جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

راه شب, تنها راه وصال


راه شب, تنها راه وصال

بسیاری از کسانی که در جست و جوی حقیقت و کمال مطلق هستند و می خواهند در اوج, قرار گیرند, در اندیشه راه رسیدن, به هر دری می زنند, در حالی که با کمترین توجه و تفکر در خود در می یابند که هر حقیقتی را می بایست در خود جست و نیازی نیست که رنج سفرها برند و در کوه ها و غارها سرگردان شوند و در تمنای وصال آن یگانه, بنده و برده این و آن شوند و در خانه هر کس و ناکسی را بزنند

بسیاری از کسانی که در جست و جوی حقیقت و کمال مطلق هستند و می خواهند در اوج، قرار گیرند، در اندیشه راه رسیدن، به هر دری می زنند، در حالی که با کمترین توجه و تفکر در خود در می یابند که هر حقیقتی را می بایست در خود جست و نیازی نیست که رنج سفرها برند و در کوه ها و غارها سرگردان شوند و در تمنای وصال آن یگانه، بنده و برده این و آن شوند و در خانه هر کس و ناکسی را بزنند.

اسوه های حسنه الهی و امامان معصوم(ع) این واصلان کامل و دستگیره های استوار الهی و صراط مستقیم خداوندی، به اشکال گوناگون نه تنها ساده ترین، کوتاه ترین، بهترین، آسان ترین و زیباترین راه وصول و وصال را بیان کرده اند، بلکه خود در هر گردنه ای دستگیر روندگان و جویندگان و سالکان هستند.

امام حسن عسکری(ع) در سنت و سیره خویش به عنوان یکی از انوار الهی، بر چکاد حقیقت نشسته و راهنمای گم گشتگان لب دریاست تا ایشان را به ژرفای حقیقت رهنمون ساخته و دوستداران را به محبوب برساند.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به مکتب کمالی امام حسن عسکری(ع) بر آن است تا گوشه هایی از این حقیقت را روشن کند و راه های وصال در مکتب اسلام را از زبان آن امام همام(ع) بیان نماید.

● صدنامه و صدراه وصال

هرچند انسان اشرف آفریده های الهی و اکرم ایشان است (اسراء، آیه۷۰) ولی بی گمان جهول ترین و ظلوم ترین آفریده های خداوندی نیز می باشد. (احزاب، آیه۷۲) این ویژگی های متضاد، او را در اوج و حضیض قرار می دهد و هر کسی می تواند در مدت کوتاه عمر خویش بر طارم اعلی نشیند و متخلق به اخلاق الهی و خدایی و ربانی شود به گونه ای که فرشتگان به مقام او نرسند و جبرئیل نیز پر بسوزاند؛ و یا می تواند چنان اهل غفلت شود و از مقام کرامت انسانی هبوط و سپس سقوط کند به گونه ای که نه تنها کر و کور و خر شود، بلکه از این چارپایان نیز پست تر شده و در مقام بل هم اضل قرارگیرد. (اعراف، آیه۱۷۹)

خداوند بسیار بر انسان فضل و عنایت داشته که پس از هبوط نیز او را به حال خود رها نکرده (بقره، آیه۳۷) و پیامبران و کتب آسمانی بسیاری را فرستاده تا راهنمای او شوند و اجازه ندهند تا سقوط کرده و تحت ولایت شیطان درآید و شقاوت ابدی را برای خود رقم زند؛ چنان که با وسوسه شیطانی هبوط کرده و شقاوت دنیوی را برای خود رقم زده بود. (طه، آیات۱۱۷ تا ۱۲۰)

اما با همه این راهنمایی ها و رنجی که پیامبران بردند (طه، آیه۲؛ شعراء، آیه۳) انسان ها کمتر راه یافته اند و به جای پیروی از خدا و راهنمایی های پیامبران و کتب آسمانی، به پیروی شیطان رفته و با قرار دادن هواهای نفسانی خود به جای خدا و معبود (جاثیه، آیه۲۳) گرفتار ولایت شیطان شده و شقاوت ابدی را برای خود رقم زده و می زنند. (یس، آیه۳۱ و آیات دیگر)

بسیاری از مردم یا اصولا به کتاب های آسمانی توجهی ندارند و یک بار هم در عمرشان این کتب آسمانی از جمله قرآن را نمی خوانند و یا اگر می خوانند به تمسخر در آیات آن همانند آیات آفاقی و انفسی می نگرند (فصلت، آیه ۵۳) و هرگز از این همه راه ها و سبل السلام الهی که ایشان را به سلامت به سر منزل مقصد و مقصود می رساند نمی روند و در مسیر ضلالت ابلیس و شیاطین گام برمی دارند. (بقره، آیه ۲۰۸، انعام، آیه ۱۴۲)

صد نام نوشتم من، صد راه نشان دادم یا راه نمی دانی، یا نامه نمی خوانی.

به هر حال، خداوند با انواع نشانه ها و آیات و راه های سلامت نشان دادن (مائده، آیه ۱۶، ابراهیم، آیه ۱۲) بر آن است تا انسان با این راه های سلامت به صراط مستقیم انسانیت درآید و خدایی شدن را تجربه کند.

● خردمندان، راه یافته گان

از نظر قرآن تنها کسانی می توانند در مسیر درست و راست قرار گیرند که اهل فطرت سالم باشند و نه تنها فطرت را دفن نکنند بلکه با تقویت آن خرد را رشد داده و به کار بگیرند این ها همان اولوالالباب و اولوالنهی و خردورزانی هستند که در آیات کتبی و تکوینی الهی تدبر و تفکر می کنند. (بقره، آیه ۲۶۹، آل عمران، آیه ۷، ۱۹۰) پس با عقل سلیم خویش، حقیقت موجودات هستی را درمی یابند و در پس هر چیزی، به باطن و ملکوت آن می نگرند و هدفمندی و فلسفه آفرینش را پیدا می کنند و در مسیر آن هدف نهایی و غایی، خود را قرار داده و گام برمی دارند. (انعام، آیه ۷۵، اعراف، آیه ۱۸۵، یس، آیه ۸۳، مؤمنون، آیه ۸۸)

خداوند همان گونه که صورت انسان را به بهترین و زیباترین وجه آفریده (تغابن، آیه ۳، تین، آیه ۴) باطن او را نیز با عقل به بهترین وجه آراسته است. این عقل است که انسان را در مقام اشرفیت آفریده ها قرار می دهد. البته براساس آیات قرآنی، انسان زمانی این باطن زیبا را دارا خواهد شد که از آن بهره گیرد و به کار برد. از این رو در آیات قرآنی واژه عقل فقط به شکل فعلی به کار رفته است مانند یعقلون، تعقلون و عقلوا تا بیان دارد که عقل زمانی برای انسان معنا و مفهوم خواهد داشت و زینت و آرایه وجودی او می شود که آن را به کار گیرد. لذا حتی در هنگام بیان اسم عقل آن را در قالب هایی به کار می برد که بیانگر خردورزی و خردمندی باشد. از این دسته کاربردها می توان به واژگانی چون اولوالالباب و اولوالنهی و مانند آن اشاره کرد.

امام حسن عسکری(ع) با اشاره به نقش کلیدی و بنیادین تفکر در زندگی بشر و رسیدن به مقام وصال و لقاءالله می فرماید: لیست العباده «کثره الصیام والصلاه و انما العباده » کثره التفکر فی امر الله، عبادت پر روزه گرفتن و پر نماز خواندن نیست، عبادت پر اندیشه کردن در امر خداست. (تحف العقول)، ص ۸۱۵)

ایشان همچنین در جایی دیگر می فرماید: علیکم بالفکر فانه حیاه قلب البصیر و مفاتیح ابواب الحکمه ، بر شما باد به اندیشیدن! که تفکر موجب حیات و زندگی دل آگاه و کلیدهای درب های حکمت است. (الحکم الزاهره ، ج۱، ص ۹۱)

به سخن دیگر، هنگامی که عقل در مقام تفکر به کار برده شود و انسان متفکرانه به امور بنگرد، آن زمان است که عقل زینت باطن انسان می شود و آثار آن در صورت و سیرت آشکار می گردد. (آل عمران، آیه ۱۹۱؛ اعراف، آیه ۹۷۱؛ یونس، آیه ۴۲ و آیات دیگر)

آن حضرت(ع) در تبیین این مطلب می فرماید: حسن الصوره جمال ظاهر و حسن العقل جمال باطن؛ صورت نیکو، زیبایی ظاهری است و عقل نیکو، زیبایی باطنی است. (بحارالانوار، ج۸۷، ص۹۷۳)

عقلی که در این آیات و روایات بیشتر مورد نظر است عقل عملی است؛ به این معنا که آثار آن در عمل انسان و خلق و خوی او ظاهر شود. از این رو وقتی امام حسن عسکری می فرماید: الجهل خصم؛ جهل دشمن انسان است. (الدره الباهره ، ص۴۴) مراد جهلی است که در برابر عقل قرار می گیرد و در رفتار آدمی تأثیر منفی می گذارد و منش و کنش و واکنش های او را زشت و نابهنجار می سازد. امام در جایی دیگر این مطلب را این گونه تبیین می کند: من الجهل الضحک من غیر عجب؛ خنده ای که از روی تعجب نباشد نشانه جهالت است. (تحف العقول، ص ۷۸۴؛ منتخب میزان الحکمه ، ص۰۲۱)

به این معنا که کار خردورز در منش و کنش هایش به گونه ای است که بیانگر عقلانیت و فعلیت عقل در باطن اوست؛ اما کسی که از خردورزی بهره ای نبرده و خرد و عقل خویش را به کار نگرفته و آن را به فعلیت نرسانیده، حتی در خنده خویش جهالت و بی خردی و سفاهت خود را آشکار می سازد؛ زیرا کسی که بی دلیل و بدون تعجب از امری می خندد، شخص بی خردی است که رفتارهای جهالت آمیزی بروز می دهد.

آن حضرت(ع) همچنین در سخنی دیگر می فرماید: لیس من الادب اظهار الفرح عند المحزون؛ اظهار شادی نزد غمدیده، از بی ادبی است. (تحف العقول، ص ۹۸۴) زیرا چنین رفتاری نشانه بی خردی است. وقتی شخص، غمگین و اندوهگین است، نشان دادن خوشحالی در نزد وی نشانه ای از سفاهت و جاهلیت شخص است. چنین رفتاری خود گواه خوبی است که شخص از خرد بهره ای نبرده و آن را به فعلیت نرسانیده است؛ زیرا حتی اگر شخص به عللی باطنی شاد است آن سرور خویش را نمی بایست به شکل فرح و خوشحالی بروز دهد و یا بخندد و خنده مستانه (فرح) سر دهد.

همچنین آن حضرت(ع) در این تبیین این معنا می فرماید: لاتمار فیذهب بهاوک و لاتمازح فیجترا علیک؛ جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند. (تحف العقول، ص ۶۸۴) چرا که جدال حتی اگر حق با تو باشد، ارزش و اعتبار شخص را می کاهد و در برابر دیگران شخص را سفیه و جاهل می نماید. مزاح و شوخی کردن نیز موجب می شود که انسان در نزد دیگران کوچک شود و دیگران به خود اجازه دهند که جرأت پیدا کرده و سخنانی ناروا و درشت و زشت در برابرش به کار برند. این گونه اعمال و رفتارها نشانه ای از سفاهت و بی خردی است که می بایست از آنها اجتناب ورزید.

انسان خردورز، حکیم و فرزانه است و سخنی بیهوده و یاوه نمی گوید و هر رفتار وی مبتنی بر هدفی است که می خواهد از طریق آن به دست آورد و یا از شری در امان ماند. بنابراین، همواره کم گوی و گزیده گوی است و می توان خردورزی را در سخن او یافت. امام حسن عسکری(ع) می فرماید خردورز اهل صمت و سکوت است: قلب الاحمق فی فمه، و فم الحکیم فی قلبه؛ قلب نابخرد در دهان اوست و دهان خردمند فرزانه در دل او. (تحف العقول، ص ۹۱۵)

● انسان خردورز، انسان اخلاقی

براساس آموزه های قرآنی، انسان خردورز، انسانی اخلاقی است، زیرا عقل جز به ارزش ها و فضایل و هنجارها نمی خواند و گرایش به آن ندارد، در مقابل، انسان سفیه و جاهلی که خردورزی ندارد و عقل خویش را به فعلیت نرسانیده، انسانی ضداخلاقی و ضدارزشی و ضدهنجاری است.

امام موسی کاظم(ع) می فرماید که وقتی خداوند حضرت آدم (ع) را آفرید، عقل و دین و حیا را بر وی عرضه داشت که از این سه گانه یکی را برگزیند. حضرت آدم(ع) عقل را برگزید. پس به دین و حیا گفتند که بروند؛ اما آنان ماندند و گفتند: خداوند به ما فرموده است که هرجا عقل است شما با او باشید. (اصول کافی، ج ۱، کتاب عقل و جهل) پس دینداری و اخلاق (حیا) همواره با عقل و خردورزی همراه هستند و به سخن دیگر، از آثار و ثمرات خردورزی دینداری و اخلاقی بودن انسان است. بنابراین، می توان گفت که انسان خردورز انسان اخلاقی است و به یک معنا تنها انسان خردورز است که انسانی دیندار و اخلاقی می باشد و کسی که از خردورزی بهره نبرده نمی تواند مدعی دین و اخلاق باشد؛ از این رو در اسلام تقلید در اصول دین جایز نیست و واجب است که هرکسی با خردورزی، اصول دین را بشناسد و بدان اعتقاد و ایمان آورد.

عقل، بد و خوب را تشخیص داده و آن را درک می کند و احکام حسن و قبح یعنی خوب و بد که احکام ارزشی و اخلاقی است را برآن بار می کند. پس چیزی را که عقل آن را ناپسند می شمارد، از رذایل و پستی های اخلاقی است و امری را که خوش می دارد و پسند عقل می باشد، از فضایل و آداب و محاسن و مکارم اخلاقی است که انسان باید تابع آن باشد و بدان عمل کند.

امام حسن عسکری(ع) براساس این معیار و چارچوب است که می فرماید: کفاک ادبا تجنبک ما تکره من غیرک؛ در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود از آن دوری کنی (مسندالامام العسکری، ص ۸۸۲)

● خردورزی در خدایی شدن

این که گفته شد انسان خردورز، انسانی اخلاقی است این معنا را نیز اثبات می کند که انسان خردورز، به سبب حکیم بودن و حکمتی که در جان اوست، در اندیشه تخلق به اخلاق الله است؛ زیرا به این درک و فهم رسیده که خداوند، منشأ همه کمالات است. بنابراین دراین اندیشه است تا متخلق به اخلاق الهی شود و صفات کمالی خداوند را در خود تحقق بخشد. این گونه است که خود را به آب و آتش می زند تا رنگ خدایی بگیرد. (بقره، آیه ۸۳۱)

خداوند در آیات بسیاری به این معنا توجه داده که انسان رشید، خردورز، حکیم و فرزانه، خداجو است و همه تلاش خود را مصروف این می دارد تا خدایی شود و صفاتی کمالی را دارا گردد و از نقص و زشتی ها برهد و در مقام سبحان قرار گرفته و از هر نقص و زشتی و کمبودی نجات یابد؛ هرچند که می داند نقص و فقر در او ذاتی است ولی می کوشد تا با اتصال به خداوند غنی بالذات، خود را از آن برهاند و با خدایی شدن، از فقر رهایی یابد. (فاطر، آیه ۵۱، انشقاق، آیه۶)

● راه شب، تنها راه وصول

برای اینکه شخص از نقص برهد و کامل شود لازم است تا متصل به خداوندی شود که غنی بالذات است و همه کمالات از آن اوست (فاطر، آیه۵۱) پس می بایست راه هایی را بیابد تا به خداوند متصل و وصل شود. آموزه های عقلانی و وحیانی درصدد این معنا هستند تا انسان به این اتصال دست یابد. عقل و وحی به انسان خردورز می آموزد که چگونه می تواند با بریدن از همه چیز و گریز به سوی خداوند، خدایی شدن را تجربه کند.

در این میان راه های رسیدن و وصول که در آیات قرآنی از آن به سبل السلام یاد می شود، بسیار است. (مائده، آیه ۶۱، ابراهیم، آیه۲۱) اما همواره یک راه را می توان به عنوان صراط مستقیم و بزرگراهی دانست که آسان ترین، کوتاه ترین، زیباترین، بهترین، کامل ترین و ساده ترین راه وصول است. امام حسن عسکری(ع) این را وصول را راه شب می داند و می فرماید: ان الوصول الی الله عزوجل سفر لایدرک الا بامتطاءاللیل؛ وصول و رسیدن به خداوند عزوجل، سیر و سفری است که جز با عبادت و شب زنده داری حاصل نگردد. (مسندالامام العسکری، ص ۰۹۲)

انسانی که راه شب را انتخاب کرد، در بهترین وضعیت وصول قرار می گیرد؛ زیرا شب با تاریکی اش همه ظواهر را ناپدید می کند و اجازه نمی دهد تا انسان دچار وسوسه چیزی شود و دل در گرو امری زیبا و فریبنده داشته باشد. تاریکی شب، انسان را در تنهایی مطلقی فرو می برد که جز فقرذاتی و غنای مطلق الهی را نمی یابد. چیزی در برابر چشم نیست تا فریفته شود و در ظاهری زیبا گرفتار آید.

شب، زمان تفکر و تدبر در آیات الهی بویژه آیت نفس است. انسان در تنهایی خودش، خودشناسی را تجربه می کند و با معرفت نفس، فقر ذاتی خود را می یابد و اتصال مطلق وجود خویش را باخدای غنی بالذات می بیند. در آن هنگام، پس از این همه بریدن و اتصال، در اوج قرار می گیرد و روح و جانش تا ملکوت و قاب قوسین، او ادنی بالا می رود و معارج را در اسرای شبانه خود درک می کند. (نجم، آیات ۸ و ۹؛ اسراء آیه۱)

خداوند در آیات ۰۹۱ و ۱۹۱ سوره آل عمران از عظمت دیدار شبانه خالق و مخلوق و عابد و معبود سخن می گوید که می کوشد خردورزانه حقیقت خود و خدایش را بیابد که جز فقر و غنا نیست. درآنجاست که کمال الاتصال برقرار می گردد؛ چنان که در تاریکی شب کمال الانقطاع تحقق می یابد.

از این رو خداوند به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا برای وصول به مقام واصلان، تهجد در شب را تجربه کرده و بر اسب رهوار و سیه چهره شب نشیند و آفاق نور را یکی پس از دیگری درنوردد و به مقام محمود برسد. (اسراء آیه۹۷)

بی دلیل نیست که سوره اسراء با اسراء شبانه معراجی پیامبر(ص) شروع می شود و در این آیه مقام محمود را به ایشان نشان می دهد که از راه شب به دست می آید.

پیامبر(ص) در راه شب است که مقامات اسرایی را چنان می پیماید تا به نهایت قرب وصال و فنا یعنی تدلی و تدنی و قاب قوسین او ادنی (نجم، آیات۷ تا ۹) می رسد. از این رو هرگز در شب نمی خوابید و اگر در خوابی بود یک چشم بیدار و یک چشم درخواب بود. (مزمل، آیات۱تا۳)

سخن دراین باره بسیار است ولی به همین مقدار بسنده می شود. باشد تا با خردورزی، مسیری را بپیماییم که واصلان، از آن ره به حقیقت پیوستند و خدایی شدن را نام خویش کردند و خداوند ایشان را به مقام ربانی بودن ستوده است.

یعقوب فلاحتی