یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

مادر جهانی نمی تواند جای ترا پر کند


مادر جهانی نمی تواند جای ترا پر کند

امروز روز مادر است

امروز روز مادر است. این پاسداشت در اغلب کشورها و مذاهب مختلف برگزارمی شود و مردم براساس الگویی از یک زن موفق و یا بهتر است بگویم «ویژه» در آن مکتب یا ملت تولد او را به عنوان «روز زن» گرامی می دارند. اگر اقبالتان مثل من بلند و مادرتان در قید حیات و سروریش بالای سرتان باشد که این روزها کنجکاو می شوید و دلتان پر از شادی و شیطنت که کشف کنید مادرتان به چه چیزی علاقه مند است و یا نیاز دارد تا با هدیه آن او را حتی برای لحظه ای هم که شده خوشحال ببینید. وه که چه زمان کوتاه ولی پر از لذتی است که حس می کنی واقعا توانسته ای او را به وجد آوری و یا حتی دقیقه ای او را از افکار روزمره و اغلب تلخش دور کنی و خنده را بر چهره مهربانش بیاوری.

اما اگر مادر رخت سفر بسته و تنهایتان گذاشته، این روزها بر شما چه سخت می گذرد حتی بغض فکر جای شما بودن، دارد خفه ام می کند و اشک از چشمانم جاری شده اینکه این ایام چقدر تنهائید و راستی که جهانی نمی تواند جای او را برای هیچ کسی پر کند. امروز فکر می کردم این سالروز ورای همه تلخی ها و شیرینی هایش چه پیامی می تواند برای من و تو داشته باشد؟ در سالهای اخیر گسترش امکانات مادی، معنوی، علمی و اجتماعی برای زن ایرانی باعث شده تا این قشر در زمینه تحصیلی حتی گوی رقابت را از مردان برباید و خوشبختانه در عرصه اشتغال نیز از لحاظ کمی و کیفی به پیشرفتهای قابل تحسینی دست یافته، در زمینه های قانونی با تصویب قوانین حمایت از خانواده، مادر و کودک و اضافه شدن میزان تعهدات مردان در قبال همسر قدمهای بلندی در پشتیبانی از ما صورت گرفته. با اندکی تحقیق در قوانین ملل دیگر به این گفته من اعتماد بیشتری خواهید داشت و همه این قوانین را علیرغم نق زدنهای فراوان مدیون مجلس و

قانون گذارانمان هستیم. علیرغم وجود همه نارساییها و خلأها که امیدوارم زودتر به همه آنها خاتمه داده شود ما در هیچ زمانی این همه تحت حمایت قانون نبوده ایم. با توجه به همه زمینه های موجود سؤالی ذهنم را به خود مشغول داشته با همه این تسهیلات چقدر ما شادیم؟ چقدر از همه اینها برای بالندگی استفاده کرده ایم؟ زندگیمان چقدر کیفیت دارد؟ چقدر نقش های خود را درست ایفا می کنیم؟ راستی خودمانیم به خود چه نمره ای می دهیم در نقش مادری، فرزندی، همسری، کارمندی به عنوان یک زن ایرانی، یک بنده خدا، یک شهروند و... قبول دارم درس می خوانیم، دانشگاه می رویم؛ به کار مشغول می شویم و با همه تمهیدات لازم بله را می گوییم و ازدواج می کنیم ولی آیا همه اینها کیفیت لازم را دارد یا نه؟ کمیت هیچ رابطه منطقی با کیفیت دارد؟ درس خواندنمان از سر عشق نیست، پس کیفیت آن را تو دانی و من، عاشق کارمان هم که نیستیم (البته اغلبمان را می گویم لطفا شما معترض نشو) و سعی می کنیم از هر طرفش بزنیم و فقط در حد رفع تکلیف روزها را سپری می کنیم. در ازدواج چقدر از سر آگاهی و عشق و درک تن به زندگی مشترک می دهیم؟ به راستی چقدر با شوهرمان همسری و رفاقت داریم، با بچه ها چطور؟ چقدر با آنها وقت با کیفیت می گذرانیم؟ خروجی آنها چه بوده؟ میزان آرامش، تعادل، شادی و امنیت فرزندان را سنجیده ایم یا دلمان را به نمره بیست آنان خوش کرده ایم آن هم به زور تحقیر و تنبیه؟ تاثیرمان در جامعه چقدر است؟ همسایه هایمان در چه حالی هستند؟ چند وقت است به دیدار مادر و پدربزرگ نرفته ایم؟ سری به خیریه سر کوچه زده ایم؟ والدین مان چطورند؟ چه باری از دوششان برداشته ایم؟ و...

همه اینها به کنار رابطه مان با خودمان چطور است؟ ماه گذشته چند کتاب خوانده ایم؟ رابطه مان با ورزش منظم است؟ روابط اجتماعی مان؟ چقدر در لحظه حالیم؟ شبها به کارهایمان می اندیشیم؟ حس حضور داریم؟ شکر وجودی داریم؟ یا دائم غر می زنیم و از زمین و زمان طلبکاریم؟ شوهر ال کرد و بل کرد. این شوهره نمی میره راحت شم. بچه ها هم بچه های قدیم. پدر و مادرمو نگو که چقدر بین بچه هاشون فرق می ذارن! اینها جملاتی است که هر روز در برخوردهای فامیلی و دوستانه نقل و نبات روابطمان است. حوصله مهمان را نداریم حتی برای هفته آینده برنامه ریزی نمی کنیم. مطالعه کافی حتی در یک موضوع خاص نداریم ولی موقع اظهارنظر به عالم و آدم طرح و نظر می دهیم که این را بکنند و آن را نکنند. سردرگم و کلافه هستیم چرا؟ آیا توانسته ایم با استفاده از امکانات رو به رشدمان در راه تعالی و تعادل و ایجاد آن در خانواده و جامعه بکوشیم و به آن برسیم؟ آیا با این همه فضاهای مثبت می توانیم به عزت نفس و وحدت وجودی برسیم و آن را به دیگران هدیه کنیم؟ یا منتظریم به عنوان جنس دوم آن را هم آقایان در اختیارمان قرار دهند؟ می دانم این نوشته ها اوقات همه مان را تلخ می کند و شاید برای بعضی ها خوشایند نباشد ولی واقعیتی است که وجود دارد و همه مان دعا کنیم تا سال به سال چهره آن را کم رنگ تر سازیم. ما در عمل باید توانایی مان را در قیاس با مردان به اثبات برسانیم همان گونه که بسیاری از هم جنسانمان در زمان جنگ، در دانشگاهها، مراکز درمانی و علمی و... آن را ثابت کرده اند. یک ساعت فکر کنیم ما چقدر نسبت به مادرمان چند نسل گذشته پیشرفت داشته ایم و با کیفیت زندگی می کنیم؟ امیدوارم مثل من به این نتیجه نرسیده باشید که ما اکثر امکانات را هدر داده ایم و در کوچه پس کوچه فرصت ها گم شده ایم و حتی مقصد را فراموش کرده ایم.

روزمان مبارک

عقیله سلطان پور