جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
امام باقر ع پایه گذار انقلاب فرهنگی
● اشاره:
در میان امامان دوازدهگانه خاندان نبوّت(ع)، امام باقر(ع) از ویژگیهای خاصّی برخوردار است. مادرش فاطمه دختر امام حسن(ع) بود، از این رو او را وارث عظمت پیامبر(ص) از ناحیه پدر و مادر میدانند. در یکی از احادیث معتبر، معروف به «حدیثلوح»، خداوند در شأن او میفرماید: «وَاِبْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمـَحْمُودِ مُحَمَّدٌ، الْباقِرُ عِلْمِی، وَ الْمَعْدِنُ لِحِکْمَتِی؛ و پسر امام سجّاد همانند جدّ پسندیدهاش پیامبر(ص) است، یعنی محمّد باقر(ع)که شکافنده علم من، و کانون حکمت من میباشد.»
و امام صادق(ع) در شأنش فرمود: «اِنَّ لاَبِی مَناقِبٌ لَیْسَتْ لاَحَدٍ مِنْ آبائِی؛ همانا برای پدرم (امام باقر) فضایل و کمالاتی هست که هیچ یک از پدرانم دارای آن مناقب نیستند.» بر همین اساس حضرت امام خمینی ـ قُدّس سِرُّه ـ در وصیتنامه الهی سیاسی خود، از امام باقر(ع) باعظمت مخصوص یاد کرده و میفرماید: «ما مفتخریم باقرالعلوم که بالاترین شخصیّت تاریخ است، کسی که جز خداوند تعالی و رسول(ص) و ائمّه معصومین(ع) مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، از ماست.»
با این اشاره، در این گفتار، به توضیح راز گفتار فوق میپردازیم، به امید آن که درسهای سازندهای از مکتب امام باقر(ع) بیاموزیم.
● عصر امام باقر (ع)
با روی کار آمدن معاویه و سپس حاکمان جبّار و فضیلتکش بنیامیّه، اسلام ناب محمّدی در انزوای کامل قرار گرفته بود و همه ابعاد زندگی مسلمانان در تاریکیِ جهل، تعصّب، خفقان فریب، زر و زور و انواع انحرافها و آلودگیها و نامردمیها فرو رفته بود. بنیامیّه به قدری افکار مردم را مسموم کرده بودند و با تهاجم فرهنگی خود، عقلها و اندیشهها را ربوده بودند، که یزید و سردمداران شرک و نفاق، امام حسین(ع) جگر گوشه رسول خدا(ص) و یارانش را با آن وضع فجیع کشتند، و همه ارزشهای اسلامی را تار و مار کردند، در عین حال به حکومت ننگین خود ادامه دادند، شراب نوشیدند، خوش رقصی کردند و به نام اسلام، تعالیم محمّد(ص) و علی(ع) را زیر پای ناپاک خود قرار دادند، شرایطی به وجود آوردند که یاد کردن از نام حسین(ع) قدغن بود، و میخواستند آثاری از خاندان نبوّت باقی نماند.
پس از ماجرای جانسوز کربلا، مظلومیّت امام سجّاد(ع) به جایی رسید که در مدینه تنها چهار نفر نزد ایشان میآمدند، با اینکه سزاوار بود هزاران نفر در مجلس درسش شرکت نمایند و از فیوضات وجودش بهرهمند گردند. امام صادق(ع) در این باره فرمود: «اِرْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ اِلاّ اَرْبَعَهًٔ؛ اَبُو خالِدِ الْکابُلی، و یحیی بن امّ الطّویل وَ جُبَیْرُ بنِ مُطْعَمِ وَ جابِرِ بْنِ عَبْدِاللهِ الاَنْصارِی، ثُمّ اِنَّ النّاسَ لُحِقُوا و کُثِروُا؛ بعد از شهادت امام حسین(ع) همه مردم (از راه و خطّ حسین ـ علیه السّلام ـ) مرتد شدند، جز چهار نفر که عبارتند از: ابوخالد کابلی، یحیی بن امّطویل، جبیر بن مطعم و جابر بن عبداللّه انصاری، سپس کم کم مردم به این افراد پیوستند، و جمعیّتشان زیاد شد.»
توضیح این که: پس از شهادت امام حسین(ع) بر اثر خفقان و دیکتاتوریهای بیرحمانه حاکمان جبّار اموی، غالب مردم به خاطر ترس، جهل، دنیاپرستی و علل دیگر از خاندان نبوّت بریده بودند، بعضی به دشمنان پیوستند، برخی به بیتفاوتی رو آوردند، و عدّهای سرگردان بودند و حتّی بعضی دهان به اعتراض گشودند که مثلاً چرا حسین بن علی(ع) با افراد اندک خود قیام کرد؟ و این قیام چه نتیجهای داشت؟! جهل و تیره دلی آنان به جایی رسیده بود که از خون پشه میپرسیدند که آیا پاک است یا نجس، ولی در مورد خون شهیدان کربلا نمیپرسیدند که چرا ریخته شد و چه کسی ریخت؟ چنان که روایت شده: شخصی از اهالی کوفه از «ابن عمرو» (یکی از دانشمندان آن عصر) در مورد خون پشه پرسید، او به حاضران گفت: «به مرد کوفی بنگرید که از من در مورد خون پشه میپرسد با این که پسر رسول خدا امام حسین(ع) را شخصی از اهالی کوفه از «ابن عمرو» (یکی از دانشمندان آن عصر) در مورد خون پشه پرسید، او به حاضران گفت: «به مرد کوفی بنگرید که از من در مورد خون پشه میپرسد با این که پسر رسول خدا امام حسین(ع) را کشتند، از آن نمیپرسد.»
به این ترتیب میبینیم که اکثر مردم در عمل از دین و خاندان پیامبر(ص) روی برگرداندند و تنها چهار نفر در محضر امام سجّاد(ع) باقی ماندند. پس قبل از هر چیز سزاوار بود که یک انقلاب عمیق و گسترده فرهنگی صورت گیرد، و آحاد مردم بین اسلام محمّد(ص) و علی(ع) با اسلام حاکمان جبّار اموی، فرق بگذارند، تا پس از این انقلاب فرهنگی بتوان اسلام ناب را از زیر ابرهای تیره و تار بیرون آورد و آن ابرها را کنار زد تا نور ولایت امامان راستین، چون خورشید، در آسمان اسلام ناب همه جا را روشن کند، و چنین کار مهمّی جز با انقلاب فرهنگی فراگیر، راه دیگری نداشت.
● زمینهسازی و پایهگذاری انقلاب فرهنگی
امام سجّاد(ع) در فرصتهایی که به دست آورد، توانست با بهرهگیری از پیام خون شهیدان کربلا، زمینههای چنین انقلاب فرهنگی را به وجود آورد، ولی به دنبال این زمینهها، نیاز به قیام و نهضت فرهنگی بزرگمردی از خاندان نبوّت بود، تا با پشتوانه آن زمینهها، و تشکیل حوزه علمیّه، و تربیت شاگردان، پردهها را بشکافد و علوم ناب اسلام را آشکار کند، و در معرض افکار جهانیان قرار دهد، آن بزرگمرد امام باقر(ع) بود، که خداوند او را برای پایهگذاری چنین انقلابی، ذخیره نموده بود. او خود در ایّام کودکی (در حدود چهار سالگی) در کربلا حضور داشت، همه صحنهها را دیده بود، با اسیران از کربلا به کوفه و از آن جا به شام ره سپرده بود، خطبههای پدرش امام سجّاد(ع) و عمّههایش زینب، امکلثوم و فاطمه بنت الحسین(ع) را شنیده بود، و به خوبی دریافته بود که تاریخ اسلام به قهقرا برگشته، باید به یاری شهیدان کربلا شتافت و به آرمانهای آنها که آشکار نمودن اسلام آنهاست، جامه عمل پوشانید.
بر همین اساس، بارها پیامبر اسلام(ص) از او به عنوان «باقرالعلوم» (شکافنده علمها) یاد کرده بود، و جابر بن عبداللّه انصاری صحابی معروف رسول خدا(ص)، سخن پیامبر(ص) را به طور مکرّر برای مردم میخواند، تا بیدار شوند، و چون هالهای به گرد باقرالعلوم حلقه زنند، و آب زلال اسلام را از سرچشمه حقیقی آن به دست آورند. پیامبر(ص) به جابر فرموده بود: «اِنَّکَ سَتُدْرِکُ رَجُلاً مِنّی اِسْمُهُ اِسْمی، وَ شَمائلُهُ شَمائلی، یَبْقَرُ الْعِلْمَ بَقْرا؛ ای جابر، تو به مردی از خاندان من میرسی که همنام و همشکل من است، علم را میشکافد، و درهای دانش را میگشاید، و آن دانش را تفسیر و توضیح میدهد.»
خداوند عمر طولانی به جابر داد، تا آن وقت که امام باقر(ع) را در دوران کودکی در محضر پدرش امام سجّاد(ع) مشاهده کرد، نزد او آمد و گفت: «بِاَبِی اَنْتَ و اُمّی، اَبُوکَ رَسُولُ اللّهِ یُقْرِئُکَ السَّلام وَ یَقُولُ ذلِکَ؛ پدر و مادرم فدایت، پدرت رسول خدا(ص) به تو سلام رسانید و چنین فرمود... .»
جابربن عبداللّه انصاری به طور مکرّر با امام باقر(ع) ملاقات میکرد، و سخن پیامبر(ع !) و ابلاغ سلام آن حضرت را یادآوری مینمود، و جمله «باقرالعُلوم» را تکرار میکرد، تا به سرزبانها بیفتد و قلوب همه مردم برای پذیرش گفتار او و انقلاب فرهنگی او آماده گردد.
روزی نزد امام باقر(ع) آمد و گفت: «یا باقِرُ اُشْهِدُ بِاللّهِ اَنَّکَ قَدْ اوُتیتَ الْحُکْمَ صَبِیّا؛ ای شکافنده علوم، خدا را گواه میگیرم که در خردسالی به تو حکمت و علم (امامت) داده شده است.»
زمانی دیگر نزد امام باقر(ع) آمد و گفت: «یا باقِرُ اَنْتَ الْباقِرُ حقّا، اَنْتَ الّذی تَبْقَرُ الْعِلْمَ بَقْرا؛ ای باقر! تو به راستی شکافنده علم هستی، تو اعماق علم را با شکاف عمیق، میشکافی و اسرار و پنهانیهای علم را آشکار میسازی.»
اینها همه خبر از آینده میداد، و یک نوع زمینهسازی قلبها، و جلب توجّه مردم به سوی امام باقر(ع) بود، تا او و موقعیّت و شخصیّت ملکوتی و علمی او را بشناسند، و خود را برای پذیرش انقلاب فرهنگیاش آماده سازند.
● نموداری ازانقلابفرهنگیامامباقر(ع)
امام باقر(ع) از فرصتی که بر اثر رویارویی بنیعبّاس با بنیامیّه پیش آمده بود استفاده کرد و به تشکیل حوزه علمیّه، و تربیت شاگرد پرداخت، و بدین سان، کاری عمیق و فرهنگی را پایهگذاری نمود که بعدها فرزندش امام صادق(ع) با حدود چهار هزار شاگرد آن را توسعه داد. امام باقر(ع) شاگردان برجستهای مانند: محمّد بن مسلم، زُراره، ابوبصیر، جابر بن یزید جُعفی، ابان بن تغلب، حُمران بن اعین، سَدیر صیرفی، ابوصباح کنانی، عبدالله بن ابی یعفور و... تربیت کرد، که هر کدام فقیهی بزرگ و محدّثی سترگ، و عارفی دل آگاه و مرجعی ربّانی شدند، و نقش بهسزایی در گسترش اسلام ناب و فرهنگ تشیّع داشتند. جابر جُعفی میگوید: «هیجده سال در خدمت سرور انسانها حضرت محمّد بن علی(ع) (امام باقر) بودم، و از خرمن پرفیض او خوشهچینی میکردم، هنگام خداحافظی و وداع ـ برای مراجعت از مدینه به کوفه ـ تقاضا کردم باز مرا بهرهمند سازد، فرمود: پس از هیجده سال (بس نیست) عرض کردم: «آری شما دریایی هستید که آبش تمام نمیشود و به قعر آن نمیتوان رسید.» فرمود: «بَلِّغْ شِیعَتِی عَنِّی السَّلامُ وَاعْلَمْهُمْ اَنَّهُ لاقَرابَهَٔ بَیْنَنا وَ بَیْنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ لایَتَقَرَّبُ اِلَیْهِ اِلاّ بِالطّاعَهِٔ لَه. یا جابِرُ مَنْ اَطاعَ اللّهَ وَ اَحَبَّنا فَهُوَ وَلِیُّنا، وَ مَنْ عَصَی اللّه لَمْ یَنْفَعْهُ حُبُّنا؛ سلام مرا به شیعیانم برسان، و به آنها اعلام کن که بین ما و خداوند خویشاوندی نیست، و به پیشگاه خدا کسی جز در پرتو اطاعت و عمل، نزدیک نگردد. ای جابر کسی که خدا را اطاعت کند و ما را دوست بدارد،او دوست ما خواهد بود، و کسی که نافرمانی خدا کند، دوستی ما به حال او سودی نخواهد بخشید.»
نقل شده: جابر هفتاد هزار حدیث، از امام باقر(ع) آموخت.
یکی از شاگردان برجسته امام باقر(ع) ابان بن تَغْلب است که امام باقر(ع) به او فرمود: «اِجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدینَهِٔ وَ اَفْتِ النّاسَ فَاِنّی اُحِبُّ اَنْ یُری فِی شِیعَیتی مِثْلُکَ؛ در مسجد مدینه بنشین، و برای مردم فتوا بده، چرا که من دوست دارم در میان شیعیانم فردی مثل تو دیده شود.»
نهضت فکری و حوزه علمی و مجالس تدریس امام باقر(ع) در مدینه در سطحی بود که دانشمندان بزرگ آن عصر، در برابرش، بسیار خاضع و کوچک به نظر میرسیدند، یکی از آنها «حَکَم بن عُتَیْبَه» بود، که یکی از دانشمندان به نام «عطا» میگوید: «رَأیْتُ الْحَکَمَ عِنْدَهُ کَاَنَّهُ عُصْفُورٌ مَغْلوُبٌ؛ حکم بن عتیبه را در محضر امام باقر(ع) همانند گنجشگ شکست خورده دیدم.»
عبدالله بن عطا مکّی، یکی از دانشمندان برجسته اهل تسنّن در عصر امام باقر(ع) میگوید: «من حکم بن عُتیبه را با آن جلالت و شکوهی که در میان قوم خود داشت، در محضر امام باقر(ع) همانند کودکی دیدم که در برابر امام زانوی ادب بر زمین زده و شیفته و مجذوب کلام و شخصیّتش شده است.»
آثار علمی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی درخشانی که از حوزه علمیّه امام باقر(ع) نشأت گرفته بود، آن چنان چشمگیر و عمیق بود، که همگان اعتراف داشتند که رسول خدا(ص) درست فرمود که امام باقر(ع) شکافنده علوم و گشاینده درهای دانش است.
امام باقر(ع) در حقگویی و روشن ساختن مسائل، بسیار صریح و قاطع بود، در مسائل اصولی هرگز پرده پوشی و مسامحه نمیکرد، گرچه قاطعیّت او موجب رنجش و خشم طاغوتهای عصرش میگردید و سرانجام به دستور هشام بن عبدالملک (دهمین خلیفه اموی) مسموم شده و به شهادت رسید. امام باقر(ع) با صراحت میفرمود: «نَحْنُ خَزَنَهُٔ عِلْمِ اللّهِ، وَ نَحْنُ وُلاهٔ اَمْرِ اللّهِ وَ بِنا فُتِحَ الاِسْلامُ وَ بِنا یُخْتمُهُ؛ کانون علم خدا، ما هستیم، رهبران و مجریان امر خدا، ما میباشیم، اسلام به وسیله ما آغاز گردید، و به وسیله ما پایان مییابد.»
حجهٔ الاسلام والمسلمین محمّد محمّدی اشتهاردی
پاورقیها:
۱ ) شیخ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۵۲۸.
۱۳ ) اعلام الوری، ص۲۶۳.
۱۲ ) سید محسن امین، اعیان الشّیعه، ج۱، ص۶۵۱.
۱۰ ) محدّث قمی، سفینهٔ البحار، ج۱، ص۱۴۲
۱۴ ) همان، ص۲۶۲.
۱۱ ) همان، ص۷.
۲ ) علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۲۸.
۳ ) وصیتنامه الهی سیاسی امام خمینی(ره)، ص۳.
۴ ) علامه علیاری تبریزی، بهجهٔالآمال، ج۲، ص۴۸۴؛ آیهٔ الله العظمی خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۹۹؛ محدّث قمی، سفینهٔ البحار، ج۱، ص۳۶۸.
۵ ) علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۶۲.
۶ ) شیخ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۹.
۷ ) همان.
۸ ) شیخ صدوق، علل الشّرایع، ج۲، ص۲۳۳؛ علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۲۵.
۹ ) ابوعمرو، محمدبنعمربنعبدالعزیزکِشّی،رجالکشیّ،ص۱۲۵.
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع: پاسدار اسلام
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست