شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
دنیای شگفت انگیز ژانر

ساده ترین تعریفی که از ژانر وجود دارد این است که ژانر، فیلمسازی با فرمول است.
این تعریف ساده از این حوزه سینمایی شاید خیلی سطحی باشد اما قطعا درست است. این تعریف ژانر همه فهم است و به همین دلیل هم حائز اهمیت است. مخاطب عادی سینما وقتی وارد ویدئو کلوب (و در حال حاضر سوپر مارکت) میشود تا فیلمی را اجاره کند یا بخرد، لیست فیلمها را که نگاه میکند ابتدا به ستون ژانر توجه میکند تا ببیند فیلم مورد نظرش اکشن است یا کمدی. رزمی است یا جنایی.
نه اینکه ژانر یعنی فقط همین. اتفاقا تعریف ژانر برای اهالی سینما و بهخصوص کارگردانان باید پیچیده تر و کامل تر باشد اما یادمان نرود تماشاگر عام هم از این واژه تعریف خودش را دارد. تماشاگر عام از مکاتب و سبکهای هنری و جریانهای سینمایی اطلاعی ندارد (استثناها را کنار بگذاریم) و نیازی هم نیست ستونی در لیست فیلمهای ویدئو کلوب ایجاد کنیم و بنویسیم پست مدرن، یا نئورئالیسم. اما ژانر اینگونه نیست و همین کار را دشوار میکند. چرا که تماشاگر از خیر این یکی نمیگذرد چرا که از گذشته تا کنون برایش فرهنگ سازی شده است. پس چه شده که فیلمسازهای ما دیگر توجه چندانی به این مقوله ندارند و این نیاز داخلی را برآورده نمیکنند؟ تماشاگری که عادت کرده است تا در مواجهه با فیلمهای خارجی، بیش از رجوع به مسئله مولف، نام کارگردان و فیلمنامه نویس و امثالهم، ژانر فیلم را پرس و جو کند؟ چرا در فیلمهای داخلی اساسا از این مورد نا امید شده است؟
اینکه جریان اصلی حاکم بر سینمای ما در این سالها تماشاگر را به سمت تماشای آثار کمدی آن هم از نوع من درآوردیاش میکشاند (کافیست نگاهی به رقم فروش «بی پولی» و مقایسهاش با «دوخواهر» و «پسرتهرونی» کنید) یکی از دلایلیست که باعث شده است تا فیلمسازها دیگر به ژانر اهمیت ندهند و این الگوی در حال حاضر موفق (از نظر فروش) را تکرار کنند و دلیل دیگر این است که در این سالها هرگاه فیلمسازی، فیلمی در ژانری دیگر و با قواعد آن ژانر ساخته است، محصول نهایی برای تماشاگر ایرانی که دیگر به آثار روز دنیا به راحتی دسترسی دارد کاریکاتوروار است و همین امر باعث شده است تا تماشاگر ایرانی فیلمهایی خارج از ژانر کمدی و ژانر اجتماعی (اگر بشود اسمش را ژانر گذاشت) قبول ندارد. چرا که فقط در این دو ژانر است که آثار خوب و بد را دیده است.
در کمدی هم «بی پولی» را دیده و هم «چارچنگولی» و در اجتماعی، هم «درباره الی» و هم «منفی ۱۸» را. شاید ژانر وحشت هم کمی خودش را از آن چهره کاریکاتور وار گذشته رها کرده و آثار بهتری را عرضه کرده باشد اما باز هم تماشاگر آن را با آثار گذشته و روز دنیا مقایسه میکند و با آن کنار نیامده است.
اما آیا میتوان گفت که سینما دیگر به ژانر نیاز ندارد؟ به هیچ وجه. این وضع نه چندان خوب اگرچه در حال حاضر وجود دارد اما اگر مدت آن طولانی شود قطعا سینما ظرفیتهای خودش را از دست خواهد داد. تجربه نشان داده بالاخره همین تماشاگر امروزی ما دیگر حال رفتن و دیدن فیلم کمدی را هم از دست میدهد و از آن خسته میشود. آن وقت سینما با این بضاعتش در بهرهگیری از ژانر، قرار است چگونه آنها را به سینما بکشاند؟ تماشاگر امروزی نسبت به آثار ایرانی که با قواعد ژانری سروکار دارند کمی حساسیت پیدا کرده است و اتفاقا حق هم دارد. پس چگونه میتوان ژانر را احیا کرد و این حس نا مطلوب را از آن حذف کرد؟
باز هم تجربه نشان داده که یک راه مناسب برای این کار وجود دارد. سینما هنوز به ژانر نیاز دارد. اما ژانر با سبک و سیاق جدید و نه به شکل و شمایل گذشته. در حقیقت بازی با ژانر پتانسیل این را دارد که مجددا علاقه تماشاگر ایرانی را به همه گونههای معتبر سینمایی جلب کند.
این اتفاق سال هاست که در سینمای جهان افتاده و نتیجهای محدود هم نداشته است.
به این معنا که نه فقط دستاوردی هنری به همراه داشته است و نه فقط ثمره اقتصادی و گیشه ای. نتیجه حاصله صرفا یکی از این دو نبوده و هر دو را باهم داشته است و این یعنی دقیقا همان سینمایی که ما به آن نیاز داریم. سینمایی که نه از جنس سینمای ظاهرا روشنفکرانه هنری اصطلاحا کیارستمی وار است و نه تماما گیشهای و از ابتذالی همجنس امثال «دختر میلیونر» و «پسر تهرونی».
«شوالیه تاریکی» اثر کریستوفر نولان نمونه خارجی و امروزی این نوع سینماست. فیلم به شدت ژانریست. از ریتم و ضرباهنگ تند و سریعش بگیرید تا سوژه اصلیاش که همان بتمن است که سالهاست در سینما حضور دارد.
اما فیلم با برخی از کلیشههای ژانر بازی میکند و آنها را جا به جا میکند. موقعیتها را تغییر میدهد و از آن یک اثر تماشاگر پسند منتقد پسند همه فهم، جذاب و در عین حال با محتوا بیرون میکشد. فیلمی که هم از لحاظ فروش ماندگار میشود و هم جزو لیست بهترینهای سینما دوستان سرتاسر دنیا میشود.
در سینمای وحشت نمونههایی نظیر «ضبط میشود»(rec) و نیز «بگذار فرد مناسب وارد شود» وجود دارد که خون تازهای به جریان سینمای وحشت این روزها وارد میکند و با تحسین هم روبهرو میشود. فیلمهای ترسناک اصطلاحا پیچ اشتباهی که بیش از ۵۰ درصد محصولات سینمای وحشت آمریکا را تشکیل میدهند و اتفاقا در سینمای خودمان هم راه پیدا کردهاند (نمونهاش «کلبه») دیگر تماشاگر امروزی را با تجربهای وحشتآور و لذتبخش روبهرو نمیکنند و حتی جلوهای مضحک هم از خود بروز میدهند.
اما آیا معنیاش این است که سینما به ژانر وحشت نیاز ندارد و یا این ژانر دیگر علاقه مند و طرفداری ندارد؟ و اینجاست که کارگردان اسپانیایی ضبط میشود یا توماس آلفردسون سوئدی سازنده فیلم تحسین شده «بگذار فرد مناسب وارد شود» با درک درستی از این مطلب فیلمی متکی به ژانر اما متفاوت را خلق میکند و اتفاقا همان دستاوردهای ژانری را هم به دنبال دارد. به این معنی که مثلا فیلم ضبط میشود آیا کمتر از نمونههای شاخص و پرطرفدار سینمای وحشت میترساند و جذاب است؟
این موضوع فقط به سینمای هزاره جدید برنمی گردد. به یاد بیاورید اثر پرطرفدار و خوب مایکل مان در سال ۱۹۹۶ یعنی «مخمصه» را که کاملا زیر پرچم ژانر یک اثر جذاب و خوب را خلق میکند اما در مواجهه با عناصر جزئی چطور دست به آشنایی زدایی میزند.
تماشاگر به سبب علاقه به ژانر پلیسی و همان داستان قدیمی دزد و پلیس مشتاق دیدن این فیلم میشود و به تماشایش مینشیند. تماشاگر همان داستان را به شکل کلاسیک خودش میبیند، با همه قواعد آشنا. حتی آن جمله محوری فیلم که معمولا در اکثر فیلمهای متکی به ژانر وجود دارد و پایان داستان به همان جمله گره میخورد اما بیننده چیز دیگری را فراتر از ژانر هم میبیند. این بار دزدی را میبیند که انسان تر از پلیس داستان است. از خیانت بدش میآید و نسبت به همدستانش مسئولیت پذیر تر است.
در صورتی که پلیس داستان حتی نسبت به همسرش نیز این مسئولیت را نادیده میگیرد. دزد داستان بعد از هر سرقت، همه اعضای گروهش را دعوت میکند به یک مهمانی اما به شرط حضور با همسرانشان اما پلیس داستان اساسا مفهومی به نام خانواده را قبول ندارد و اصلا تعریفی از آن ندارد.
در حقیقت فیلم با پیروی از ژانر تماشاگرش را جذب میکند و سر ذوق میآورد اما تا به این حد از خلاقیت بسنده نمیکند. فیلم فراتر از ژانر قرار میگیرد و تجربهای جدید را برای تماشاگرش رقم میزند و او را با حس خوشایندی از سالن سینما خارج میکند. حسی که اولین تاثیراتش در مخاطب این است که پس از تماشای فیلم او را وادار میکند تا داستان را برای کس دیگری تعریف کند و این تاثیرگذاری فقط در این حالت است که در تماشاگر ایجاد میشود. این چیز ارزشمندی است که خلق آن نیاز به هنر دارد و تا وقتی که سینمای ما این هنر را بهدست نیاورد، اوضاع به همین ترتیبی است که میبینیم.
حسین گودرزی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست