شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
نگاهی به شاهنامه
جهانبینی «حماسه» در شاهنامه فردوسی
جهانبینی فردوسی در شاهنامه «حماسه» است. از این روست كه نگاه فردوسی به جهان اعم از «طبیعت» و «انسان» رنگ حماسی دارد. اما این نگاه در تمام شاهنامه جاری و ساری نیست. به عبارتی دیگر فردوسی به اقتضای موضوع هر جا كه تناسب ایجاب كرده باشد به حماسه روی میآورد. بدین ترتیب در شاهنامه فردوسی دو نگاه متفاوت در نظر میآید؛ یكی آنجا كه جنگی در كار نیست و زندگی با جلوههای زیبای آن جریان دارد. از این دست است صحنهای از عروسی «فرنگیس» با «سیاوش»:
نیامد سر یك تن اندر نهفت به یك هفته در مرغ و ماهی نخفت
ز شادی و آواز رامشگران زمین باغ گشت از كران تا كران
و دیگر آنجا كه صحنهٔ نبرد را تصویر و ترسیم میكند:
شب تیره از بیم شد ناپدید چو خورشید شمشیر رخشان كشید
در نگاه اول فردوسی و عناصر و اجزای طبیعت را با حماسه درگیر نمیكند. اما در دیگر نگاه گذشته از اینكه طبیعت و انسان او طبیعت و انسانی است حماسی به تناسب صحنهٔ نبرد، سخن با توصیفی حماسی از آوردگاه آغاز میشود و این توصیف در نهایت ایجاز به صحنه آرایی میپردازد . در خوان پنجم ، آنجا كه اولاد به دست رستم گرفتار می شود . واژگان شب ، ماه، ستاره و خورشید از ان كه با هم تناسب لفظی دارند به لحاظ معنی و به زبان «اشاره» ، چگونگی چیره شدن «رستم» بر «اولاد» را بیان می كند .
ستاره نه پیدا نه تا بنده ماه شب تیره چون روی زنگی سیاه
ستاره به خم كمند اندرست تو خورشید گفتی به بند اندرست
این زبانشناسی گاه در وصف مشعوق نیز از اجزای حماسه بهره می گیرد ، در داستان خواستگاری كاوس از سودابه ، دختر شاه هاماوران چنین میسراید :
زبانش چو خنجر لبانش چو قند به بالا بلند و گیسو كمند
دو یاقوت ، رخشان دو نرگس ، دژم ستون دو ابرو چو سیمین قلم
فردوسی با تشبیه «زبان» به «خنجر» و تشبیه «ابروان» به «ستون» برای توصیف شمایل معشوق از زبان حماسه وام میگیرد این نگرش به معشوق بعدها در زبان مولانا، سعدی و حافظ به اوج میرسد . در شاهنامه حتی برای بیان مفاهیم فلسفی و هستی شناسی نیز «زبان حماسه » به زیبایی جریان دارد:
گهی چون كمانست و گاهی چو تیر چنین است گردار گردان پیر
در داستان عزیمت «طوس» و «فریبرز» به دژبهمن و ناكامی آنها اجزای طبیعت در بیان ماجرا نقش مؤثری دارند:
سپهر اندر آورد شب را به زیر چو خورشید بر زد سر از برج شیر
میان زره مرد جنگی بسوخت سنانها ز گرمی همی بر فروخت
با آنكه صنعت تناسب (مراعات النظیر) صنعتی لفظی به شمار میرود و فردوسی از این صنعت بسیار بهره برده است اما شاهكار شاهنامه در برقراری تناسب میان مفاهیم و مضامین است. در داستان «بازگشتن ایرانیان به نزد خسرو «تاج» نماد پادشاهی است و «روز سفید» نماد پادشاه و اینها همه با «خسرو» تناسب دارند:
برآمد سر تاج روز سفید چو بر زد سر از كوه خوشید شید
حاصل فرجام را با یكی از زیباترین صحنهآراییهای حماسی شاهنامه به پایان میبریم، صحنهٔ «سپاه فرستادن افراسیاب به نزدیك پیران»:
تو گفتی شب اندر هوا لاله گشت درخشیدن تیغ و پوبین و خشت
زمین گفتی از خون میستان شدست زنیزه هوا چون نیستان شدست
فرهاد رستمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست