پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
نظریه پردازی در ساحت عقلانیت نظری و عملی

نظریهی «مثلث عقلانیت» سه مرحله برای عقلانیت تصویر میكند؛ مراحلی كه از مراحل اول و ساده شروع و به مرحلهی سوم و پیچیده خاتمه مییابد.
۱) مرحلهی اول عقلانیت، ادراك در مقام واقع شناسی و فهم حقایق خارجی عینی است.
۲) مرحلهی دوم عقلانیت، ادراك عقل در مقام روشسازی برای نیل به حقایق فراعینی است.
۳) مرحلهی سوم عقلانیت، ادراك عقل در مقام نظریهپردازی و توضیح واقعیتهای فراعینی و فراخارجی است كه شامل تمام گزارههای كلی و شبه كلی (جزیی با مصادیق بسیار زیاد) میشود. این سه مرحله از عقلانیت به هر دو ساحت نظر و عمل توجه جدی دارد و میكوشد تا الگویی سه مرحلهای از عقلانیت ارایه نماید به طوری كه پیوستگی و سازوارهی ساحت نظر و عمل در هر سه مرحله كاملا حفظ شده باشد.
● عقل واقعشناس (عقلانیت ساده)
اولین مرحله از عقلانیت، عقل در مقام شناخت ساده و بسیط واقعیتهای عینی و خارجیاست . در این مقام، ادراك و فهم عقلانی و عموما درك یكایك امور خارجی به صورت شخصی و جزیی است، كه شامل اذعان به وجود و تصویری ساده از مرز شیئیت هر شیء خارجی میشود. این مرحله از عقلانیت، مرحلهای عمومی و فراگیر است كه در تمامی انسانها به صِرف داشتن حداقلهای حدود انسانیت، موجود است. كسی كه واجد عقلانیت واقعشناس نباشد، حداقل حد انسانیاش كامل نیست و نمیتوان او را انسان (به معنای واقعی آن) دانست، بلكه به لحاظ دارا بودن برخی از مختصات انسانیت، حداكثر میتوان چنین فردی را شبه انسان دانست. دیوانگان، عقبماندگان شدید ذهنی، جماعت افراد شبه انسانی را تشكیل میدهند كه از حداقل لازم عقلانیت؛ یعنی عقل واقعشناس بیبهرهاند.
همچنین جماعتی از انسانها دارای عقل واقعشناس هستند و از حداقل این نهاد ادراكی بیبهره نیستند، اما به كارآمدی این نهاد مطلقا اطمینانی ندارند و در نتیجه به وادی هیچانگاری حقیقت و واقعیت خارجی و عینی درمیغلتند و با خواب و خیال دانستن جهان هستی و موجودات و روابط میان آنها، نحلهی سفسطهگران و انكاركنندگان واقعیتهای عینی را رقم میزنند. بگذریم از این كه برخی از نحلههای جدید فلسفی غرب نیز با ارایهی تقریرهای تودرتو و پیچیده از واقعیت عینی و سلب هر گونه معیاری از واقعیت فهمی و تاكید بر نسبت واقعیتهای جهان هستی، در نهایت به همان سفسطه و هیچانگاریساده و بسیط سوفسطائیان میرسند!
عقل واقعشناس مبادیای نهادینه در فطرت از پیش تنظیم شده دارد و ادراك خود را با توجه به مبادی مزبور به سرانجام میرساند. این عقل در ساحت نظر، ناخودآگاه جمع اثبات و نفی را در حدی ساده و بسیط (نه به صورت فنی و منطقی) برنمیتابد و از دور و تسلسل پرهیز میكند، و در ساحت عمل به سوی افزایش كیفی و كمی ملایم با فطرت و روان انسان كه میتواند توضیح سادهای بر رشد فضیلتها و تكامل انسانی باشد، گرایش و میل دارد.
مرحلهی اول عقلانیت، همگام و همبسته با دیگر قوای ادراكی انسانی؛ یعنی فطرت، قلب، و افت و خیز عملی (تجربهی نامنظم و غیرمدون) است و واقعیتهای خارجی را در حدی فهم و تحلیل میكند كه با فهم فطری و قلبی و تجربی ساده، ناسازگار گردد. این مرحله، حدی است كه عموم انسانها در رتبهی عوامالناس بودن، در ساحت نظر و عمل از آن بهره میبرند و اندیشه و رفتار خود را بدان مستند مینمایند.
پر واضح است كه بررسیها و تحلیلهای عقلِ واقعشناس، از حد یافتن نوعی شباهت و مغایرتها و طبقهبندیهای ساده و سطحی از موجودات فراتر نمیرود و بیش از حدس و گمانهزنی ساده، پیش پای انسان نمیگذارد. كارآمدی اساسی و عمدهی عقلانیت واقعشناس، تأكید بر این اصل است كه واقعیت خارجی وجود دارد، حقیقت دارد، و نیز این كه «واقعیتهای خارجی تمایزهای بسیاری از یكدیگر دارند» اما چگونگی «بودن» و میزان تمایز آنها، و تأثیر و تأثر و روابط میان این واقعیتها را تنها در حدی ساده و معمولی ـ نه در سطحی منظم، منسجم و پیچیده و مدونـ فهم میكند. این مرحله از عقلانیت، برایانسان «دانش» به معنای تصور و تصدیق عموما جزیی فراهم میآورد، اما موجب كسب «دانش» به معنای تصور و تصدیق كلی و نظریهمند نمیشود. به همین دلیل است كه ذهن عامهی مردم، پر است از تصورات و تصدیقاتی كه اگر در مرحلهی دوم و سوم عقلانیت مورد بازبینی قرار گیرد، بسیاری از آنها باطل و مردود اعلام خواهد شد، ولی جالب است این نكته را دریابیم كه عامهی مردم از عقلانیت واقعشناس خود، بسیاری بیش از تاكید بر اصل واقعیتها و اصل وجود تمایز میان آنها استفاده میكنند.
● عقل روش ساز ( عقلانیت منطقی )
از آنجا كه انسان به فهم های جزیی و ساده از واقعیت بسنده نمی كند و پس از گذر از مرحلهی اول عقلانیت ، در جستوجوی فهمهای وسیع و فراگیر و كلی برمی آید ، بزودی گام در دومین مرحلهی عقلانیت میگذارد . برای نیل به درك كلی و نظریهمند واقعیت ، ابتدا این سؤال مطرح میشود كه آیا بدون در دست داشتن روش، یا روشهایی مشخص برای عقل ورزی پیرامون واقعیت ، می توان به سوی درك نظریهمند از واقعیت رهسپرد؟ پاسخ، منفیاست.
از اینجا به بعد ، مرحلهی دوم عقلانیت آغاز گردیده و تلاش برای ساختن روش هایی كه فهم های فراگیر و كلی، از واقعیت را ممكن ومحقق سازد ، به جریان میافتدوعقلانیت منطقی شكل می گیرد . در این مرحله ، با عقلانیتی محض سرو كار داریم كه به آسانی و سادگی ابداع هرروشی را نمی پذیرد و بسیاری از روشهای پیشنهادی را نفی و طرد می كند . در نتیجه لازم میآید كه معیارهای پذیرش روشهای پیشنهادی وارسی و تعیین گردد. بدیهی است این معیارها نمیتواند به صورت امر پیشنهادی صرف، مطرح شوند، بلكه باید چنان باشند كه از جنبهی پیشنهادی فراتر رفته، گریزناپذیر و غیرقابل تخلف گردند.
این معیارها را میتوان در قالب دو پیش شرط بنیادین اخلاقی منطقی معرفی كرد:
۱) نخست این كه روشهای پیشنهادی، الزاما باید با طبیعت ادراكی نهاد عقلانیت سازگار افتد و هم عامل پیشنهاددهنده و هم ناظرانی وسیع و بیشمار تأیید كنندهی روشهای پیشنهادی را، در موضوع واحدی از اذعان و اقناع و رضایت خاطر طبیعت ادراكیشان قرار دهد. نقش دلیل در اینجا، عمدتا تسهیل و تسریع اذعان و رضایت مورد نظر است و حالت ارایهی توضیحات واضح و تشریح این همانی (totology) را پیدا میكند. طبیعت ادراكی عقلانیمنطقیروش استنتاج گزارهی «الف، ج است» را از دو گزارهی «الف، ب است» و «ب، ج است» میپذیرد، اگر جای ب با الف و ج عوض شود، استنتاج مزبور را نمیپذیرد. این پیششرط، وضعیت فرم و قالب روشها را نشان میدهد.
۲) دوم این كه روشهای پیشنهادی، الزاما باید از گزارههایی در توضیح خود استفاده كنند كه نیازمند اثبات روشمند نباشند، چه در این صورت برای اثبات روشهای مزبور، روشهای پیشنهادیای لازم است كه قبلاً پذیرفته شده باشند. این گزارههای بینیاز از اثباتِ روشمند ـ در منطق كلاسیك ـ در طبقهبندی «یقینیات» قرار میگیرند كه سرآمد ایشان «بدیهیات» است. اما از آنجا كه دربارهی «بدیهیات» دست كم سه تعریف متفاوت ارایه شده و آن را گاهی «گزارههای استدلالناپذیر» و گاهی «گزاره های غیر قابلاستدلال» و گاهی نیز «گزارههای استدلالناپذیر و غیرقابل استدلال» دانستهاند، بدون توجه به تعریف الفاظ، این نكته را یادآور میشوم كه عقلانیت منطقی نمیتواند بر پایهی گزارههایی استوار شود كه به نوعی با استدلال سر و كار داشته باشند. بلكه لاجرم باید بر بنیان گزارههای «غیرقابل گریز و غیرقابل خدشه» پایهگذاری كرد. از این رو، همراه با اصل وجود عقلانیت منطقی، دستهای از گزارهها به صورت «خودبخودی» شكل میگیرند كه تن به خدشه و تخلف از مفادشان نمی دهند.
البته اشكالی ندارد كه گزارههای مزبور را، گزارههایی فطری و همراه با اصل عقلانیت تلقی كنیم، ولی براساس پرهیز از این كه گزارههای مزبور صرفا جنبهی ادعایی به خود گرفته و هر كس بتواند از پیش خود بدیلهایی را مطرح كند، معیاری جدید و بسیار دقیق برای تشخیص آنها معرفی میكنیم. گزارههای «غیرقابل گریز و خدشهناپذیر» گزارههایی هستند كه تلاش برای اثبات و نفی آنها هرگز به نتیجهی واحدی منتهی نمیشود. حال فرقی نمیكند كه برای اثبات آنها كوشش شود و یا نفی آنها هدف قرار گیرد. در هر صورت و در نهایت این گونه تلاشها به قبول گزارههای مزبور میانجامد و روند اثبات نفی به هیچ روی بر آنها تاثیرگذار نمی شود. نكتهی بسیار مهم و جالب توجه این است كه هر گونه اقدام به اثبات و نفی گزارههای مزبور، لاجرم این گزارهها را پیشفرض خود قرار میدهد و هنگامی كه چنین شد، اقدام به اثبات و نفی چه طرفی میتوان بست؟!!
منبع:نشریه پگاه حوزه
نویسنده:سید عباس نبوی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست