پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
منطقه وحشت زیر میكروسكپ روانشناسی

● نگاهی به داستان علمی- تخیلی «شهر» اثر جیمز گراهام بالارد
به احتمال قریب به یقین تا به حال در خواب دیدهاید كه روی تخت دراز كشیدهو كسی آن طرفتر ایستادهاست كه او هم خودتان هستید. گاهی حتی در عالم خواب هم حس میكنید كه «اشتباه شده و نباید این جوری میشد.» با احتمال كمتر، گاهی حتی در عالم بیداری با كسی حرف میزنید، ولی حس میكنید «آن كس» كه حرف میزند، یك نفر دیگر است و خودتان دارید صدای او را میشنوید و در ضمن بهطرف مقابل زل زدهاید. چه بسا كه حتی نفر سوم بشوید: كسی كه دارد به حرفهای آن «فرد» گوش میدهد و به «زل زدن» فرد دیگری فكر میكند.
متأسفانه محدویت اجازه نمیدهد كه وارد مباحث دقیق روانشناسی شویم، فقط اشاره میكنیم كه روانشناسان و روانكاوان پرشماری روی كلیات و جزییات این مبحث كار كردهاند كه آخرینشان به لحاظ اعتبار ژاك لاكان است كه از «من پریشی» سخن میگوید و بهزبان ساده به ما میگوید در جمله «من فردا به سینما میروم.»، آن «منی» كه در جمله است، «فاعل گفتار» و خودی كه جمله را میسازد «فاعل گوینده» است. بهعبارت باز هم سادهتر، لاكان ساختار «من» را میشكند و حتی مرحله خیالی[دوره كودكی] را كه در آن میان عین و ذهن تمایز مشخصی وجود ندارد و فاقد یك «خودِ متمركز» است، بسط میدهد. در نتیجه مفهوم «خودیگانگی» به حوزه دیگری كشیده میشود: به توانایی همانند شدن با واقعیتهای موجود در جهان به مثابه «دیگران». مابهازای این اندیشه در عرصه ادبیات این است كه امور خیالی و نمادین، هیچیك نمیتوانند بهطور «كامل» امر واقعی را درك كنند و «امر واقعی» در جایی فراسوی دسترسی آنها باقی میماند.
حال بیاییم این تئوریهای [انتزاعی] را به زندگی روزمره تسری دهیم تا داستانی مثل «منطقه وحشت» را كه میتواند وصف حال عدهای از همنوعان ما باشد، تحلیل كنیم و از تمسخر موارد مشابه و برچسبهایی مثل دیوانگی و «خل و چل» فاصله بگیریم.
حتمأ تا این زمان با افرادی روبهرو شدهاید كه دچار توهم شدهاند؛ مثلاً خیال میكنند سوسمارهایی در انتهای سالنشان كمین كردهاند و ممكن است هر لحظه بیایند و آنها را بخورند یا همسایه عمداً صدای گربه درمیآورد تا آنها را زجركش كند. این افراد بهاصطلاح دچار توهم(Hallucinotions) شدهاند. توهم با(illusion)به معنی خطای باصره و شنوایی فرق دارد. توهم، تجربههای تصوری شخص را بهغلط و بهشیوهای نابهنجار تفسیر میكند و بر آشفتگی عقلی دلالت دارد؛ درحالیكه خطای ادراك برای اكثر مردم پیش میآید و بر اختلاف بین چیزی كه درك میشود و واقعیت اشاره دارد (اشتباه در سكون و حركت دو قطاری كه از بغل هم رد میشوند یا دیدن اشكال هندسی). توهم جزو بیماری روانی (از نوع نوروتیك) است، به محرك خارجی نیاز ندارد و برای بیماران مختلف فرق میكند. چه بسا تحت تأثیر دارو به وجود آید. حال بیاییملارسن، شخصیت اول داستان منطقه وحشت را در نظر بگیریم. او كارمند یك شركت بزرگ است. شركت هر از گاهی «مخهای خسته» را كه به آستانه فروپاشی رسیدهاند، به مجموعه ویلاهایش میفرستد تا تمدد اعصاب كنند. اما این مجموعه جایی است عاری از پرنده و گیاه و تهی از انسانهای دیگر؛ مگر بیلیس،روانشناس شركت كه همراه «مخِ خسته» میآید تا مراقب او باشد. لارسن هیچكس و هیچ چیز را نمیبیند و نمیشنود، جز ویلاها، صدای آهنگهای بلا بارتوك آهنگساز مجاری و كتاب تحلیل اوقات روانپریشی اثر ارنست كرچمر نویسنده سویسیالاصل آلمانی. بنابراین از نظر روانی لارسن در موقعیت محرومیت ادراكی قرار داده شدهاست؛ یعنی امكان مصاحبت با دیگران، مطالعه نوشتارهای مختلف و دیدن دیگران از او سلب شده است(بامحرومیت حسی كه حواس پنجگانه فرد تحریك نمیشوند و به همین دلیل اطلاعات بیرونی به مغز نمیرسد- امری كه معمولاً در جای دربسته، مثلاً زندان، پیش میآید- اشتباه نشود.)
مضمون كتاب فوقالذكر درست برخلاف واقعیتِ تصویرشده در متن است. یكی از ضعفهای داستان همین است كه عقاید كرچمر در متن نیامده است تا خواننده بفهمد كه نویسنده دست به نقیضهپردازی(Parody)زدهاست. بهعنوان جمله معترضه باید گفت كه كرچمر انسانها را به سه دسته تقسیم كرده بود: نوع اول «پیكنیك»(Pyknic) كه بر آدمهای چاق، كوتاه، بشاش، بذلهگو و اجتماعی دلالت دارد. نوع دوم به «آتلتیك»(Athletic) موسوم هستند كه منظور افراد عضلانی، بااراده، فعال، علاقهمند به كار و كوشش و نوع سوم آستنیك(Asthenic)است كه اشخاص بلندبالا، لاغراندام، كشیده، تندخو و عصبی را در بر میگیرد. اما در لایه ظاهری این داستان، برخلاف نظرات كرچمر، لارسنِ چاق و كوتاه، موجودی عصبی و كلافه است و بیلیسِ لاغر، انسانی عادی كه با روحیه خوبی به موسیقی گوش میكند و لذت میبرد.
لارسنِ خسته و كلافه، در این برهوت مجهز به ویلاهای شیك، بهوضوح دچار اضطراب است «مدام راه میرود و بند انگشنانش را بهصدا در میآورد» و «صدای كوبش شریانش را در شقیقههایش میشنود» ولی تأكید میكند كه «ناآرام نیستم.»(ص ۱۳۲) او دچار اضطراب (Anxiety) شدید است و با حالتی بیقرار از خطرهای پیشارویش میترسد. اضطرابِ نوروتیك او به دلیل محرومیت ادراكی بیشتر میشود. او میخواهد طبق میل خود عمل كند، اما بیلیس بهعنوان روانشناس اجازه نمیدهد. در نتیجه لارسن عملاً در موقعیت(Nervous Tension) - یعنی تنشی كه در اثر عدم ارضای نیازهای روانی پدید میآید، قرار میگیرد. در چنین شرایطی است كه او روزی كسی را در گاراژ میبیند كه بیلیس خصوصیات او را به لارسن القاء میكند و حتی با واژههایی مثل «نمیخواهم بترسانمت» و «خودت را بیرون بریز»، شدت القاء را افزایش میدهد. این القاءها مكمل داروی باربیتورات هستند كه به لارسن تزریق میكند. لارسن دور از چشم او قرص آمفتامین میخورد كه درست اثر معكوس دارد.
مغزی خسته از كار، برهوتی دلتنگكننده، محرومیت ادراكی، القاهای وقفهناپذیر تنها انسان دم دست كه اعتمادی هم به او نیست، اضطراب و حتی تنش روانی، یكنواختی دقایق و بالاخره تابش آفتاب، همه و همه امكاناتی هستند كه میتوانند لارسن را دست كم به آستانه جنون برسانند. این صحنه (Setting) ما را یاد داستانهای جوزف كنراد میاندازد كه بیشتر شخصیتهای اصلی داستانهایش را بهوسیله صحنهها به جنون كشاند یا به خودكشی وادشت؛ نویسندهای كه جی.جی بالارد سخت تحت تأثیر اوست.
توهم لارسن تشدید میشود تا جایی كه «حس كرد چیزی درون مغزش جا به جا میشود؛ چیزی كه بهزبان نمیآمد، مثل خیالی از یاد رفته، مثل احساسی گنگ و غیرمنتظر كه شكل نمیپذیرد.»(ص ۱۳۸) و بالاخره موجود زاده توهم خود را میبیند: مردی با صورتی چاق، سبیلكلفت و چشمان عصبی؛ مردی كه لارسن بهتر از هر كسی او را میشناخت: مرد، خودِاو بود.
بیلیس قبول نمیكند كه لارسن دچار توهم شده است. به او میگوید كه چنین چیزی ناشی از یك تصویر نیرومند روانی است كه روی شبكیه چشم میافتد «تو شبحی میبینی كه غیر از خودت نیست. عكس برگردان خودت است. همزمان توست و تصویر كنونیات را نشان میدهد، همزاد تصویر تو.» و تأكید میكند« اگر با انگشت به یكی از چشمهایت فشار بیاری، میتوانی همزاد مرا ببینی. همزاد تو هم عین همینه، با این تفاوت كه در مورد تو این جابه جایی در زمان اتفاق میافتد نه در مكان.»(ص ۱۴۱) اما لارسن كه دیگر مطلقاً به بیلیس اعتماد ندارد، عقیده او را نمیپذیرد. فكر میكند موجودی كه میبیند، واقعیتی مستقل از او دارد. بیلیس به او تذكر میدهد: «آگاهی انسان از یك پدیده به اندازه دیدنِ خود پدیده اهمیت داره»(ص ۱۴۲) كه با كمی مسامحه ما را یاد گفته كانت میاندازد: «ما اشیا را نه آن گونه كه هستند، بلكه به گونهای كه خود ما هستیم، میبینیم.»
بیلیس با اصرار لارسن را تشویق میكند كه «با همزادش صحبت كند» درحالیكه لارسن به فكر میافتد كه «كلت سی و هشتش را بردارد و این موجود مزاحم را كه همزادشش خوانده میشود، نابود كند.» اما چون با ناكامی (Frustration) روبهرو میشود و نمیتواند آن را تحمل كند، به پرخاشگری (Aggression) رو میآورد:«ناگاه تمایل شدیدی در خود دید كه همه این دم و دستگاه را با لگد درهم بكوبد.» حتی «به نظزش رسید كه این وضع بهوسیله بیلیس برنامهریزی شده است تا برای برای او ایجاد بحران عصبی و كابوس كند.» و «دو نخ سیگار» با هم روشن میكند(۱۴۷)
به دلیل غیاب محیط و عوامل آرامبخش، توهم تا آن مرحله پیش میرود كه یك همزاد به دو همزاد تبدیل میشود: «دو همزادی كه هر كدام در مرحله بحرانی پنج دقیقه آخر حمله عصبی پدیدار شدند.» (ص ۱۵۰) كه بیانگر«افزایش یا دو چندان شدن توهم» (Dublication of Hallucinotions)است. لارسن نمیتوانست چشمهای آنها را ببیند. هر دو بهنوعی مّنورند. اما نقطه سومی را كه تا چند دقیقه پیش خودش آنجا ایستاده بود، به بیلیس نشان میدهد و از بیلیس میخواهد كه كلت را بردارد. بیلیس هم بر میدارد و پس از گریز و توقفهای مكرر سه بار شلیك میكند. لارسن فقط صدای یك شلیك را میشنوند. اینجاست كه لایه زیرین داستان هم همراه با پایان قصه به ذهن خواننده راه مییابد:پس موضوع این است: جامعه فوقپیشرفته، خوب كه شیره جسم و روح شهروندان را مكید، زمانی كه آنها را خسته و كوفته دید، همراه یك «مرد لاغر و عبوس» به برهوت میفرستد تا شرایط نابودیشان را فراهم آورد.
این داستان علمی - تخیلی از نوع كلاسیك است نه از مقوله پستمدرنیستی. نویسندهاش كه یكی از مطرحترین نویسندگان داستانهای علمی- تخیلی جهان است، عقیده دارد كه دوره داستانهای علمی- تخیلیِ غولهای چند متری گذشته است و داستان علمی- تخیلی باید روی سوژههایی متمركز شود كه از انسان شروع و به او ختم میشود.
فتحالله بی نیاز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست