جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
زندگانی حضرت امام حسن ع
● تولد و كودكی
امام حسن (ع) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمهزهرا دختر پیامبر خدا (ص) است. امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. وی
نخستین پسری بود كه خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت كرد. رسول اكرم (ص) بلا فاصله پس از ولادتش، او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت. سپس برای او بار گوسفندی قربانی كرد، سرش را تراشید و هموزن موی سرش - كه یك درم و چیزی افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص) دستور داد تا سرش را عطر آگین كنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موی سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را " حسن " نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت. كنیه او را ابومحمد نهاد و این تنها كنیه اوست. لقب های او سبط، سید، زكی، مجتبی است كه از همه معروفتر "مجتبی" میباشد. پیامبر اكرم (ص) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصی داشت و بارها میفرمود كه حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن علی به سایر فرزندان خود میفرمود : " شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند ".
امام حسن هفت سال و خردهای زمان جد بزرگوارش را درك نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص) كه با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت. امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهری را نیز اشغال كرد، و نزدیك به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت. در این مدت، معاویه كه دشمن سرسخت علی (ع)
و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت ( در آغاز به بهانه خونخواهی عثمان و در آخر آشكارا به طلب خلافت ) جنگیده بود، به عراق كه مقر خلافت امام حسن (ع) بود لشكر كشید و جنگ آغاز كرد. ما دراین باره كمی بعد تر سخن خواهیم گفت.
امام حسن (ع) از جهت منظر و اخلاق و پیكر و بزرگواری به رسول اكرم (ص) بسیار مانند بود. وصف كنندگان آن حضرت او را چنین توصیف كرده اند: " دارای رخساری سفید آمیخته به اندكی سرخی، چشمانی سیاه، گونهای هموار، محاسنی انبوه، گیسوانی مجعد و پر، گردنی سیمگون، اندامی متناسب، شانهیی عریض، استخوانی درشت، میانی باریك، قدی میانه، نه چندان بلند و نه چندان كوتاه. سیمایی نمكین و چهرهای در شمار زیباترین و جذاب ترین چهرهها ". ابن سعد گفته است كه " حسن و حسین به ریگ سیاه، خضاب میكردند "
● كمالات انسانی
امام حسن (ع) در كمالات انسانی یادگار پدر و نمونه كامل جد بزرگوار خودبود. تا پیغمبر (ص) زنده بود، او و برادرش حسین در كنار آن حضرت جای داشتند، گاهی آنان را بر دوش خود سوار میكرد و میبوسید و میبویید. از پیغمبر اكرم (ص) روایت كردهاند كه درباره امام حسن و امام حسین (ع) میفرمود: این دو فرزند من، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند ( كنایه از
این كه در هر حال امام و پیشوایند ). امام حسن (ع) بیست و پنج بار حج كرد، پیاده، درحالی كه اسبها نجیب را با او یدك میكشیدند. هرگاه از مرگ یاد میكرد میگریست و هر گاه از قبر یاد میكرد میگریست، هر گاه به یاد ایستادن به پای حساب میافتاد آن چنان نعره میزد كه
بیهوش میشد و چون به یاد بهشت و دوزخ میافتاد، همچون مار گزیده به خود میپیچید.
از خدا طلب بهشت میكرد و به او از آتش جهنم پناه میبرد. چون وضو میساخت و به نماز میایستاد، بدنش به لرزه میافتاد و رنگش زرد میشد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم كرد و دو نوبت از تمام مال خود برای خدا گذشت. گفته اندك: "اما حسن (ع) در زمان خودش عابد ترین و بی اعتنا ترین مردم به زیور دنیا بود". در سرشت و طینت امام حسن (ع) برترین نشانههای انسانیت وجود داشت. هر كه او را میدید به دیدهاش بزرگ میآمد و هر كه با او آمیزش داشت بدو محبت میورزید و هر دوست یا دشمنی كه سخن یا خطبه او را میشنید، به آسانی درنگ میكرد تا او سخن خود را تمام كند و خطبهاش را به پایان برد. محمد بن اسحاق گفت: پس
از رسول خدا (ص) هیچكس از حیث آبرو و بلندی قدر به حسن بن علی نرسید. بر در خانه فرش میگستردند و چون از خانه بیرون میآمد و آنجا مینشست راه بسته میشد و به احترام او كسی از برابرش عبور نمیكرد و او چون میفهمید، برمیخاست و به خانه میرفت و آن گاه مردم رفت و آمد میكردند". در راه مكه از مركبش فرود آمد و پیاده به راه رفتن ادامه داد. در كاروان همه از او پیروی كردند حتی سعد بن ابی وقاص پیاده شد و در كنار آن حضر ت راه افتاد. ابن عباس كه از امام حسن و امام حسین (ع) مسن تر بود، ركاب اسبشان را میگرفت و بدین كار افتخار میكرد و میگفت: اینها پسران رسول خدایند. با این شأن و منزلت، تواضعش چنان بود كه: روزی بر عدهای مستمند میگذشت، آنها پارههای نان را بر زمین نهاده و خود روی زمین نشسته بودند و میخوردند، چون حسن بن علی را دیدند گفتند: "ای پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو". امام حسن (ع) فورا از مركب فرود آمد و گفت:" خدا متكبرین را دوست نمی دارد". و با
آنان به غذا خوردن مشغول شد. آنگاه آنها را به میهمانی خود دعوت كرد، هم غذا به آنان داد و هم پوشاك .
در جود و بخشش امام حسن (ع) داستانها گفتهاند. از جمله مدائنی روایت كرده كه: حسن و حسین و عبدالله بن جعفر به راه حج میرفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خیمهای رسیدند كه پیر زنی در آن زندگی میكرد. از او آب طلبیدند. گفت این گوسفند را بدوشید وشیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید.
چنین كردند. سپس از او غذا خواستند. گفت همین گوسفند را داریم بكشید و بخورید. یكی از آنان گوسفند را ذبح كرد و از گوشت آن مقداری بریان كرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پیر زن گفتند: ما از قریشیم به حج میرویم. چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیكی رفتار خواهیم كرد. و رفتند. شوهر زن كه آمد و از جریان خبر یافت، گفت: وای بر تو گوسفند مرا برای مردمی ناشناس میكشی آنگاه میگویی از قریش بودند؟ روزگاری گذشت و كار بر پیر زن سخت شد، از آن محل كوچ كرد و به مدینه عبورش افتاد. حسن بن علی (ع) او را دید و شناخت. پیش رفت و گفت: مرا میشناسی؟ گفت نه. گفت: من همانم كه در فلان
روز مهمان تو شدم. و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دینار زر به او دادند. آن گاه او را نزد برادرش حسین بن علی فرستاد. آن حضرت نیز همان اندازه به او بخشش فرمود. او را نزد عبد الله بن جعفر فرستاد او نیز عطایی همانند آنان به او داد.
حلم و گذشت امام حسن (ع) چنان بود كه به گفته مروان، با كوهها برابری میكرد.
● بیعت مردم با حسن بن علی (ع)
هنگامیكه حادثه دهشتناك ضربت خوردن علی (ع) در مسجد كوفه پیش آمد و مولی(ع) بیمار شد به حسن دستور كه در نماز بر مردم امامت كند، و در آخرین لحظات زندگی، او را به این سخنان وصی خود قرار داد: " پسرم! پس از من، تو صاحب مقام و صاحب خون منی ". و حسین و محمد و دیگر فرزندانش و رؤسای شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و كتاب وسلاحخود را به او تحویل داد و سپس فرمود: " پسرم! رسول خدا دستور داده است كه تو را وصی خود سازم و كتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم . همچنانكه آن حضرت مرا وصی خود ساخته و كتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مأمور كرده كه به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیت، آنها را به برادرت حسین بدهی". امام حسن (ع) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد. خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش، علی علیه السلام با مردم سخن بگوید. آنگاه پس از حمد و ثنای بر خداوند متعال و رسول مكرم (ص) چنین گفت: " همانا دراین شب آن چنان
كسی وفات یافت كه گذشتگان بر او سبقت نگرفتهاند و آیندگان بدو نخواهند رسید". و آن گاه درباره شجاعت و جهاد و كوشش هائی كه علی (ع) در راه اسلام انجام داد و پیروزیها كه در جنگها نصیب وی شد، سخن گفت و اشاره كرد كه از مال دنیا در دم مرگ فقط هفتصد درهم داشت از سهمیهاش از بیت المال، كه میخواست با آن خدمتكاری برای اهل و عیال خود تهیه كند. در این موقع در مسجد جامع كه مالامال از جمعیت بود، عبیدالله بن عباس بپاخاست و مردم را به بیعت با حسن بن علی تشویق كرد. مردم با شوق و رغبت با امام حسن بیعت كردند. واین روز، همان روز وفات پدرش، یعنی روز بیست و یكم رمضان سال چهلم از هجرت بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست