شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا

رقص در برابر «مرگ سیاه »


رقص در برابر «مرگ سیاه »

اگر به هنر کاریکاتور یونان و روم نگاه کنیم , می بینیم که هنر کلاسیک متعلق به این دوران , از بسیاری عناصر ظاهری کاریکاتور واقعی برخوردار است , اما روح اصیل کاریکاتور در آن دیده نمی شود از طرف دیگر هنر قرون وسطی عناصر کاریکاتور واقعی را طوری با عناصر جدی در هم می آمیزد که تمییز دادن این دو هنر از هم واقعاص کار مشکلی می شود

عناصر متشکله‌ کاریکاتور در هنر دوران‌ باستان‌ و نیز هنر قرون‌ وسطی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. در هنر این‌ دو دوره‌، ما کاریکاتور را به‌ شکل‌ جامع‌ و مبتنی‌ بر یک‌ روش‌ خاص‌ نمی‌یابیم‌. در این‌ میان‌ چند نمونه‌ استثنایی‌ دیده‌ می‌شود که‌ به‌ دلیل‌ برخوردار بودن‌ از امکاناتی‌ که‌ در آنها نهفته‌ است‌ بسیار جالب‌ توجهند. این‌ امکانات‌ هرگز مورد استفاده‌ قرار نگرفت‌ و در آثار دیگر رو به‌ تکامل‌ ننهاد. یکی‌ از این‌ آثار استثنایی‌ مجسمه‌ کوچک‌ کاریکاتور امپراتور «کاراکالا» است‌ که‌ در موزه‌ «اوینگون‌» نگهداری‌ می‌شود.

این‌ مجسمه‌ برنزی‌ (مربوط‌ به‌ قرن‌ سوم‌ بعد از میلاد) وی‌ را به‌ شکل‌ آدم‌ کوتوله‌یی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ زنبیلی‌ از نان‌ شیرینی‌ در یک‌ دست‌ خود گرفته‌ و با دست‌ دیگرش‌ در حال‌ توزیع‌ آنهاست‌.کاراکلا شخصیتی‌ بسیار انگشت‌ نما و مشهور است‌، چراکه‌ در شمار یکی‌ از خونخوارترین‌ حکمرانان‌ مستبد تاریخ‌ روم‌ بوده‌ است‌. در اکثر تصاویری‌ که‌ از وی‌ کشیده‌ شده‌ است‌، پیشانی‌ «کاراکالا» با چین‌ و چروک‌های‌ تند از شکل‌ طبیعی‌ خود خارج‌ شده‌ و چهره‌اش‌ نسبتاص زمخت‌ و نامشخص است‌. گفته‌ می‌شود که‌ وی‌ از قامتی‌ بسیار کوتاه‌ برخوردار بود و به‌ گلادیاتور مشهور آن‌ زمان‌ یعنی‌ تاراتوس‌ که‌ فردی‌ بسیار زشت‌، قهار و خونخوار به‌ شمار می‌رفت‌، شباهت‌ داشت‌. این‌ حقیقت‌ که‌ «کاراکالا» آدم‌ مضحکی‌ به‌ نظر می‌رسید احتمالاً براساس‌ شباهت‌ زیادش‌ به‌ اسکندر کبیر است‌ که‌ با تقلید از رفتار، نحوه‌ لباس‌ پوشیدن‌، سلاح‌ها و حتی‌ جاده‌ و مسیرهای‌ مسافرتی‌ وی‌، این‌ شباهت‌ را به‌ حد افراط‌ و مسخره‌آمیز می‌رساند. رفتار غیرقابل‌ پیش‌بینی‌ «کاراکالا» نشان‌ دهنده‌ عدم‌ ثبات‌ ذهنی‌ وی‌ بود.

او روش‌ متداول‌ در مصر مبنی‌ بر ارتباط‌ داشتن‌ حاکم‌ با خدا را اتخاذ کرد و از خودش‌ مجسمه‌یی‌ به‌ عنوان‌ فرعون‌ ساخت‌. در یک‌ تصویر که‌ وی‌ را به‌ شکل‌ آدم‌ کوتوله‌یی‌ نمایش‌ می‌دهد مشخصاً رومی‌ است‌. آدم‌های‌ کوتوله‌ در این‌ عصر، عوامل‌ خاص‌ سرگرمی‌ و تفریح‌ بودند و به‌ عنوان‌ افرادی‌ سرگرم‌ کننده‌ و بذله‌گو مورد عزت‌ و قدر فراوانی‌ قرار داشتند. در واقع‌ کودکان‌ برده‌ را اغلب‌ به‌ هنگام‌ تولد عمداً فلج‌ و معیوب‌ می‌کردند تا بر ارزش‌ آنها بیفزایند. این‌ امر که‌ وی‌ باید در حال‌ توزیع‌ نان‌ شیرینی‌ به‌ عنوان‌ پیشکش‌ و تحفه‌ باشد، احتمالا از جنبه‌ طعنه‌آمیزی‌ برخوردار است‌، چراکه‌ «کاراکالا» در سخاوت‌ و التفات‌ چندان‌ آوازه‌یی‌ نداشت‌. اثر دیگری‌ که‌ می‌توان‌ از آن‌ نام‌ برد طرح‌ مشهور «اسحق‌ نورویچ‌» است‌ که‌ با «رتولس‌ جودرم‌» انگلیسی‌، سال‌ ۱۲۳۳، برابری‌ می‌کند.

در طرحی‌ که‌ خالق‌ آن‌ ناشناخته‌ باقی‌ مانده‌ در بخش‌ مرکزی‌ این‌ اثر که‌ نخستین‌ کاریکاتور واقعی‌ در هنر انگلستان‌ محسوب‌ می‌شود، تصویر اسحق‌ نورویچ‌ قرار گرفته‌ است‌. وی‌ یهودی‌ ثروتمندی‌ بود که‌ در «ترویج‌» محلی‌ واقع‌ در شرق‌ انگلستان‌ مایملک‌ فراوانی‌ داشت‌ و به‌ راهبان‌ و رییس‌ آنها در وست‌ مینستر اعتبار می‌داد. در کنار اسحق‌ که‌ تاجی‌ برسر دارد و احتمالاص برای‌ نشان‌ دادن‌ وی‌ در حین‌ بررسی‌ و بازدید زمین‌هایش‌، به‌ سه‌ چهره‌ کشیده‌ شده‌ است‌، یهودی‌ دیگر قرار دارد. وی‌ «موسی‌ موک‌» نام‌ دارد که‌ بعدها به‌ دلیل‌ ناقا کردن‌ سکه‌ها به‌ دار آویخته‌ شد. در قسمت‌ پایین‌ تصویر اسحق‌، تصویر زنی‌ یهودی‌ به‌ نام‌ «آوگی‌» قرار دارد. شیطانی‌ شاخ‌دار انگشت‌ خود را روی‌ بینی‌ آنها گذاشته‌ است‌ و در برج‌ کوچکی‌ که‌ در سمت‌ راست‌ دیده‌ می‌شود، داگون‌ رب‌ النوع‌ فلسطینی‌ها دیده‌ می‌شود.

اگر به‌ هنر کاریکاتور یونان‌ و روم‌ نگاه‌ کنیم‌، می‌بینیم‌ که‌ هنر کلاسیک‌ متعلق‌ به‌ این‌ دوران‌، از بسیاری‌ عناصر ظاهری‌ کاریکاتور واقعی‌ برخوردار است‌، اما روح‌ اصیل‌ کاریکاتور در آن‌ دیده‌ نمی‌شود. از طرف‌ دیگر هنر قرون‌ وسطی‌ عناصر کاریکاتور واقعی‌ را طوری‌ با عناصر جدی‌ در هم‌ می‌آمیزد که‌ تمییز دادن‌ این‌ دو هنر از هم‌ واقعاص کار مشکلی‌ می‌شود. شیطان‌ مضحکی‌ که‌ کوشش‌ می‌کند ترازو را برای‌ کشیدن‌ ارواح‌ پایین‌ آورد جزیی‌ از یک‌ کار بسیار موقر محسوب‌ می‌شود. این‌ صحنه‌ قسمتی‌ از تصویر قضاوت‌ بزرگ‌ است‌ که‌ نمای‌ سر در کلیسای‌ جامع‌ آتن‌ را تشکیل‌ می‌دهد.

از برخی‌ اشارات‌ مشخص که‌ در ادبیات‌ دوران‌ باستان‌ به‌ چشم‌ می‌خورد چنین‌ استنباط‌ می‌شود که‌ یونانیان‌ و رومی‌ها تا حدودی‌ به‌ ماهیت‌ کاریکاتور پی‌ برده‌ بودند، بطور مثال‌ «پلینی‌» نویسنده‌ رومی‌ ماجرایی‌ راجع‌ به‌ یک‌ نقاش‌ به‌ نام‌ «کله‌ سیکلس‌» نقل‌ می‌کند که‌ نشان‌ دهنده‌ آشنایی‌ یونانیان‌ و رومی‌ها با کاریکاتور است‌. ماجرا از این‌ قرار است‌ که‌ «کله‌ سیکلس‌» به‌ دلیل‌ اینکه‌ آنطور که‌ شاید و باید مورد تمجید و تشویق‌ قرار نگرفته‌ بود، به‌ ملکه‌ «استراتونیس‌» توهین‌ می‌کند. بدین‌ شکل‌ که‌ وی‌ را در آغوش‌ ماهیگیری‌ که‌ تصور می‌رفت‌ معشوق‌ وی‌ باشد نقاشی‌ می‌کند و بعد این‌ تصویر را در بندر «افی‌ سس‌» به‌ نمایش‌ می‌گذارد و سپس‌ از بیم‌ جانش‌ می‌گریزد. همچنین‌ در «زندگی‌ سوفسطاییان‌» اثر «فیلو سترانوس‌»، به‌ شخصی‌ به‌ نام‌ «واروس‌» اشاره‌ می‌شود که‌ بخاطر ظاهرش‌ لقب‌ لک‌ لک‌ به‌ وی‌ داده‌ بودند.

یکی‌ از بارزترین‌ نکاتی‌ که‌ در هنر ادوار یونان‌ باستان‌ و روم‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، ذوقی‌ است‌ که‌ هنرمند در نشان‌ دادن‌ اشکال‌ و گونه‌های‌ مضحک‌ و بی‌ تناسب‌ به‌ کار می‌برد.تاریخ‌نویسان‌ این‌ کار راجزیی‌ از عکس‌العملی‌ به‌ شمار می‌آورند که‌ در قرون‌ بعد از مرگ‌ الکساندر در مقابل‌ سبک‌ هنری‌ دوران‌ کلاسیک‌ صورت‌ گرفت‌. برطبق‌ این‌ تفسیر، بینوایان‌، بردگان‌، افراد گوژپشت‌، پیرزنان‌ مست‌ و لایعقل‌ و تعدادی‌ دیگر که‌ به‌ نحو چشمگیری‌ با هنر پتولماتیک‌ الکساندریا در ارتباط‌ اند ، تصویری‌ است‌ بیانگر گونه‌های‌ متعددی‌ از زیبایی‌ و جوانی‌ حماسی‌ که‌ هنرمندان‌ قرن‌ چهارم‌ و پنجم‌ قبل‌ از میلاد خالق‌ آن‌ بودند.

ولی‌ آیا واقعا می‌توان‌ آنها را کاریکاتور به‌ حساب‌ آورد؟ آنچه‌ مسلم‌ است‌ منظور از خلق‌ این‌ آثار نمایش‌ جنبه‌ خنده‌دار بودن‌ آن‌ و تاحدودی‌ نیز نمایش‌ ضعف‌ انسان‌ است‌. این‌ آثار بیشتر جنبه‌ تفننی‌ و مضحک‌ دارند تا کاریکاتور افراد. طبق‌ بررسی‌ و گفته‌ «سرارنست‌ گومبریچ‌» خارج‌ نمودن‌ تصویر یک‌ فرد از شکل‌ طبیعی‌ خود گناه‌ و حرام‌ شمرده‌ می‌شود. اما جنبه‌ خنده‌دار بودن‌ آثار به‌ شان‌ اجتماعی‌ افراد لطمه‌یی‌ نمی‌زد. به‌ هرحال‌، در هنر دوران‌ باستان‌، عناصر دیگری‌ به‌ چشم‌ می‌خورد که‌ در پیدایش‌ کاریکاتور موثر بوده‌اند. بعضی‌ از این‌ عناصر جنبه‌ جهانی‌ به‌ خود گرفته‌ است‌ و برخی‌ دیگر به‌ دست‌ فراموشی‌ سپرده‌ شد تا اینکه‌ بار دیگر با احیای‌ دانش‌ کلاسیک‌ در دوره‌ رنسانس‌، در مسیر اصلی‌ هنر اروپا قرار گرفتند.

بهترین‌ نمونه‌یی‌ که‌ در مورد عناصر اول‌ می‌توان‌ نام‌ برد تمایل‌ هنرمندان‌ به‌ کشیدن‌ انسان‌ با اشکال‌ حیوانی‌ یا به‌ نمایش‌ گذاردن‌ حیوانات‌ در حین‌ انجام‌ کارهایی‌ است‌ که‌ از عهده‌ انسان‌ برمی‌آید. افسانه‌ حیوانات‌ یکی‌ از قدیمی‌ترین‌ آثار ادبی‌ است‌ که‌ تاریخ‌ متداول‌ آن‌ از مصر باستان‌ به‌ زمان‌ حال‌ می‌رسد، همچنین‌، در این‌ نوع‌ افسانه‌ها، با سنت‌ تصویرسازی‌ روبرو می‌شویم‌. بطور مثال‌ تعدادی‌ «پاپیروس‌» مصری‌ وجود دارد که‌ تعدادی‌ حیوان‌ را در حال‌ انجام‌ فعالیت‌های‌ انسانی‌ نشان‌ می‌دهد، در این‌ آثار این‌ امر کاملا مشهود است‌ که‌ هدف‌ هنرمند از خلق‌ آنها نمایش‌ جنبه‌ خنده‌دار بودن‌ کارش‌ بوده‌ است‌.

فکر کشیدن‌ تصاویری‌ در این‌ رابطه‌ که‌ خصوصیات‌ انسان‌ و حیوان‌ را در هم‌ ادغام‌ می‌کند، با اندک‌ تفاوتی‌ در شمارقدیمی‌ترین‌ سنن‌ تاریخ‌ هنر طنز و کمدی‌ قرار دارد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.