شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
خشوع
واژه نامبرده، کم و بیش، متلازم با خوف و خشیت است. خشوع بهمعنی دلشکستگی است و حالت انعطافپذیری دل را ناشن میدهد در برابر قساوت که حالت سنگدلی و عدم تأثّر دل را گویند.
خداوند در قرآن میفرماید:
آیا هنگام آن نشده، برای کسانیظکه ایمان دارند، که دلهاشان در برابر یاد خدا و آنچه که از حق فرود آمده بشکند و متأثیر شود و نباشند چون کسانی که قبلاً کتاب به ایشان داده شد پس مدتها بدین منوال گذشت پس دلهاشان سخت و سنگ شد و بسیاری از ایشان فاسق و نابکارند.
(اَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ ٰامَنْوُا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللهِ وَ مٰا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لٰایَکُونُوا کَالَّذینَ اُوتُو الْکِتٰابَ مِنْ قَبْلُ فَطٰالَ عَلَیْهِمُ الْاَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فٰاسِقُونَ ) (بحارالانوار، ج۷۰، ص ۳۸۴، ح ۳۹)
این آیه مؤمنین را ترغیب میکند که خشوع و دلشکستگی را کسب کنند و سنگ دل و غیرقابل انعطاف نباشند و در برابر کلمات خدا، آیات الهی، کتب آسمانی و حق و حقیقت، متواضع و خاضع باشند و تحت تأثیر آنها همهٔ زندگی و اعمال و رفتار خود را شکل صحیح دهند. و مذمّت میکند از کسانی که به عنوان قسیّالقلب از آنها یاد کرده است که کتاب آسماین تورات بر آنان فرود آمد؛ ولی، تأثیری بر زندگی آنان نگذاشت و بجای آنکه از غفلت بیرون شوند و به حقّ گرایش یابند روز به روز دلشان سختتر شد و به فسق و فجور مبادرت ورزیدند. و از مؤمنین میخواهد که سعی کنند تا دلهاشان در برابر حق و نام خدا خاشع باشد و به سرنوشت بنیاسرائیل گرفتار نشوند.
برخوردی که آیهٔ فوق با خشوع و قساوت قلب میکند بیانگر این حقیقت است که تحصیل خشوع تا حدّی اختیاری است؛ یعنی، انسان قادر است با تمهید مقدمات و دستزدن بهکارهائی خاص، این حالت خشوع را در دلش پدید آورد؛ چنانکه، نقطهٔ مقابل آن، قساوت نیز از طریق مقدّماتی اختیاری در دل ایجاد میشود و بدینلحاظ است که قسیّالقلب مورد مذمّت و نکوهش قرار میگیرد.
بنابراین، در اصل فطرت انسان مایهٔ اصلی خشوع مثل سایر احساسات و عواطف وجود دارد و قابل اینست که تضعیف یا تقویت شود و بر ما است که هرگاه در این مایهٔ فطری ضعف حاصل شد به تقویت آن بپردازیم.
قرآن خشوع را جزو صفات بارز و برجستهٔ بارز و برجستهٔ انسان شایسته به شمار میآورد و در مقام مدح از افراد یا گروهها بر این صفت بعنوان یک نقطه امتیاز دست میگذارد چنانکه در مدح انبیاء میفرماید:
آنان در انجام کارهای خیر شتاب میکردند و با بیم و امید ما را میخواندند و در برابر ما خاشع بودند.
(اِنَّهُمْ کٰانُوا یُسٰارِعُونَ فیِ الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنٰا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کٰانُوا لَنٰا خٰاشِعینَ ) (سورهٔ انبیاء، آیهٔ ۹)
در آیه دیگر پس از آنکه خاشعین و خاشعات را به عنوان گروهی که دارای این صفت برجستهاند، در بین گروههای دیگری که دارای صفات برجسته دیگرند نام میبرد بهعنوان پاداش این صفات نیک در انتهای آیه میفرماید: اَعَدَّاللهُ لَهُمْ مَغْفِرَهًٔ وَ اَجْرَاً عَظیماً (سورهٔ احزاب، آیهٔ ۳۵)
خداوند (بهپاداش این صفات برجسته) برایشان آماده کرده است مغفرت و بخشش و اجری بزرگ،و در مورد نمازگزاران به عنوان یک رمز استقامت و تحمّل بر صفت خشوعشان تکیه میکند و میفرماید:
و با (گرفتن) روزه و (خواندن) نماز (از خدا) کمک خواهید و آن (نماز) سنگین و گران خواهد بود جز بر خاشعان.
(وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلٰوهِٔ وَ اِنَّهٰا لَکَبیرَهٌٔ اِلّٰا عَلیَ الخٰاشِعینَ ٭ اَلَّذینَ یَظُنُّونَ اَنَّهُمْ مُّلٰاقُوا رَبِّهِمْ وَ اَنَّهُمْ اِلَیْهِ رٰاجِعُونَ ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۴۶)
جالب توجه است که در این آیه دقیقاً، بر نکتهٔ مورد بحث ما انگشت مینهد و رابطهٔ حالت خشوع را با معرفت و شناخت مبدأ و معاد و شناخت برخی از افعال الهی، مورد توّجه قرار میدهد به این بیان که حالت خشوع از آن کسانی است که گمان دارند پروردگارشان را ملاقات میکنند و بهسوی او باز میگردند.
و در آیهٔ دیگری خشوع در نماز را به عنوان آیت و نشانهٔ بارز ایمان و منشأ فلاح و رستگاری انسان است مطرح میسازد و میگوید:
حقّا که مؤمنان رستگار شدند آن کسانی که آنان در نمازشان خاشعند.
(قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ اَلَّذَیْنَ هُمْ فی صَلٰاتِهِمْ خٰاشِعُونَ ) (سورهٔ مؤمنون، آیهٔ ۲ و ۳)
در یک مورد مفصّلتر به علائم و نشانهها و نقطه مقابل صفت خشوع پرداخته و میگوید:
آیا پس آن کس که خداوند سینهاش را باز (و فکرش را روشن) کرده است برای پذیرش اسلام پس او در (پرتو) نوری از پروردگارش (قرار گرفته) است (با شخص کافر تنگ دل که از پذیرش حق دوری میکند یکسانست؟!!) پس وای بر آنان که دلهاشان در برابر یاد و نام خدا قاسی و سخت است (و تحت تأثیر قرار نمیگیرد) آنان در گمراهی آشکارند خداوند بهترین حدیث، کتابی همگون و جفت جفت فرود آورد از آن لرزه بر اندام آنانکه از پروردگارشان خشیت دارند افتد سپس پوستها و دلهاشان در برابر یاد خدا نرم شود این است هدایت خدا که بدان هر که را خواهد هدایت بخشد.
(اَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْاِسْلٰامِ فَهُوَ عَلیٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلُ لِلْقٰاسِیَهِٔ قُلُوبُهُمْ مِّنْ ذِکْرِ اللهِ اُولٰئِکَ فی ضَلٰالٍ مُّبینٍ ٭ اَللهُ نَزَّلَ اَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتٰابَاً مُّتَشٰابِهاً مَّثٰانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ اِلیٰ ذِکْرِاللهِ ذٰالِکَ هُدَی اللهِ یَهٰدی بِهِ مَنْ یَّشٰاءُ ) (سورهٔ زمر، آیهٔ ۲۲ و ۲۳)
خداوند به کسانی سینهٔ باز و دلهای آماده پذیرش اسلام داده است و در پرتو نوری از سوی پروردگار خود قرار دارند، موی بر بدنشان از شنیدن آیات خدا راست شود، دلها و اندامشان در برابر یاد خدا نرم شود اینها همگی آثار و مشخصات و خصلتهائی است که از خشوع دل حکایت دارند و در مقابل نیز از القاسیهٔ قلوبهم من ذکر الله سخن بهمیان آورده است که در واقع، هیچیک از این خصلتها را ندارند و به هیچوجه تحت تأثیر حق قرار نمیگیرند و این نشانهٔ گمراهی آشکار ایشان است.
آری این یک حالت خاص و یک کیفیّت ویژهای است در سیستم عصبی انسان که وقتی دفعتاً، در برابر موجودی عظیم قرار میگیرد در یک لحظه موی بر بدنش راست گردد، سپس بدنبال آن، دل انسان و به تبع دل، پوست بدن نرم میشود و در برابر خدا در خود، لینت و خشوع و فروافتادگی احساس میکند و این نشانهٔ هدایت یافتن انسانست. چنانکه در بعضی دیگر از آیات روی علائم دیگری چون به خاک افتادن و گریه کردن تحت تأثیر استماع آیات الهی نام میبرد و میگوید:
و هرگاه که آیات ما بر آنان خوانده شود با گریه و سجدهکنان بهخاک افتند
(وَ اِذٰا تُتْلیٰ عَلَیْهِمْ ءٰایٰاتُ الرَّحْمٰانِ خَرُّوا سُجّداً وَ بُکِیّاً ) (سورهٔ مریم، آیهٔ ۵۸)
یا میگوید:
با چانه بهخاک در افتند و گریه کنند و خشوعشان را بیفزاید.
(وَ یَخِرُّونَ لِلْاَذْقٰانِ یَبْکُوْنَ وَ یَزِیْدُهُمْ خُشُوعَاً ) (سورهٔ اسراء، آیهٔ ۱۰۹)
چنانکه در دو آیه قبل نیز گوید:
آنانکه قبل از این علم و معرفت به آنان داده شد هنگامی که بر آنان تلاوت شود با صورت به سجده (بر خاک) افتند.
(اِنَّ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ اِذٰا یُتْلیٰ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْاَذْقٰانِ سُجَّدَاً ) (سورهٔ اسراء، آیهٔ ۱۰۷)
و باز هم لازم است به این نکته توجّه دهیم که در این آیه به رابطهای اشاره میکند که در میان خشوع با همهٔ علائم و آثار آن و علم و معرفت وجود دارد و این حالت همانند حالات مشابه، از معرفت بوجود آید، که الذین اوتوالعلم، و آنانکه صاحب معرفتند در دل خشوع یابند و در برابر خدا به خاک افتند.
والاترین ظاهر و جوارح به غیر ترس قلب هیچ نفع سوری ندارد بلکه نشانه نفاق است. لذا پیامبر گرامی اسلام (علیهم السلام) در بیان نشانههای انسان خاشع را بیان میفرمایند.
نشانه مشخص خاشع و ترسناک (از خداوند) چهار چیز است.
مراقبت و ترس از خدا در آشکار و نهان، انجام کارهای پسندیده، اندیشیدن برای روز قیامت، مناجات کردن با خداوند
قال رسول الله علیهم السلام : (و اما علاتُه الخاشع فاربعهٌ مراقبهُٔ الله فی السّر والعانیه و رکوب الجمیل و التفکر لیوم القیامهٔ و المناجاهٔ لله) (تحف العقول، ص ۲۲)
● آثار خشوع
خشوع دارای آثاری است بسیار ارزشمند. حضرت امیر (علیهالسلام) میفرمایند:
مَنْ خشع لحظهٔ اله سبحانَهُ ذلت له الرقاب دمن توکل علی اله تسهَّلتْ له الصحابُ (غررالحکم، ج۲، ص ۶۹۵)
هرکس در برابر عظمت و بزرگی خداوند سبحان خاشع شدە و افتادگی کند گردنکشان در برابر او کرنش کنند و هر کس خدا را خدای را پشتیبان گیرد مشکلاتش بهآسانی حّل شود.
در حدیث معراج به پیامبر اسلام خطاب شده است
خداوند میفرماید:
ای احمد هر بندهای که مرا بشناسد و از من بترسد من نیز برای او فروتنی میکنم
(یا احمد ماعرفنی عبدٌ و خشع لی الا خشعتُ له) (بحار، ج۷۴، ص ۲۷)
خضوع موجب کمال و قبولی نماز است
پیامبر میفرمایند:
کسیکه در نماز خشوع نداشته باشد فضیلت نماز را درک نمیکند.
(لا صلاهٔ لن لایتخشع فی صلاته) (کنزالعمال، ج۷، ص ۵۲۶)
مستفاد از روایات در رابطه باخشوع این است
خشوع امر قلبی است که منبعث از معرفت و شناخت نسبت به حضرت حق است و موجب کمال باور و یقین است همچنانکه ایمان وابسته به عمل و عمل وابسته به یقین است. یقین و باور را وابسته به خشوع میدانند
قال الصادق (علیهمالسلام) :
خشوع از اموری است که اولیاء الهی جهت تقرب به خداوند خود را به آن زینت میکنند.
(لا ایمان الاهجل و لاعمل الا بیقین و لابیقین الا بالخشوع) (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۰)
خداوند عالم در ضمن وحی به حضرت موسی و هارون میفرماید: همانا دوستان من با اظهار ذلت و ترس در پیشگاه من خود را میآرایند ترس و خشوعی که در دلهایشان میروید و در بدنهای آنان آشکار میگردد خشوع جوارح نشانه خشوع قلب است گرچه گاهی از روی نفاق ترس جوارح و ظاهرشان از ترس باطنشان بیشتر و این خود خشوع نفاق است که پیامبر گرامی اسلام میفرمایند:
بخدا پناه ببرید از خشوع و ترس منافقانه که بدون خشوع و ترس داشته باشد ولی قلب منافق باشد.
(تَعَوَّذُ و باللهِ من خشوع النفاق خُشُوع الْبَدِنَ وَ نِفٰاقُ الْقُلْبِ ) (کنزالعمال، ج۷، ص ۵۲۶)
یا در بیانی دیگر میفرمایند هر که ترس ظاهری او از ترس باطنی وی بیشتر باشد این خشوع نزد ما نفاق است. در حقیقت خشوع آن است که دل با تمام اندوه در پیشگاه خداوند قیام کند.
اصل خشوع مربوط به قلب است و خشوع جوارحه باید در اثر خشوع قلب باشد همچنانکه حضرت امیر (علیهالسلام) میفرمایند:
هر که دلش بترسد اعضاء و جوارحش نیز میترسد.
(مَنْ خَشَعَ قلبُهُ خشعت جوارحُه) (غررالحکم، ج۲، ص ۶۳۹)
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انگلیس دولت انتخابات عراق دانشگاه تهران مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم چین روز معلم رهبر انقلاب نیکا شاکرمی
سیل آتش سوزی زلزله شهرداری تهران سازمان هواشناسی آموزش و پرورش هلال احمر قوه قضاییه پلیس معلم فضای مجازی قتل
تورم بانک مرکزی مسکن قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو ایران خودرو حقوق بازنشستگان سایپا
مهران غفوریان ساواک رضا عطاران تلویزیون موسیقی عمو پورنگ سریال شهاب حسینی صداوسیما مسعود اسکویی سینمای ایران دفاع مقدس
اسرائیل فلسطین رژیم صهیونیستی جنگ غزه غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس نوار غزه اوکراین یمن
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان آتیلا حجازی باشگاه استقلال علی خطیر لیگ برتر بازی لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا
اپل هوش مصنوعی صاعقه گوگل ناسا تلفن همراه عکاسی مدیران خودرو کولر
کبد چرب فشار خون چای دیابت بیماری قلبی