شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
شوخی بزرگسالانه
آیا میتوان از ذهن انسان به عنوان یک اسلحه جنگی استفاده کرد؟ البته انجام دادن این کار خیلی ارزانتر از راه انداختن هواپیمای بدون سرنشین است، هرچند البته لزوما هوشمندانهتر نخواهد بود. به آنهایی که به دنبال عملی کردن این امکان هیجانانگیز هستند، توصیه میشود فیلم «مردانی که به بزها زل میزنند» را ببینند. این فیلم بر اساس کتابی به همین نام نوشته «جان رانسون» روزنامهنگار بریتانیایی، ساخته شده است. چیزی که رون جانسون در تحقیقات خود کشف کرد، قسمتی در ارتش ایالاتمتحده بود که وظیفهاش منحصرا و مشخصا «جنگ روانی» بود. در ابتدای فیلم این نوشته را میبینیم: «این داستان واقعیتر از آن است که باورتان بشود.» عجب شوخیای!
قهرمان این فیلم که شبیه جان رانسون است یک خبرنگارآمریکایی به نام «باب ویلتون» («ایوان مک گرگور») است. او در شهر «ان آربر» کار میکند، ولی آرزو دارد در یک جای بزرگتر کار کند؛ همین آرزو باعث میشود به کشور عراق یا یک هتل در کشور کویت برود. او در آنجا با «لین کسیدی» («جورج کلونی») آشنا میشود؛ لین کسیدی ادعا میکند که یکی از «جنگجویان جدی» است، یعنی مردانی که به بزها آنقدر زل میزنند که بزها از پا بیفتند و بمیرند. (ویلتون میپرسد: «جنگجوی جدی» یعنی چه؟ به کار گرفتن مک گرگور هم دقیقا به همین خاطر بود؛ به خاطر یک شوخی درون گروهی.) زل زدن فقط یکی از مهارتهای ضروریای بود که سالها پیش توسط «بیل جانگو» (جف بریجز) به کسیدی و رفقایش آموزش داده شد. جانگو میگفت: «ما باید اولین ابر قدرتی باشیم که ابرقدرتها را گسترش بدهیم.» او یک آدم بصیر با موی دم اسبی بود (البته اگر این توضیح واضحات نباشد) که در پی یک لحظه ادراک ناگهانی که در ویتنام برایش پیش آمد، «ارتش نییو ارث» را ایجاد کرد تا مشخص شود که آیا صلح و دوستی میتواند جنگها را از بین ببرد. البته جواب این سوال منفی است، ولی باز این جواب منفی نتوانست جلو نیروهای او را که سعی داشتند از میان دیوارها بگذرند، یا جلو دولت را برای حمایت مالی از این برنامه بگیرد.
بسیاری از این جلسات آموزشی به شکل فلاش بک نشان داده میشوند. «گرانت هزلوو» کارگردان فیلم، به طور مداوم بین رژیم جانگو و اوضاع اخیر عراق در رفت و برگشت است، و در این حین، کسیدی، که میگوید او را دوباره فعال کردهاند، به همراه ویلتون و با یدککش از مرز میگذرد. او به مأموریتی رفته که سریتر از آن است که برملا شود. اگر هزلوو و فیلمنامهنویس «پیتر استراگن» ترجیح میدهند که در حال و هوای روزهای اول فیلمبرداری بمانند به این دلیل است تمام اکشن فیلم در همان صحنهها بوده. از اینرو، آن صحنه تند و سریع و بینقص را میبینیم که طی آن یک غیبگوی بلندپرواز به نام «هوپر» (کوین اسپیسی) در یک مراسم عروسی به عروس و داماد تبریک میگوید، و اضافه میکند: «متأسفم که این را میگویم ولی زندگی شما دو نفر خوب از آب در نمیآید.»
در چنین لحظاتی فیلم، بیننده خود را خیلی راضی میکند. تماشا کردن نقشآفرینی بازیگران فرز و چابکی چون بریجز و کلونی و اسپیسی که بذلهگوییهایشان مثل شمشیر به هم میخورد، دقیقا همان شوخی لذتبخشی است که من از هالیوود میخواهم؛ لذتی که بزرگسالانه است و چند مرد آن را به وجود میآورند و نه چند بچه، و به وسیله جلوههای ویژه ایجاد نمیشوند بلکه به واسطه عشق واقعی و جدی به نیزهبازی سواره، به وجود میآید؛ البته در هالیوود دیگر از این خبرها نیست. هر یک از مردان این فیلم با هم بر سر این رقابت دارند که خونسردتر از دیگری به نظر برسد، و مصمماند که شخصیت خود را به رخ بکشند، و یک غیبگوی پرابهت که ابلهتر از دیگری است، به نظر برسند. در این رقابت احتمالا کلونی برنده است، حتی زمانی که به مک گرگور زل میزند، و بدون آنکه پوزخند بزند، از تکنیک معروف «چشمان براق» که به ابر جاسوسها آموزش داده میشود، استفاده میکند. خوش تیپترین و تواناترین ستاره سینمای جهان (جورج کلونی) در اینجا برایش مهم نیست ک تصویر یک آدم دست و پاچلفتی را از خودش نشان بدهد اما این عادلانه نیست.
این هم عادلانه نیست که فیلم او را زمین میزند. کلونی همه چیز خود را برای این فیلم در طبق اخلاص میگذارد، ولی در عوض چه چیزی به دست میآورد؟ خلائی که قرار است داستان در درون آن قرار داشته باشد. برای مدتی همه چیز در این فیلم ملغمهای است از دو فیلم «سه شاه»، فیلمی با حضور کلونی درباره جنگ اول خلیجفارس که در سال ۱۹۹۹ ساخته شده بود، و «سه کله پوک» که هزلوو کارگردان صحنههای افتادن از بام خانه و تصادف اتومبیل و سیلی زدن را برای آن دست و پا میکند! خیلی از این تصاویر در قاببندیهایتر و تمیز نشان داده میشوند ولی البته نشان دادن تصویر فرو کردن انگشت در چشم کسی در لانگشات جالبتر است و شما با روحیه شاد برای مدت یک ساعت روی صندلی سینما مینشینید و منتظرید که روایت داستان دست از بیراه رفتن بردارد و در یک مسیر مشخص بیفتد، ولی ناگهان در عین بهت و ناباوری متوجه میشوید که روایت دارد سیر قهقهرایی طی میکند. در حقیقت، در این فیلم سینمایی به اندازه کافی صحنههای اکشن و پرتحرک وجود ندارد. داستانی که سازندگان این فیلم در اختیار داشتهاند در واقع یک هدیه بوده: با توجه به فایدهای که «رابین ویلیامز» برای برنامههای رادیوییاش در فیلم «صبح به خیر ویتنام» به دست آورد، میتوانید تصور کنید که وقتی به او خبر میدادند که قرار است در فیلمی غیبگویی کند، با چه لذت و هیجانی این کار را انجام میداده. در مورد «جوزف هلر» هم باید گفت که بعضی از اهداف آنقدر راحت بودند که ممکن بود دست و بال او را ببندند. ولی در هر دو مورد، جنگجویان جدی مطمئنا چیزی فراتر از یک داستان فرعی افشاگر یا یک تقلید فکاهی، در اختیار فیلم قرار نمیدادند. هر چه باشد، به نظر نمیرسد که این جنگجویان در فیلم به چیزی دست پیدا کرده باشند.
در اواخر فیلم، تلاش میشود تا یک پایان سرهمبندی شده برای فیلم ساخته شود. ویلتون و کسیدی که منطق رفتارهایشان حتی نصف منطق رفتار هوپ و کرازبی در فیلم «راه مراکش» نیست، به جانگو و دیگر شخصیتهای گذشته، برخورد میکنند. و ما در اینجا با یک سفر دستهجمعی مواجه میشویم (که البته همیشه علامتی واضح برای بیهدفی یک فیلم است) و پس از صدای کوبشی موسیقی راک را میشنویم، و یک گله بز که به جای صرف زل زدن به آنها شلیک کردهاند، به همراه گروهی از زندانیان نارنجی پوش دشمن که شکنجه شدهاند، آزاد میشوند. این نیمنگاه از گوشه چشم به یک مسئله بسیار جدی و بالقوه در کارنامه هزلوو یک گام اشتباه است. او در کل فیلمش از ما میخواهد که هیچ چیزی را جدی نگیریم، پس چگونه میتواند از ما انتظار داشته باشد برای چند دقیقهای به یک اخم متفکرانه و مخالفتآمیز، توجه کنیم؟ این چه فیلمی است؟ «مسیر گوآنتانامو»؟ ویلتون وقتی صاف و سالم به آمریکا برمیگردد، قول میدهد که «به همه بگوید چه اتفاقاتی رخ داده.» ولی مشکل همین است باب. هیچ اتفاقی نیفتاد.
آنتونی لین
فرشید عطایی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
چین سیستان و بلوچستان دولت انتخابات شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی حسن روحانی جنگ دولت سیزدهم نیکا شاکرمی مجلس رهبر انقلاب
سیل ایران هواشناسی تهران شهرداری تهران باران آتش سوزی هلال احمر سازمان هواشناسی روز معلم پلیس فضای مجازی
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا تورم مسکن بانک مرکزی حقوق بازنشستگان بازار خودرو قیمت دلار دلار ایران خودرو ارز
صدا و سیما بی بی سی مهران غفوریان تلویزیون ساواک صداوسیما موسیقی سریال سینمای ایران مسعود اسکویی دفاع مقدس
رژیم صهیونیستی اسرائیل جنگ غزه فلسطین غزه آمریکا روسیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال بازی تراکتور جواد نکونام لیگ قهرمانان اروپا
اپل ناسا صاعقه گوگل اینستاگرام عکاسی تلفن همراه
کبد چرب فشار خون چای