سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

چالش های مراقبت از ببر در ایران


چالش های مراقبت از ببر در ایران

ببر سیبری بزرگ ترین گربه سان زنده جهان و یکی از بزرگ ترین گوشتخواران شناخته شده است کاملا مشخص است که بزرگ ترین گربه سان جهان به «گستره خانگی» بسیار وسیع نیاز دارد

ببر سیبری بزرگ‌ترین گربه‌سان زنده جهان و یکی از بزرگ‌ترین گوشتخواران شناخته شده است. کاملا مشخص است که بزرگ‌ترین گربه‌سان جهان به «گستره خانگی» بسیار وسیع نیاز دارد.

گستره خانگی، محدوده‌ای از زیستگاه است که ببر در طول شبانه‌روز در آن گشت می‌زند. این مفهوم به این معناست که ببر به محدوده طبیعی یا بکر وسیع نیاز دارد. با توجه به منابع موجود، این گونه به بیش از ۹ هزار و ۲۰۰ کیلومتر مربع «قلمرو» نیاز دارد. قلمرو محدوده‌ای از زیستگاه است که ببر از آن در برابر متجاوزان شامل گوشتخواران (نظیر خرس و پلنگ) یا ببرهای دیگر دفاع می‌کند. قلمرو از گستره خانگی کوچک‌تر یا برابر با آن است. در یک جمله می​توان گفت ببر، زیستگاه وسیع و باکیفیت و طعمه‌های بسیار می‌خواهد.

● مرگ ببر بنگال در باغ وحش ارم

شنیدن خبری درباره غرق‌شدن ببر در باغ وحش برای یک بوم‌شناس یا یک متخصص گربه‌سانان می‌تواند متعجب کننده باشد. زیرا ببرها شناگران ماهری هستند و اغلب در زیستگاه‌هایی زندگی می‌کنند که اکوسیستم‌های آبی مناسبی برای آب‌تنی دارند. انتشار خبر غرق‌شدن ببر در استخر باغ وحش ارم بسیار متعجب‌کننده بود، اما با توجه به ابتلای ببر بنگال باغ ارم با نام «ببری» به بیماری صرع غرق‌شدن آن دور از انتظار نیست. از نظر فنی در نظر گرفتن مکانی برای آب‌تنی ببرها در باغ وحش امری عادی و مطلوب است اما آیا برای ببری که مبتلا به بیماری صرع بود، وجود یک استخر در باغ وحش ضروری است؟ احتمالا مسئولان باغ وحش و همچنین دامپزشکان آن، انتظار غرق‌شدن ببری در استخر را نداشتند، اما بهتر بود احتمال آن همیشه در نظر گرفته شود. ببری پس از دو ببر سیبری باغ وحش وکیل‌آباد مشهد و ببر نر باغ وحش ارم که بر اثر بیماری مشمشه‌جان باخت، چهارمین ببر است که مرگشان از باغ وحش‌های کشور گزارش می‌شود.

● معرفی مجدد ببر در ایران

کاوه فیض‌الهی در کتاب خود به نام «رویای غول نارنجی» درباره بوم‌شناسی معرفی مجدد می‌نویسد: «معرفی مجدد با هدف احیای جمعیتی منقرض‌شده از یک گونه می‌تواند ایفای نقش بوم‌شناختی و تکاملی‌اش را در جوامع زیستی از سرگیرد. افزایش تعداد جمعیت‌ها و اندازه جمعیت‌های یک گونه در مجموع احتمال انقراض آن را کاهش می‌دهد گرچه تلاش برای جلوگیری از انقراض گونه‌ها و جمعیت‌ها بسیار مهم و ضروری است، اما هدف نهایی حفاظت، بازگرداندن تعادل و وضع کارکردی به اکوسیستم‌های آسیب‌دیده است». سال ۱۳۸۹ دو ببر سیبری در ازای پلنگ‌های ایرانی از روسیه به ایران انتقال یافتند که متاسفانه یکی از آنها بر اثر بیماری مشمشه در گذشت و دیگری نیز قرنطینه شد. متاسفانه نه پلنگ‌های ایرانی و نه پلنگ‌هایی که از ترکمنستان به روسیه داده شده هیچ یک تولیدمثل نکردند زیرا آنها بتازگی از زیستگاه‌های طبیعی خود جدا شده‌اند و این مسأله تولیدمثل در اسارت را دشوار می‌کند. بنابراین دلیلی ندارد روس‌ها به ایران ببر جدید بدهند، اما واقعیت این است که ایران با شرایط فعلی و دلایل زیر آمادگی اجرای چنین پروژه عظیم و پیچیده‌ای را ندارد: اول، اجرای چنین پروژه‌ای در میانکاله با شتاب زیاد و بدون مطالعه آغاز شد. دوم، بعد از انتقال ببرها به باغ وحش، مسئولان در نگهداری آنها کوتاهی کردند و سوم و از همه مهم‌تر این که فرض کنیم ببرها به میانکاله انتقال یافتند و تولیدمثل کردند. در نهایت چه می‌شود؟ ببرها در طبیعت بکر ایران رهاسازی می‌شوند تا جمعیت‌های مورد نظر در ایران احیا شوند؟

زیستگاه‌های ایران تخریب شده‌اند؛ بطری‌های آب معدنی و گله‌های گوسفند که تا ارتفاعات ۴۰۰۰ متری دیده می‌شوند، زیستگاه‌های جدا افتاده، جاده‌های بسیار و عریض، گسترش روستاها و شهرها، ویلاسازی در مناطق کوهستانی و جنگلی، گسترش باغ‌های میوه و زمین‌های کشاورزی دیگر جایی برای ببر نمی‌ماند. فرض کنیم جای بسیار وسیعی برای آنها در ایران یافتیم! آیا این منطقه بسیار وسیع یافت شده به تعداد کافی برای ببر طعمه دارد؟ یا این‌که ببرها مانند پلنگ ایرانی باید از گاو و گوسفندهای اهلی تغذیه کنند؟ منابع موجود و تجربه نشان می‌دهد گوشتخوار هر چه بزرگ جثه‌تر باشد ناسازگارهای آن با انسان و دام بیشتر است.

کاوه فیض‌الهی در کتاب خود از قول کارلوس دریسکال درباره معرفی مجدد ببرخزر می‌گوید: «ایران و بویژه پارک ملی گلستان که آخرین ببر خزر سال ۱۳۳۸ در آن مشاهده شد، می‌تواند برای این کار مناسب باشد. در دره رود اترک و شبه جزیره میانکاله در خلیج گرگان نیز زیستگاه‌های بالقوه‌ای وجود دارد.» اما ظاهرا کارلوس از شرایط فعلی پارک ملی گلستان چندان اطلاعی ندارد، زیرا یک جاده عریض از وسط آن می‌گذرد. تعداد طعمه‌های آن بسیار کم شده‌اند و روستاهای اطراف گسترش یافته‌اند. وی در کتاب خود به طور خلاصه اصول معرفی مجدد یک گونه را بر می‌شمرد که در این مقاله نیز به آنها اشاره می‌کنیم: «مکانی که در نظر گرفته می‌شود باید در پراکنش تاریخی گونه باشد، که از مناسب بودن اقلیم، شرایط گونه‌های انگل و سایر عوامل بوم‌شناختی اطمینان حاصل شود. دلایل انقراض در منطقه هدف باید به دقت شناسایی و بر طرف و امکان بروز دوباره آنها منتفی شود که شامل سوء مدیریت نیز می‌شود. همچنین کیفیت مدیریت نیز اهمیت بسیاری دارد و برای معرفی مجدد معمولا منطقه‌ای با رتبه پارک ملی پیشنهاد می‌شود که به پناهگاه حیات وحش ارجحیت دارد. کیفیت زیستگاه نیز بسیار مهم است و این‌که از زمان انقراض تاکنون چه تغییراتی داشته است. باید مطمئن شد گونه معرفی شده، متواری نمی‌شود. باید نگاه مردم محلی به گونه جدید ارزیابی شود و در صورت لزوم برنامه‌های آموزشی ترتیب داد. آنهایی که از گونه مورد انتخاب می‌شوند، از نظر نژادی و ژنتیکی نزدیک به گونه منقرض شده باشند و به ترکیب سنی و جنسی گروه‌های آزاد شده توجه داشته باشیم. حداقل مطلق تعداد رها شده در برنامه معرفی مجدد ۱۲ و ۲۰ ببر از هر نظر کافی است. ببرها پیش از رهاسازی باید نسبت به بیماری احتمالی محلی واکسینه شوند و در پایان با پایش مداوم وضع رهاشدگان، می‌توان موفقیت یک برنامه معرفی مجدد را ارزیابی کرد تا با شناسایی و برطرف‌کردن مشکلات پیش آمده، از شکست پروژه جلوگیری کرد.»

علی ترک‌ قشقایی