شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

كلاپتون در لبه تاریكی


كلاپتون در لبه تاریكی

اریك پاتریك كلاپتون در ۳۰ مارس ۱۹۴۵ در شهر ریپلی انگلستان بدنیا آمد مادرش پاتریشیا مولی كلاپتون و پدرش ادوارد فلایر از سربازان كانادایی مستقر در پایگاه نظامی انگلیس بود پدرش بعد از به دنیا آمدن او به كانادا پیش همسر سابقش بازگشت و پاتریشیا حضانت اریك را به پدربزرگ و مادربزرگش رز و جك كلاپ سپرد و او را ترك كرد

● درباره زندگی و آثار اریك كلاپتون

هیچ چیز جز آرامش جان، از تولد تا مرگ. این همه آن چیزی است كه نیمه شب‌ها مرا از خواب بیدار می‌كند تا سراسیمه به پایین سرازیر شوم و بنویسم، موسیقی تسكینی است برای همه رنج‌ها و اندوهی كه در زندگی ام داشته ام، تمام التهابم برای بازگشت و برای ادامه دادن.

نام و نام خانوادگی: اریك پاتریك كلاپتون

محل تولد: شهر ریپلی انگلستان

تاریخ تولد: ۳۰ مارس ۱۹۴۵

حرفه: گیتاریست

خانواده: پتی بوید هریسون(همسر اول)، دخترش روت كلی_ كلاپتون(۱/۱۱/۱۹۸۵)، پسرش كونور(فوت كرده)، جولیا رز كلاپتون(۱۵/۰۶/۲۰۰۱).

اریك پاتریك كلاپتون در ۳۰ مارس ۱۹۴۵ در شهر ریپلی انگلستان بدنیا آمد مادرش پاتریشیا مولی كلاپتون و پدرش ادوارد فلایر از سربازان كانادایی مستقر در پایگاه نظامی انگلیس بود. پدرش بعد از به دنیا آمدن او به كانادا پیش همسر سابقش بازگشت و پاتریشیا حضانت اریك را به پدربزرگ و مادربزرگش(رز و جك كلاپ) سپرد و او را ترك كرد. (اسم خانوادگی كلاپتون از نام خانوادگی همسر اول رز بنام ریجینالد سیسیل كلاپتون گرفته شده است).

ریكی (نامی كه والدینش او را به آن می نامیدند) پسری ساكت و مودب و همچنین شاگرد متوسط كلاس بود و استعداد خوبی در هنر داشت. اریك تا مدتی تصور می كرد كه پدربزرگ و مادربزرگش پدر و مادر او هستند و مادرش پاتریشیا را خواهر و دائیش را برادر بزرگ خود می پنداشت تا این‌كه در ۹ سالگی این حقیقت را با او در میان گذاشتند اما اریك بعدها هر وقت كه مادرش را می‌دید همچنان وانمود می كرد كه خواهرش است.

اریك در نوجوانی در یكی از برنامه های تلوزیونی كه توسط جری لوئیس هنرپیشه معروف آمریكایی اجرا می شد به عنوان یكی از عوامل پشت صحنه حضور داشت و از نزدیك در جریان صداگذاری فیلم بود همین حضور اندك باعث شد تا اریك نسبت به موسیقی بلوز كه مختص سیاهان آمریكایی بود علاقه مند شود این علاقه باعث شد كه وی جذب نواختن گیتار بشود.

اریك مشغول تحصیل در رشته طراحی جامدات در دانشكده هنر دانشگاه كینگ استون بود اما وی این رشته را نیمه تمام رها كرد تا به سراغ موسیقی برود او اغلب سر كلاس به نواختن گیتار می‌پرداخت پس از ترك تحصیل به عضویت یكی از گروه های موسیقی بلوز درآمد این گروه شامل روسترس، جیسی جونز و روز یكی از اعضای برجسته یلو برد بود. اعضای این گروه حقیقتا موزیسین‌های موفق دهه شصت انگلیس را تربیت كردند: اریك كلاپتون، جیمی پیچ و جف بك.

كلاپتون در این گروه (درك) پله های ترقی را یكی یكی طی كرد. وی بقدری در نواختن گیتار مهارت پیدا كرده بود كه در اغلب اجراهای زنده سیم‌های گیتار را (بر اثر قدرت انگشتانش) پاره می كرد. در سال ۱۹۶۵ كلاپتون توسط این گروه دو آلبوم (پنجمین زندگی یلوبرد، برای عشق تو) منتشر كرد اما بلافاصله آنها را ترك كرد. چرا كه معتقد بود اعضای گروه از مسیر اصلی خود منحرف شده و به طرف بازار روی آورده بودند.

اریك سپس به جان مایرس پیوست كسی كه با سبك و سیاق موسیقی بلوز آشنا بود و حساسیت خاصی روی آن داشت حاصل این همكاری آلبومی بود كه پس از انتشار استقبال فراوانی از آن شد و در جدول بهترین‌های انگلستان تا رده ششم صعود كرد.

در سال ۱۹۶۶ اریك با همكاری جك بروس ویلون زن و جینفیر باكر طبل زن گروهی را تشكیل داد به نام ‹‹كرم›› ، كه انقلابی در سبك موسیقی بلوز بوجود آورد این گروه در بین مردم طرفداران زیادی پیدا كرد و از رده گروههای مشهور راك در دهه ۶۰ قرار گرفت. این گروه با انتشار سه آلبوم (ارابه های آتش، كرم تازه، دیزرانیل جیرس) به فروش بالایی دست یافتند و تورهای بزرگی در اقصی نقاط دنیا برگزار كردند و به شهرتی جهانی دست یافتند و از نظر امتیاز خود را تا نزدیكی گروه‌های موفقی مثل رولینگ استون و گروه بیتل‌ها رساندند. كلاپتون در بین طرفدارانش جایگاه ویژه ای پیدا كرد. اما این موفقیت مدت زیادی طول نكشید كه گروه دچار مشكلات اساسی شد هر سه عضو گروه به مواد مخدر روی آوردند در تور ۱۹۶۸ ، كلاپتون از عهده رهبری آنها برنیامد. آنها قبل از جدا شدن در سال ۱۹۶۹ آلبوم خداحافظی را منتشر كردند.

اریك آلبوم ‹‹ایمان كور›› در اوایل سال ۱۹۶۹ به همراه باكر، ریك گریك، استروین ود منتشر كرد و در ۲۵ شهر آمریكا به صورت زنده اجرا كرد.

اریك در سال ۱۹۷۰ دو آلبوم دیگر به نام های ‹‹ بعد از نیمه شب›› و ‹‹ لیلا›› منتشر كرد . آلبوم لیلا ملهم از یك رابطه عاطفی مابین پتی هریسون ، كلاپتون و جرج هریسون بود.( پتی و كلاپتون در سال ۱۹۷۹ باهم ازدواج كردند و در سال ۱۹۸۸ طلاق گرفتند). متاسفانه مشكلات شخصی و فشارهای حرفه ای باعث آلوده شدن اریك به هروئین شد در دهه ۷۰ اریك از انظار عمومی دور شد و كاملا به حاشیه رانده شد او خیلی سعی كرد تا بر اعتیادش غلبه كند و در این راه از كمك‌ها و نصیحت‌های گاهاً تند دوستش پتی تانزند نیز استفاده می كرد اریك به سفارش پتی تحت درمان طب سوزنی قرار گرفت.

در سال ۱۹۸۰ پس از انتشار آلبوم جدیدش وقتی می خواست بازگشتش را به عالم موسیقی جشن بگیرد دوباره در گرداب الكل فرو رفت او دوباره به نوشیدن روی آورد و آنقدر در این كار زیاده روی كرد تا اینكه كارش به بیمارستان رسید و مدتی بستری شد. پس از ترخیص از بیمارستان اریك تصمیم گرفت بر مشكلاتش غلبه كند او به عرصه موسیقی بازگشت و آثار خوبی از خود به جای گذاشت كه از آن جمله می توان به آلبوم "بلیط بعدی" ۱۹۸۱، "پول‌ها و سیگارها" ۱۹۸۳، "ورای خورشید" ۱۹۸۵، "آگوست"۱۹۸۶، "كارگر"۱۹۸۹، اشاره كرد. بسیاری معتقدند كه اریك كلاپتون پس از رهایی از اعتیاد هرگز به اوج خود نرسید اما وی موفق شد در سال ۱۹۸۸ جایزه گرامی را به خاطر بهترین آلبوم سال بدست آورد.

در سال ۱۹۹۰ حوادث دیگری در زندگی كلاپتون اتفاق افتاد سه تن از دوستان نزدیكش بنام‌های استیو رای واقان، كالین اسمیت، نایجل برآن بر اثر سقوط هلیكوپتر كشته شدند، چند ماه بعد از این حادثه پسر چهار ساله اش كونور (حاصل ازدواجش با مانكن ایتالیایی بنام لوری دل سانتو) بر اثر سقوط از یك ساختمان كشته شد. اریك برای تحمل این درد، رو به نوشتن آورد و ترانه اشك‌هایی در بهشت را برای فرزندش "كونور" سرود كلاپتون آن سال جایزه گرامی را به خاطر این آلبوم و سرود دریافت كرد.

در سال ۱۹۹۴، او دوباره به گیتار روی آورد و خیلی زود خود را به سطح استاندارد جهانی رساند‌. در مدت زمان كمی او دوباره طرفداران خود را گرد آورد و در سال ۱۹۹۷ جایزه بهترین مرد پاپ جهان را برای آلبوم "Change the world" دریافت كرد.وی همچنین در سال ۲۰۰۴ در قصر باکینگهام انگلستان نشان افتخار امپراتوری را دریافت کرد.

هموطنان ایرانی ما اریك كلاپتون را با موسیقی سریال معروف " لبه تاریكی" محصول شبكه BBC انگلستان كه چندی پیش از شبكه اول سیما پخش شد می شناسند.

● مصاحبه:

این مصاحبه توسط وب سایت استرالیایی "۶۰ مینوتس " در ۵ آوریل ۱۹۹۸ با اریك كلاپتون صورت گرفته است.

اریك كلاپتون گیتاریست افسانه ای گروه كرم و درك، پس از سی سال درگیری با اعتیاد و الكل توانست خود را از مسائل حاشیه ای جدا كند و به سوی اقبال خود برود این اولین بار است كه اریك می خواهد و می تواند درباره آن روزها صحبت كند . همه ما می دانیم كه اریك كلاپتون چه كسی بود؟

پایان من بود، حقیقتاً تصمیم به خودكشی گرفته بودم من هر روز با خودم می گفتم: فردایی برای من وجود ندارد نمی توانم بیش از این به این زندگی ادامه دهم، بیش از حد می نوشیدم و قادر به توقف آن نبودم به خط سیاهی می ماندم كه هر روز باریكتر می شد هر شب به این فكر می كردم كه فردا خود را خلاص كنم اما شما می دانید كه آن فردا هرگز فرا نرسید. آن زمان داشتن تحصیلات عالیه آرزوی اكثر مردم بود، من همه این‌ها را داشتم زن خوب، خانه، ماشین، شغل خوب، شهرت و پول. من همه آنها را از دست دادم. فقط می خواستم بمیرم.

اریك كلاپتون ۵۲ ساله یكی از بازماندگان بزرگ سبك راك است چطور شد كه اعتیاد و الكل تو و موسیقی تو را خراب كرد آیا این درست است كه می گویند اكثر موزیسین‌های موفق، به چیزی اعتیاد پیدا می كنند؟

نه نمی شود چنین مطلق صحبت كرد در مورد خود من، هیچ راهی وجود نداشت هر كسی روحیات خاص خود را دارد بسیاری از آن‌هایی را كه می شناسم مجبورند حقیقت را پنهان كنند.

آیا فكر نمی كنید كه وقتتان را تلف كرده اید؟

بله وقتم را تلف كردم اولین حسی كه اعتیاد به انسان می دهد احساس پوچی است اینكه شما هیچ سودی ندارید و از همه مهم‌تر اینكه شما لحظاتی را از دست می دهید كه باید با لذت و خرسندی سپری می شد من این را تجربه كردم.

اریكِ افسانه ای ،۳۰ سال قبل از اینجا (لندن)، شروع كرد؟

بله من در سال ۱۹۶۰ به اینجا آمدم اوایل سال ۶۰ با مشقات فراوان، آه....

شما از استرالیایی‌ها دلگیر نیستید بخاطر روزهای سختی كه آن‌جا داشتید؟

ما روزهای خوب هم داشتیم، من فكر می كنم آنها مردم بزرگی هستند، ما دوستانی داشتیم كه ترانه‌های خوبی سرودیم.

وقتی در دهه هفتاد اریك كلاپتون معتاد شد او را از استرالیا دیپورت كردند فكر نمی‌كنی این بدترین توری بود كه برگزار كردی؟

خوب می‌شود گفت یك رسوایی تمام عیار بود برای اینكه من به شدت آلوده شده‌بودم خودتان كه می دونید الكل با آدم چكار می كند. برخورد بدی بود. من بسیار خودخواه و متكبر بودم فكرش را بكنید شما آن‌جا روبروی من نشسته اید و من به خودم اجازه می دهم كه هر رفتار زشتی را انجام دهم.

پس از آن شب وحشتناك كه پتی بوید (همسر قبلی اریك )ربوده شد، جورج هریسون و پتی بوید باهم ازدواج كردند اما اریك كلاپتون هنوز تنها است. وقتی به گذشته نگاه می كنیم شما را نگران می بینیم نگرانی برای چه؟ شاید به خاطر از دست دادن عشق تان؟

بله، آه بله، وقتی برمی‌گردم و به یاد می‌آورم می‌بینم آن مبارزه نمی‌توانست تا ابد ادامه یابد شبیه یك جنگ بود.

شما ترانه های عاشقانه زیادی سروده اید و با زنان بسیاری آشنا شده اید اما به نظر می رسد بعد از جدایی با همسر قبلی‌تان دیگر به فكر ازدواج نیستید چرا؟

برای این‌كه باور نمی‌كنم كه آن‌ها را درست می‌شناسم.

این درست است كه اولین و آخرین عشق كلاپتون گیتار است؟

بله، چیزهای زیادی داشته‌ام مكان‌های مختلفی بوده‌ام. مكان‌هایی كه با آن‌ها ارتباط برقرار كرده‌ام.

و اما چرا گیتار؟

من ترومپت، ویلون، پیانو و آكاردئون را هم دوست دارم همسایه‌ای داشتیم كه آكاردئون می‌زد حقیقتاً دوست داشتم، دوست داشتم آن‌ها را تماشا كنم.

خدا را شكر كه پیش آنها نماندید!!؟

نمی‌دانم شما چه تصوری دارید اما گیتار خیلی ساده است خیلی ساده طراحی شده. البته آن‌ها به من می‌گفتند كه من در عرض یك روز می‌توانم آن را یاد بگیرم كه بعدها فهمیدم كه این طور نیست گیتار ساز بسیار جذابی است.

هنوز هم همان علاقه را به گیتار دارید؟

بله

وقتی در سال ۱۹۹۱ پسرتون كونور را از دست دادید این حادثه در ترانه‌های شما تأثیر گذاشت، وقتی ترانه ‹‹اشك‌هایی در بهشت›› را می‌شنویم احساس شما كاملاً قابل درك است چیزهایی كه هرگز گفته نمی‌شوند اما در ترانه شما ما آن‌ها را حس می‌كنیم.

بله اشك‌هایی در بهشت ترانه مورد علاقه من است و سال‌های بعد هم خواهد بود من هر روز حدود ۱۵۰ نامه از مردم دریافت می‌كردم كه از اندوه مشتركشان با من نوشته بودند این‌كه هیچ راهی برای گریز از مرگ نیست این‌كه هیچ یك از ما نمی‌دانیم كی نوبت ما می‌رسد چیزهایی است كه هرگز در مدرسه تدریس نمی‌شوند من هیچ‌وقت در مدرسه چیزی نیاموختم كه مربوط به روابطم با خانواده‌ام یا جامعه‌ام باشد چیزی راجع به زندگی یا مرگ نیاموختم اما با آن‌ها روبرو شدم. روزی كه برای دیدن پسرم رفته‌بودم او آنجا در تابوت خودش خوابیده‌بودم هیچ آمادگی نداشتم هیچ نیاموخته‌بودم فكر می‌كنم شبیه یك گناه بود.

و نوشتن كمكتان كرد تا بر این احساس اندوه غلبه كنید؟

نوشتن و نواختن گیتار، اولین و بهترین كاری كه می‌توانستم انجام دهم این بود كه گیتار را بردارم و بنوازم، موسیقی بسازم و از خودم دور بشوم، موسیقی تنها چیزی بود كه بعد از مرگ فرزندم لحظاتم را پر كرد لحظاتی كه هیچ فردایی نبود، هیچ فردایی.

پدری كه پسرش را از دست داده، ساعات تاریكی را پشت سر گذاشته، بر اعتیاد غلبه كرده الكل را كنار گذاشته و به عرصه موسیقی بازگشته‌است و حالا سفر می‌كند آلبوم منتشر می‌كند و دوباره به روزهای اوج برگشته‌است. به نظر می رسد كار چندان آسانی نیست؟

نمی‌دانم اما یك چیز برایم روشن است دوست دارم سفر كنم سفرهای طولانی، طولانی برای جستجو، برای ادامه دادن.

آیا این جستجو نوعی مكاشفه برای یافتن خودتان نیست این كه شما كی هستید؟

حق با شماست همیشه دنبال كسی بوده‌ام كه این را به من بگوید.

و سوال آخر این‌كه چه چیزی اریك كلاپتون را سرپا نگه می‌دارد؟

دلایل زیادی است همیشه فكر می‌كنم كه ممكن بود كس دیگری جای من بود آن وقت خیلی بهتر از من عمل می‌كرد و موفق‌تر بود و یا من جای دیگری بودم و زندگی متفاوتی داشتم اما سرآخر به این نتیجه می‌رسم كه این بزرگی خداوند است كه به من زندگی اعطا كرده‌است.

منابع:

http://www.eric-clapton.co.uk

http://www.eric-clapton.co.uk/interviewsandarticles/index.htm

http://www.ericclapton.com

http://www.whereseric.com/clapton/articles/۲۰۰۴/۰۳/interview_eric_clapton_me_and_mr_johnson.htm

لعیا ملک پور



همچنین مشاهده کنید