دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

وجود ناآرام یک نویسنده


وجود ناآرام یک نویسنده

کوتاه درباره «جوزف کنراد» و آثارش به بهانه انتشاررمان«نوسترومو»

جوزف کنراد از آن جمله نویسندگانی است که در دوره حیاتش نتوانست آنگونه که باید و شاید از موهبت شهرت برخوردار شود زیرا اغلب کارهای او با بحران مخاطب روبه‌رو بودند،کنراد نویسنده‌ای است که بسیاری از منتقدان از او به عنوان پدر«ادبیات دریا»نام می‌برند چون دریا در آثار او معنایی چند وجهی به خود می‌گیرد که در آثاری چون«لرد جیم» و «دل تاریکی» بسیار مشهود است. اقبال آثار این نویسنده بعد از درگذشتش نام وآوازه‌اش را از مرزهای کشورش فراتر برد و وجه تصویری کارهایش باعث شد که بسیاری از فیلمسازان تمایل به ساخت فیلم بر اساس رمان هایش را در خود احساس کنند. جوزف کنراد در دوران جوانی همه توانش را به کار گرفت تا به عنوان یک دریانورد مطرح شود و در میانسالی به آرزویش رسید،نکته قابل توجه درمورد این نویسنده و نگاه ویژه‌اش به دریا و دریانوردی در این است که هرکدام از شخصیت‌های او نگاهی فراتر از معمول به این مقوله دارند به گونه‌ای که می‌توان هرکدام از آنها را به عنوان یک کاشف وجوه پیدا و پنهان دریا به رسمیت شناخت،شناختی که در بسیاری موارد از حد شناخت زمینی عبور می‌کند و وجهی عرفانی و فلسفی به خود می‌گیرد. دریا در آثاری چون لرد جیم و دل تاریکی به عنوان یک شخصیت ساخته و پرداخته می‌شود،شخصیتی که آگاهانه از آن چه در درونش رخ می‌دهد آگاه است و درست مانند یک وجود صاحب روح عکس العمل‌های طبیعی از خود بروز می‌دهد.

به باور بسیاری از منتقدان رمان «نوسترومو»در میان کارهای کنراد دارای جایگاه ویژه‌ای است زیرا او در این کار موفق به خلق شخصیتی می‌شود که نسبت به دیگر کارهای او مثال زدنی است،کاری فوق العاده تصویری که نگاه فیلمسازی چون«دیوید لینچ» را برای ساخت فیلمی بر اساس آن به سوی خود جلب می‌کند که البته این اتفاق هرگز به دلیل مرگ نابه‌هنگام کارگردان رخ نمی‌دهد.

گرچه رمان نوسترومو هم مانند دیگر کارهای کنراد نتوانست سودی برای او داشته باشد و برعکس سرمایه هنگفتی از او را هم به باد داد اما منتقدان بر این باورند که گویی نویسنده این کار را برای آینده نوشته بود زیرا امروزه نام نوستروموو کنراد چنان درهم ادغام شده‌اند که نام هرکدام دیگری را در ذهن تداعی می‌کند.

به هر شکل رمان نوسترومو امروزه به عنوان شاهکار کنراد به رسمیت شناخته می‌شود و کسانی که حد اقل چند کار از این نویسنده خوانده باشند قطعا دریافته‌اند که تبلیغات منتقدان لااقل در این یک مورد بیراه نیست زیرا ظاهرا کنراد همه توان نویسندگی‌اش را در این اثر صرف کرده است. به تعبیری می‌توان از کنراد به عنوان یک نویسنده انسانگرا یاد کرد زیرا در تک تک آثار او دغدغه‌هایی مبنی بر لغزیدن بشربه دام خودبزرگ بینی مشاهده می‌شود و در آخر با ساخت شخصیت نوسترومو به اوج می‌رسد،شخصیتی که تلاش دارد خارج از مرز توانایی‌های خود دست به تجربه بزند و با عنصری از طبیعت دست و پنجه نرم کند که اطمینان دارد قطعا بازنده خواهد بود.

کنراد در سراسر رمان نوسترومو وجه فساد آور قدرت سیاسی را نقد کرده و شخصیت‌هایی را در مقابل هم قرار داده که رویارویی آن‌ها هنگامه‌ای ازعرض اندام‌های روایت داستانی است،نوسترومو رمانی سیال است که با تمام حجم زیادش خواننده را دلزده نمی‌کند زیرا تعلیق به کار رفته در این اثر به گونه‌ای است که مخاطب رسیدن به آرزوی شخصیت داستانی یعنی معدن نقره را آرزوی خود می‌داند،پیوند شخصیت‌های این کار با ذهنیت نویسنده باعث یک نوع همذات پنداری می‌شود که ریشه در یک خودآگاه جمعی دارد،به این معنا که کنراد توانسته است اندازه هر انسان در برخورد با شخصیت‌های عاصی و شناخت هرچه بیشتر از خود رارقم بزند که در چارچوب حرفه نویسندگی نکته‌ای قابل مطالعه است.

تکنیک به کار رفته در نوستروموبا توجه به زمان نوشته شدنش هم نکته‌ای دیگراست که باید مورد کنکاش بیشترقرار گیرد،خصوصا پایان بندی کار که بر خلاف تصور خواننده شخصیت‌ها سرانجامی خوش ندارند و همه تلاش‌های آنها ثمر نمی‌دهد و آن چه ذهن را تا مدت زمانی به خود مشغول می‌کند شجاعت در پای گذاشتن آنها به مسیری غیرقابل بازگشت است.

گرچه تمایل به کارهای خطرناک وکسب شهرت نوستروموی ایتالیائی را نابود می‌کند و رازهای او در معدنی متروک همراه خودش دفن می‌شوند اما یاد آوری تک تک تصمیم‌های دور از عقل سلیم اوشخصیتی را به یادگار می‌گذارد که در تمام طول زندگی قصد رویارویی با طبیعت و گرفتن حق خود و دیگران را دارد،شخصیتی که به خوبی توانسته است عطش تمایل به همبستگی انسانی کنراد را ارضا کند. کنراد با سیزده رمان،دو جلدخاطرات شخصی و حدود ۲۸ داستان کوتاه نویسنده‌ای پرکار محسوب می‌شود اما دست زمانه هرگز با اویار نبود،اوظاهرا در هرکدام از این کارها به دنبال یافتن شخصیتی کامل چون نوسترومو است زیرا شخصیت‌های اصلی دیگر آثارش هم به اشکال گوناگون رگه‌ای از این شخصیت را با خود یدک می‌کشند.

کنراد در زندگی عادی‌اش هم آدم خوش شانسی نبود و مرگ زود هنگام پدر و مادرش و زندگی نزد عمویش به اندازه کافی او را آزرده خاطر کرد و تمایلش به مهاجرت از کشور زادگاهش هم برای او ناراحت کننده بود،مسئله‌ای که در ۲۰ سالگی به اوج خود رسید و اوبرای همیشه کشورش«اوکراین» را ترک گفت و سر از انگلستان در آورد. در به دری‌های خود خواسته نویسنده و تنهایی‌هایش او را به سوی رویاهایی دست نیافتنی کشانده بود که صرفا نمی‌توانست همه آنها را با دریانوردی نیمه حرفه‌ای به‌دست آورد پس نوشتن تنها راهی بود که اورنج‌های کشنده راتحمل کند.

به‌گونه‌ای می‌توان گفت که شخصیت‌های داستانی کنراد همزاد‌های او به حساب می‌آیند چون هرکدام از آنها دغدغه‌هایی مشابه با خالق خود دارند و بلند پروازی‌هایشان ریشه در بلند پروازی نویسنده دارد.

کنراد نویسنده‌ای است که مدام در حال تجربه ذات خود و جهان پیرامون بوده و بر همین اساس موفق به خلق آثار و شخصیت‌هایی شده که به شدت دارای همین حس هستند،حسی که نوستروموو دیگران را تا مرز هلاکت پیش می‌برد. در نگاه کنراد آنچه مهم است گام گذاشتن در وادی شناخت است بدون آنکه نتیجه بخشی این کار مدنظر باشد،جست‌وجو گری ذاتی نویسندگی و گشتن به دنبال سوال‌های بزرگ و کوچک آن چیزی است که نام او را بر ذهن ادبیات داستانی حک کرده است.

بیشتر آثار کنراد در دوره حیات نتوانستند باری ازروان آکنده از سوال او بردارند و انتشار هرکدام از آنها مشکلات و سوال‌های او را چند برابرکرد اما بنا به گفته «رابرت پل وارن» کنراد نویسنده‌ای برای امروز و فرداست،نویسنده‌ای که لحظه‌های خود رادر وجهی گسترده پژواک داده و بدل به لحظه‌های همیشگی کرده است. تئودورکنراد نالچ کورزینوسکی در سال ۱۸۵۷به دنیاآمد،پدرش آپولو کورزینوسکی شاعر و مترجم ادبی بود واستعداد نویسندگی را در فرزندش کشف کرد،از میان آثار کنراد می‌توان دل تاریکی،لرد جیم،حماقت خانه آلمای،مامور مخفی،دزد دریایی،در چشم غربی،غریبه دریا زده،نوستروموو.....اشاره کرد.

برتراند راسل در جایی گفته است:«کنراد به نظام‌های سیاسی علاقه‌ای نداشت،با این همه گونه‌ای احساس قوی سیاسی داشت.قوی تر از همه این‌ها عشقش به انگلستان و نفرتش از روسیه بود....»

رسول آبادیان