چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

گلی که دفن شد


گلی که دفن شد

مروری بر ضعف های ساختاری تازه ترین قسمت از سری «گرگ و میش» با عنوان «ماه نو»

«ماه نو» در ادامه فیلمی ساخته شده است با عنوان «گرگ و میش» که سال گذشته میلادی در سینماها اکران شد و به‌واسطه داستان نوجوانانه و در عین حال ترسناک خود توانست، توجه مخاطبان را به‌خود جلب کند! اصلی‌ترین دلیل ساختن دنباله‌ای بر این فیلم نیز فقط و فقط نگاه مستقیم تهیه‌کنندگان به‌گیشه بوده است چراکه نکته مشترک در مورد هر دوی این فیلم‌ها، عدم‌استقبال منتقدان از آنها بوده است.

در این میان اوضاع «ماه نو» به‌ مراتب بدتر از فیلم قبلی است، چراکه «گرگ و میش» با تمام ضعف‌هایی که داشت، توانسته بود به‌مدد اقتباسی درست و اصولی از رمانی نوشته «استیفنی مه یر» یک فضای داستانی بکر و جذاب بیافریند، فضایی که مورد توجه منتقدانی چون «راجر ایبرت، تای بور و مایکل فیلیپس» قرار گرفت اما ضعف‌های روایی «ماه نو» در کنار تکراری بودن سوژه فیلم، سبب‌ساز آن شده‌اند که کمتر منتقدی باشد که بخواهد این فیلم را یک اثر خوب قلمداد کند! ایده ناراحتی کاراکتر «بلا سوان» که به ‌نزدیک شدن این دخترک به‌ یک گرگ‌نما منجر می‌شود، قابلیت این را داشت که سبب‌ساز ایجاد یک فیلم مهیج و پردلهره شود اما تاکید بیش از اندازه بر نمادهای خون‌آشامی که در قسمت قبل به ‌اندازه کافی نشان داده شده بودند، موجب آن شده که «ماه نو» فیلمی باشد در رده آثار درجه دو که فقط به ‌لطف خاطرات نسبتا خوب مخاطبان از قسمت پیشین است که می‌تواند، فروشی خوب در گیشه را تجربه‌ کرده و تنها در یک هفته بیش از ۱۴۰ میلیون دلار بفروشد. برخلاف شعارهایی که دست‌اندرکاران تولید فیلم، مدتی قبل از آغاز اکران آن می‌دادند، این فیلم نه‌تنها نخواهد توانست در تاریخ سینمای هارور (ترسناک) ماندگار شود که حتی توانایی این را ندارد که در فهرست بهترین آثار ترسناک دهه اخیر جای گیرد!

«ماه نو» یک فیلم تین‌ایجری به‌شدت کند و خسته‌کننده است! بی‌حالی از سر و روی فیلم می‌بارد و شاید تنها بازی «کریستن استوارت» باشد که باعث ایجاد اندکی جذابیت برای فیلم شده است. اجرای کارگردان فیلم «کریس ویتز» بسیار تصنعی و ملال‌آور است و انگار حتی خود او هم به‌داستانی که مبنای ساخت فیلمش قرار گرفته چندان اعتقادی نداشته است، چراکه اگر اینگونه بود حتما سعی می‌کرد با استفاده از یکسری داستان‌های مینی‌مالیستی فرعی هم که شده، منطق‌گرایی داستانی اثرش را بیشتر کرده و از غلتیدن فیلمش به ‌دام تکرار جلوگیری کند!

تنها کاری که ویتز انجام داده، ساخت یکسری تیزرهای تبلیغاتی جذاب برای این فیلم بوده است؛ اتفاقا این تیزرها خیلی خوب هم جواب داده‌اند و پخش مکرر آنها از شبکه‌های تلویزیونی مختلف و همچنین سایت‌های سینمایی موجب شده که استقبال مخاطبان از این فیلم نسبتا خوب باشد اما این اقبال عمومی را هیچ‌گاه نمی‌توان به‌ کیفیت فیلم نسبت داد!

کلیپ‌های تبلیغاتی «ماه نو» حکم واکسی را دارند که به‌ یک کفش کهنه‌زده می‌شوند و تنها کاری که می‌کنند، تغییر وضعیت ظاهری کفش است وگرنه کفشی که کهنه شده دیر یا زود می‌شکافد و اتفاقا زودتر از هر کس دیگر صاحب خود را به‌دردسر دچار می‌کند.

سطحی بودن روایت داستانی «ماه نو» نیز بیش از هرکس دیگر به‌زیان خود کریس‌ویتز تمام خواهد شد، به‌هر حال این کارگردان نسبتا تازه کار هالیوودی می‌توانست از این درام فانتزی به‌عنوان کلاسی جهت ارتقای توانایی‌های فیلمسازی خود سود ببرد اما او نه‌تنها این کار را نکرده که حتی نتوانسته بازی‌های خوبی را از بازیگران بگیرد و متاسفانه ‌جز کریستن استوارت که بازی قابل قبولی از خود ارائه داده هیچ‌کدام از دو بازیگر اصلی دیگر نتوانسته‌اند به‌رفع ابهامات داستانی اثر کمک کنند.

به‌جرات می‌توان گفت فیلمی که در ادامه درام ترسناک «گرگ و میش» ساخته شده آنقدر فیلم ضعیف و بی‌مایه‌ای است که بهتر است به‌جای دیدن آنسری به ‌آرشیو شخصی دی‌وی‌دی‌هایتان زده و یکبار دیگر به ‌تماشای «گرگ و میش» بنشینید! در فیلم جدید هیچ‌چیز تازه‌ای وجود ندارد و گویی این فیلم ساخته شده فقط برای اینکه اطلاعات ارائه شده در قسمت قبل بار دیگر مرور شوند؛ کاراکترها همان‌ها هستند که در قسمت پیشین بودند، عنصر داستانی جدیدی وجود ندارد، صحنه‌های مهیج بکری را در فیلم نمی‌بینیم و همه چیز خلاصه شده است.

در ارائه نمایشی به‌ ظاهر وحشتناک از خلق و خوی عجیب شخصیت‌هایی مانند « ادوارد کالن» یا « جاکوب بلک» که یکی خون آشام است و دیگری گرگ‌نما واقعا باعث تاسف است که سازندگان حتی سعی نکرده‌اند از رمان «استیفنی مه‌یر» درست استفاده کنند.

نه‌تنها جزئیات رمان به‌فیلم راه نیافته بلکه گویی سناریست کار بیشتر دوست داشته تلقیات ذهنی خودش از مفاهیمی مانند خون‌آشامی یا مردان گرگ‌نما را وارد فضای فیلم کند!

کاراکترهای اصلی فیلم عبارتند از «بلا، جاکوب و ادوارد»؛ بلا که به‌همراه پدر پلیس خود زندگی می‌کند، در قیدوبند نظم و انضباطی است که خصوصیات رفتاری پدرش عامل اصلی به‌وجود آوردن آن است؛ نظمی خشن که حتی مادر بلا را نیز از خانه فراری داده! در چنین شرایطی پیکان حملات پدر به‌سمت بلا نشانه رفته و این دختر جوان است که باید تمام سختی‌های زندگی با پدر بداخلاقش را تحمل کرده و صدایش درنیاید.

ادوارد که در اصل خون‌آشام ۱۱۰ ساله‌ای است که در قالب یک جوان ۱۸ ساله ظهور کرده، نقش مکمل داستان است؛ او از علاقه بلا نسبت به‌خود آگاهی یافته اما از این موضوع هم به‌شدت می‌ترسد که مبادا خانواده خون‌آشامش به ‌بلا آسیب برسانند. نحوه گریم ادوارد هم بیش از اندازه تصنعی است؛ همواره او را با پوستی سفید و لبانی سرخ رنگ می‌بینیم.

مطمئنا سرخی بیش از اندازه لب و دهان ادوارد نمادی است از خونخوار بودن او اما به‌نظر می‌رسد اینها نشانه‌هایی به‌شدت سطحی برای نشان دادن خون‌آشام بودن ادوارد هستند. ادوارد مدت‌هاست که فقط سبزیجات مصرف می‌کند و حتی از مصرف کردن گوشت هم پرهیز دارد با این حال در جشن تولد ۱۸ سالگی بلا وقتی بوی خون به‌ مشامش می‌رسد، چشمانش حالتی دیگر به‌خود گرفته و حتی صورتش نیز به‌ سرخی می‌گراید؛ اینها نمادی از قریب‌الوقوع بودن یک ماجرای خطرناک هستند!

برای جلوگیری از این ماجراست که ادوارد به‌سرعت شهر محل سکونت بلا را ترک می‌کند تا از جانب خودش یا بستگانش آسیبی به‌ وی نرسد اما خیلی عجیب است که ادوارد اصلا به ‌این مساله توجهی ندارد که ممکن است در فقدان او، شخصی دیگر از راه رسیده و بلا را مورد آزار و اذیت قرار دهد؛ این مساله بزرگ‌ترین اشکال روایی فیلم است و باعث می‌شود مخاطبان ادامه داستان فیلم را هم با تردید دنبال کنند.

از اینجا به‌بعد فیلمنامه‌نویس تلاش می‌کند با وارد کردن شخصیتی گرگ‌نما به‌نام جاکوب به‌ داستان تا حدی ضعف و یکنواختی داستان را جبران کند اما رفتارهای بازیگر این نقش یعنی «تیلور لاتنر» آنقدر خسته‌کننده و دمده است که مخاطب نه‌تنها انرژی از دست رفته را بازیابی نمی‌کند که در شرایطی حتی ممکن است در نیمه مسیر سینما را ترک کند! ایده‌های جذاب موجود در «گرگ و میش» اگر اندکی جدی‌تر به‌کار گرفته می‌شدند، مطمئنا «ماه نو» به‌فیلمی به‌مراتب بهتر مبدل می‌شد اما در وضعیت کنونی در بهترین حالت این درام فانتزی را می‌توان به‌گلی زیبا تشبیه کرد که به‌جای قرار گرفتن در گلدان در زیر خاک مدفون شده است!

اشرف‌السادات موسوی