پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

نوزایی جنگ سرد


نوزایی جنگ سرد

اندیشه پایان یافتن جنگ سرد زمانی قوت بیشتر گرفت كه در ۱۶ ژوئیه ۱۹۹۰ رهبر شوروی, اصل وحدت آلمان و عقب نشینی قوای نظامی شوروی را از آلمان شرقی و سایر كشورهای اروپای شرقی پذیرفت و در اول ژوئیه ۱۹۹۱ پیمان ورشو را منحل كرد

بحران فعلی موشكی در شبه جزیره كره بر تئوری پایان جنگ سرد كه با دكترین سیاسی «گورباچف» آخرین رهبر كشور شوراها كه در قالب «گلاسنوست» (اصلاحات سیاسی) و «پرسترویكا» (بازسازی اقتصادی) سبب ساز آن شد، مهر باطل زد. این باور سیاسی كه جنگ سرد دوره اش به پایان رسیده است از زمانی در اذهان بعضی از مفسرین سیاسی رسوخ كرد كه در ۹ نوامبر ۱۹۸۹ به دستور گورباچف دیوار برلین شكسته شد و رژیم های توتالیتر جناح چپ یكی پس از دیگری در كشورهای اروپای شرقی سقوط كردند و رهبران كمونیست این كشورها داوطلبانه استعفا كردند و فقط در این میان «نیكلای چائوشسكو» رهبر رومانی تمكین نكرد و در جریان كودتای ارتش در دسامبر ۱۹۸۹ اعدام شد.

اندیشه پایان یافتن جنگ سرد زمانی قوت بیشتر گرفت كه در ۱۶ ژوئیه ۱۹۹۰ رهبر شوروی، اصل وحدت آلمان و عقب نشینی قوای نظامی شوروی را از آلمان شرقی و سایر كشورهای اروپای شرقی پذیرفت و در اول ژوئیه ۱۹۹۱ پیمان ورشو را منحل كرد. آن دسته از مفسران سیاسی كه معتقد به اروپامحوری بودند و به بیان دیگر همه مسائل مهم جهان را از دریچه منافع قدرت های اروپایی و به ویژه اعضای ناتو (پیمان آتلانتیك شمالی) می دیدند، اظهار داشتند كه عصر جنگ سرد پایان یافته است. دلیل آنها قبول عضویت اعضای سابق پیمان ورشو در «ناتو» و «اتحادیه اروپا» و ایجاد و گسترش همزیستی مسالمت آمیز در یك قاره و بالاخره ایجاد اروپای واحد با پول واحد بر طبق مصوبات كنفرانس «ماستریخت» بود. اما فروپاشی شوروی و سقوط رژیم های ماركسیستی در یمن جنوبی، آنگولا، اتیوپی و كم شدن نفوذ دولت جدید روسیه به رهبری «بوریس یلتسین» تعادل سیاسی بین المللی را به نفع اروپا و آمریكا برهم زد به طوری كه همه مفسران از نظام یك قطبی در سیاست بین المللی سخن به میان آوردند. دخالت مستقیم آمریكا و متحدانش در خلیج فارس، افغانستان و عراق به این وضعیت جلوه بیشتری در عرصه سیاست بین المللی بخشید. این موقعیت جدید فدراسیون روسیه (اتحاد شوروی سابق) تحت ریاست بوریس یلتسین باعث نارضایتی كمونیست های سابق و حتی احزاب جدید ضدكمونیست در كشور شد. نابسامانی های شدید در چچن و نفوذ آمریكایی ها در آذربایجان و جمهوری های آسیای میانه كه روسیه هنوز از آنها به عنوان حوزه و حریم امنیتی خود یاد می كند، قابل قبول نبود لذا بوریس یلتسین بیمار كه به وسیله یك تیم جراحی قلب آمریكا مورد عمل جراحی قرار گرفته بود و قادر به كار نبود به وسیله «ولادیمیر پوتین» سیاستمدار جوان و پرانرژی كه سال ها در سازمان KGB در آلمان شرقی كار كرده بود كنار گذاشته شد و شخصاً قدرت را به دست گرفت. استراتژی پوتین در سیاست خارجی بازگردانیدن حیثیت و قدرت سابق شوروی و باور این موضوع بود كه فدراسیون روسیه عظمت و قدرت دوران شوروی سابق را دارد. از این جهت بود كه از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ چندین بار بزرگترین و قوی ترین موشك قاره پیمای جدید روسیه را با موفقیت آزمایش كرد. این موشك ها از غربی ترین نقطه روسیه یعنی بندر مورمانسك در كنار دریای بارنتز به شرقی ترین منطقه روسیه یعنی شبه جزیره كامچاتكا پرتاب می شد و مواضعی را كه در فاصله بیش از ده هزار كیلومتر بود به درستی مورد هدف قرار می داد.

در خلال آخرین آزمایش موشكی روسیه، پوتین اعلام كرد كه قدرت رهگیری موشك های فدراسیون روسیه به حدی است كه موشك های دشمن قبل از رسیدن به آسمان روسیه در فضا نابود خواهند شد. پوتین توانست از نظر سیاسی اقتصادی نیز موقعیت روسیه را با شركت كشورش در جرگه هفت قدرت صنعتی تحت عنوان «گروه ۱+۷» به اندازه ای بالا ببرد كه در خلال این كنفرانس ها، انتظارات سیاسی اقتصادی فدراسیون روسیه را در حضور قدرت های صنعتی غربی و ژاپن مطرح كرده و منافع این كشور را تامین و در تعیین سرنوشت و خط مشی سیاسی اقتصادی جهان اوایل قرن بیست و یكم برای خود سهم بسزایی داشته باشد. به موازات قدرت نمایی روسیه از نظر نظامی كه باعث نگرانی مقامات پنتاگون شد، دستیابی كره شمالی به سلاح هسته ای از ۱۹۹۳ آغاز و در ۲۰۰۳ كامل شد و مسلح شدن سیستم پدافندی و آفندی این كشور به موشك های دورپرواز بالستیك كه یك نوع آن را در ۱۹۹۸ مورد آزمایش قرار داد و این موشك توانست منطقه ای از اقیانوس آرام را هدف قرار دهد. بروز این واقعه باعث نگرانی ژاپن و كره جنوبی و ایالات متحده آمریكا شد به طوری كه ایالات متحده آمریكا ضمن تماس های مكرر دیپلماتیك با مقامات جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه با تاكید بر آنكه جمهوری دموكراتیك خلق كره (كره شمالی) متحد سنتی و ایدئولوژیك آنها بوده و در دوران اوج جنگ سرد، فناوری ساخت سلاح هسته ای و موشك های بالستیك را آن دو كشور در اختیار كره شمالی گذارده اند، لذا بایستی روسیه و چین مقامات پیونگ یانگ را متقاعد سازند تا از تولید چنین سلاح هایی دست بردارند. از این جهت مقامات پیونگ یانگ قبول كردند كه طی اجلاسیه شش جانبه (روسیه، چین، ایالات متحده آمریكا، كره شمالی، كره جنوبی و ژاپن) شركت نمایند. این كنفرانس های شش جانبه به علل گوناگون از جمله دشمنی و وجود حالت نه جنگ و نه صلح بین كره شمالی و جنوبی و سابقه خصومت بین ژاپن و كره شمالی و جنوبی كه در حكم زخم كهنه ای است كه به دوران جنگ جهانی دوم و اشغال شبه جزیره كره توسط ارتش امپراتوری ژاپن مربوط می شود و بالاخره اختلاف دیرینه بین ژاپن و روسیه بر سر مالكیت ژاپن بر مجمع الجزایر كوریل و آن كه مقامات كره شمالی نسبت به وعده های كره جنوبی و ایالات متحده نسبت به كمك های اقتصادی به جمهوری خلق كره (كره شمالی) در مقابل تعطیل كردن خط تولید سلاح های هسته ای و موشك های دورپرواز بی اعتماد بوده و حتی نسبت به تضمین های احتمالی امنیتی كه به كره شمالی داده خواهد شد، سست باور شده اند نتیجه گردهمایی های شش جانبه به كلاف سردرگمی تبدیل شده است كه باعث امتناع كره شمالی در اجلاسیه شش جانبه شده است. بحران در شرق آسیا وقتی شدت گرفت كه در ۲۶ ژوئن ۲۰۰۶ مقامات دولتی پیونگ یانگ از طریق رادیو و تلویزیون به مردم كره شمالی اطلاع دادند كه به زودی كره شمالی دورپروازترین موشك خود را آزمایش خواهد كرد. مقامات آگاه نظامی و سیاسی ایالات متحده اعلام كردند كه موشك نسل جدید كره شمالی یك سلاح پدافندی نیست بلكه به منزله یك سلاح تهاجمی است كه می تواند از طریق قطب شمال و آلاسكا هر منطقه از خاك آمریكا و حتی كالیفرنیا را هدف قرار دهد. مقامات نظامی در پنتاگون (وزارت دفاع) ایالات متحده اظهار داشته اند كه این كشور سیستم های رهگیر در آلاسكا تا كالیفرنیا را آماده كرده است تا در صورت بروز هرگونه حمله هوایی، سیستم های رهگیر موشك های دشمن را در فضا منفجر كند. اعلام مقامات پیونگ یانگ درباره پرتاب چنین موشكی مقامات ژاپنی را نگران تر كرده است.

«كویزومی» نخست وزیر ژاپن طی سفر به كانادا به ویژه ایالات متحده آمریكا محور مذاكرات خود را مسئله موشكی كره شمالی قرار داده است. شدت این بحران به حدی است كه با بحران موشكی كوبا قابل مقایسه نیست زیرا در بحران موشكی كوبا كه در ۲۲ اكتبر ۱۹۶۲ به شدیدترین وضع خود رسید كندی رئیس جمهور آمریكا دستورداد تا جزیره كوبا توسط نیروی دریایی ایالات متحده محاصره دریایی شود تا كشتی های روسی كه حامل موشك های برد متوسط جهت نصب در كوبا بودند، نتوانند به ساحل كوبا برسند. در آن زمان آمریكایی ها به وسیله هواپیماهای جاسوسی۲ - U (یو-۲) به این موضوع پی بردند كه در جزیره كوبا پایگاه های موشك های برد متوسط نصب شده كه قادر است نه تنها شبه جزیره فلوریدا بلكه قلب خاك ایالات متحده را هدف قرار دهد. در آن زمان فیدل كاسترو به تازگی با انقلابی كه منجر به سقوط حكومت «باتیستا» شده بود به عنوان متحد اتحاد شوروی در كوبا به حكومت رسید. این بحران طولی نكشید كه پایان یافت زیرا مقامات آمریكایی قبول كردند كه سكوهای پرتاب موشك های ژوپیتر خود را در خاك تركیه كه بخش های جنوبی خاك شوروی را نشانه روی كرده بود برچینند و اتحاد شوروی به رهبری خروشچف در ۲۸ اكتبر ۱۹۶۲ طی تماس تلفنی با كندی، تضمین امنیت كوبا و خودداری آمریكا از حمله به كوبا را خواستار شد و از این جهت اتحاد شوروی نیز پایگاه های موشكی خود را در كوبا برچید. از زمان به قدرت رسیدن كاسترو در جوار آمریكا، فعالیت های دیپلماتیك بین آمریكا و شوروی آغاز شد و طی مذاكرات وین كه از ۳ تا ۴ ژوئن ۱۹۶۱ بین خروشچف نخست وزیر شوروی و كندی رئیس جمهور آمریكا صورت گرفت درباره همه مسائل جهان از جمله كوبا به توافق های اصولی رسیده بودند. تفاوت بسیار بارز بین بحران موشكی كوبا و كره شمالی در این است كه اتحاد شوروی در طول حیات سیاسی خود از ۱۹۵۹ تا ۱۹۹۱ یعنی در مدت ۳۲ سالی كه با فیدل كاسترو مناسبات بسیار نزدیك سیاسی و ایدئولوژیك داشتند فناوری تولید موشك های بالستیك و كلاهك های هسته ای را در اختیار كوبا قرار ندادند و علت آن كه چین و اتحاد شوروی سابق فناوری تولید سلاح های هسته ای و موشك های دورپرواز را در اختیار كره شمالی قرار داده اند بایستی مناسبات بین الملل را از زمان آغاز جنگ سرد برسی نماییم و پس از بررسی چگونگی تقسیم جهان به دو قطب متضاد و بروز جنگ كره به بحران های موشكی در خلال جنگ سرد بپردازیم تا به وضعیت فعلی برسیم.

●جنگ سرد و مناسبات سیاسی بین المللی

واژه جنگ سرد پدیده ای بود كه از پایان جنگ جهانی دوم به وسیله دولتمردان قدرت های بزرگ و بعضی از مفسرین سیاسی و روزنامه نگاران در فرهنگ علوم سیاسی برای خود جایی باز كرد. جنگ سرد در واقع به حالتی از صلح خصمانه گفته می شود كه قدرت های بزرگ سیاسی - نظامی دنیا برای ایجاد رعب و وحشت در طرف مقابل سعی در مسلح كردن خود می نمایند. این جریان مسلح شدن همراه با نبردهای تبلیغاتی و جنگ روانی و بحران های منطقه ای است. اگر جنگ سرد را صلح خصمانه بدانیم می توانیم دوره «صلح مسلح» در فاصله ۱۸۷۱ تا ۱۹۱۴ را كه دو گروه از كشورهای اروپایی یعنی اتحاد مثلث و اتفاق مثلث (آلمان و طرفدارانشان در برابر فرانسه و متحدانشان) خود را به طوری مسلح كردند كه توانستند با كوچكترین بهانه یعنی كشته شدن ولیعهد اتریش كه جزء متحدین بود، جنگ گرم عالمگیر آغاز شود. جنگ سرد در واقع از زمان كنفرانس یالتا و سپس پوتسدام آغاز شد. در جریان كنفرانس یالتا كه از ۳ تا ۱۱ فوریه ۱۹۴۵ در شبه جزیره كریمه با شركت سران دولت های ضدمحور یعنی روزولت، چرچیل و استالین تشكیل شد كه در تاریخ روابط بین الملل و دیپلماسی عمومی به كنفرانس محرمانه تقسیم جهان معروف است، چون متفقین پیروزی خود را بر هیتلر و امپراتوری ژاپن حتمی می دانستند، آنان ضمن آنكه متحد یكدیگر بودند ولی مذاكرات و گفت وگوهای پرخاشگرانه برای تقسیم مناطق اشغال شده در آینده را آغاز كردند.

در یالتا روزولت از استالین خواست كه علیه ژاپن در شبه جزیره كره وارد جنگ شود و قوای نظامی خود را در شمال مدار ۳۸ درجه عرض شمالی در شبه جزیره كره مستقر كند. روزولت نیز برای جلوگیری از هجوم احتمالی قوای شوروی به جنوب مدار ۳۸ درجه، قوای آمریكا را در جنوب این مدار مستقر كرد و در واقع صلح خصمانه دو ابرقدرت متحد بر سر نفوذ در كره آغاز شد و هر دو قدرت برای حفظ تعادل قدرت در كره می كوشیدند. چرچیل بعد از پایان جنگ جهانی دوم ضمن سفر به آمریكا در ایالت میسوری در ۵ مارس ،۱۹۴۶ طی نطقی به نقشه های توسعه طلبانه شوروی در جریان كنفرانس یالتا حمله كرد و گفت كه شوروی ها قرار بود كه در شمال مدار ۳۸ درجه عرض شمالی واقع در كره قوای شكست خورده ژاپن را خلع سلاح و تسلیم خود گردانند و متحدین غربی یعنی ما و ایالات متحده در جنوب این مدار بقیه قوای ژاپن را كه در كره مستقر بودند تسلیم گردانند ولی روس ها در شمال این مدار ماندند و اكنون پرده آهنین از بندر تریست (Trieste) در مرز یوگسلاوی و ایتالیا در جنوب تا شمال اروپا در لهستان، این قاره را به دو قسمت تقسیم كرده است و ما در مورد این تقسیم اروپا به دو بخش غربی و شرقی اعتراض كردیم. استالین در جواب گفت كه كشورهای مجارستان، بلغارستان، رومانی، شرق آلمان، لهستان و چكسلواكی حریم امنیتی شوروی هستند و هر نیرویی كه به قصد تصرف این مناطق اقدام كند توسط ما تارومار خواهد شد. روس ها و آمریكایی ها با استقرار در شمال و جنوب مدار ۳۸ درجه عرض شمالی عملاً شبه جزیره كره را به دو منطقه نفوذ تقسیم كردند و در واقع آغازگر بحرانی شدند كه تا به حال ادامه دارد.

سیروس غفاریان

منابع:

۱- راهنمای سازمان ملل متحد، منصور فراسیون، انتشارات وزارت علوم، تهران، ۱۳۵۴

۲- مقاله جنگ ستارگان، كتاب سال كیهان، سال ،۱۳۶۶ یونس شكرخواه

۳- مسابقه تسلیحاتی و جهان سوم، علیرضا ازغندی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ۱۳۷۰

۴- تاریخ جنگ سرد، آندره فونتن، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر نو، تهران، ۱۳۶۴


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.