جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

حماسه جاکارتا


حماسه جاکارتا

دورترین خاطره ای که از فوتبال عراق در ذهن هم نسلان من است به حضور این تیم در جام جهانی ۱۹۸۶ بازمی گردد آن روزها عراق تفاوت زیادی با شرایط امروز داشت صدام در اوج اقتدار بود و حضور در جام جهانی هم هدیه کوچکی از جامعه جهانی برای کشوری بود که به نمایندگی از سوی تعدادی از کشورها به مرز ایران حمله کرده و ما را در معرض جنگی ناخواسته قرار داده بود

۱) دورترین خاطره ای که از فوتبال عراق در ذهن هم نسلان من است به حضور این تیم در جام جهانی ۱۹۸۶ بازمی گردد. آن روزها عراق تفاوت زیادی با شرایط امروز داشت. صدام در اوج اقتدار بود و حضور در جام جهانی هم هدیه کوچکی از جامعه جهانی برای کشوری بود که به نمایندگی از سوی تعدادی از کشورها به مرز ایران حمله کرده و ما را در معرض جنگی ناخواسته قرار داده بود.

عراق در گروه مکزیک، بلژیک و پاراگوئه قرار داشت و تنها امتیازی که به دست آورد از محل تساوی با پاراگوئه به دست آمد. اگر همه ما خاطره ای خوش از معجزه گری های مارادونا به خاطر داریم اما جامعه جهانی از فوتبال عراق در جام جهانی ۱۹۸۶ تنها بداخلاقی و نخوت به یاد دارد. بازیکنان عراق با خشونت و بی ادبی سه بازی مقدماتی را به پایان بردند و نقطه اوج این رفتار هم لحظه ای بود که یکی از بازیکنان عراق به نام شاکر به صورت داور مسابقه آب دهان پرت کرد و در روزگاری که کارت قرمز به سختی از جیب داوران بیرون می آمد، از بازی اخراج شد. رفتار بازیکنان عراق بازتاب نگاه متفرعن و خشونت طلبی مفرط صدام حسین دیکتاتور بزرگ عراق بود که البته بارها تن بازیکنان تیم ملی را هم رنجور ساخت. بازیکنان عراق چند باری در معرض شکنجه های قرون وسطایی دستگاه حکومتی این کشور قرار گرفتند که هرگز شکست را برنمی تافت. هنوز هم بازیکنان پا به سن گذاشته عراقی به یاد دارند که چطور به دستور عدی پسر ارشد صدام شلاق می خوردند و بعد از خونریزی و تاول زدن تن شان به چاله های پر از فاضلاب فرو می افتادند. بدن شان کرم می زد و کف پایشان پوست می انداخت. این عراق را آن روزها کسی دوست نداشت.

۲) عراق سال ۲۰۰۰ را کمی روشن تر به یاد می آوریم. تیمی یکسره سیاهپوش که همچنان انعکاس اوضاع و احوال جامعه عراق در سال های پایانی حکومت صدام و در روزهای سخت تحریم و انزوا بود. عراق در میان نفرت و خشم منبعث از دوران جنگ پا به تهران گذاشت و در برابر تیم ملی و میروسلاو بلاژویچ ۱-۲ باخت. تک گل عراق را عماد رضا به ثمر رساند، اما این پایان ماجرا نبود. عماد رضا بعداً به فوتبال باشگاهی ایران دعوت شد و جاده را برای دیگرانی مثل عبدالوهاب ابوالهیل و بقیه صاف کرد. جنگ سال ها بود که تمام شده بود و صلح و دوستی بین دو کشور شکوفه زده بود. عراقی ها این بار برای اثبات خود بازی می کردند.

۳) عراق ۲۰۰۷ اما چیز دیگری است. حالا آنها برای صلح می جنگیدند، برای اتحاد. این بار عراقی ها سفید پوشیدند و در حالی که هیچ کس به موفقیت آنها امیدی نداشت پا به جام ملت ها گذاشتند. شاید حتی خود نیز باور نداشتند که سرنوشت برای آنها چه فرجامی رقم خواهد زد. آنها آمدند که بگویند هستند اما انرژی فراوانی که پشت این اراده بود چون سیلی مهارنشدنی آنها را تا قهرمانی پیش برد. حال چه کسی باور می کند که عراق بدون داشتن حتی یک ورزشگاه درست و حسابی و از نگاه فیفا «استاندارد» قهرمانی آسیا را به چنگ آورده، آن هم در حضور تیم هایی مثل کره و ژاپن که سال هاست به لیگ منظم و پرپولشان می بالند یا عربستان و اماراتی که به پای مربیان خارجی طلا می ریزند یا حتی تیم ملی ایران که آسمانی پرستاره دارد. و اینچنین است که پیروزی عراق در فینال به آرزوی مهم عده ای از فوتبال دوستان ایرانی تبدیل می شود. هواداران تیم ملی که در حسرت گوشه ای از این همه انرژی و انگیزه در تیم ایران بودند. حال پس از گذشت سال ها نفرت از عراق جایش را به نیمچه علاقه ای داده که هر چه باشد خوشایندتر از تصور پیروزی عربستان است. عراق حالا تیمی آشنا برای اهالی فوتبال دوست ایران است. حالا دیگر نوری صبری را خیلی ها خواهند شناخت و حضورش در فوتبال ایران را محترم خواهند شمرد. فوتبال عراق حالا دوست داشتنی شده است. حالا می توان درک کرد که چرا کشته شدن هفت یا هشت نفر پس از قهرمانی در جام ملت ها چندان با اهمیت نیست. مگر نه آنکه روز روزش در عراق نعش چهل، پنجاه نفر روی زمین می افتد؟،

حالا عراق پس از قهرمانی در آسیا با بازیکنان کرد، عرب یا شیعه و سنی در پی اتحاد است. حماسه ای خلق شده که قطعاً در تاریخ عراق نظیر نخواهد داشت؛ چیزی شبیه حماسه ایران در ملبورن، عصرگاه هشتم آذر ۷۶...



همچنین مشاهده کنید