چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

جسمشان در شرق آسیا روحشان در قلب اروپا


جسمشان در شرق آسیا روحشان در قلب اروپا

اغراق نیست اگر بگوییم تیم ملی در این مدت بیشتر از آنكه از لژیونرهای اروپایی اش بهره ببرد, ضربه خورده و در حاشیه اسم و شهرت آنها قرار گرفته است

تیم ملی خیلی زودتر از آنچه تصور می شد با جام چهاردهم وداع كرد و بالطبع امیر قلعه نویی از امروز باید خود را آماده پاسخگویی به انتقادهای رنگ و وارنگ مخاطبانش كند. مطمئناً نیز این انتقادها بیشتر به تركیب ۱۱ نفره تیم، بازیكنانی كه راهی به آن پیدا نكردند و همچنین تعویض هایی كه باید انجام می شد یا بالعكس مربوط می شود.

قصد جانبداری از سرمربی تیم ملی را نداریم، گرچه معتقدیم او نیز مثل خیلی های دیگر قربانی جریانی شد كه طی سالیان اخیر در فوتبال ایران به وجود آمده است. اغراق نیست اگر بگوییم تیم ملی در این مدت بیشتر از آنكه از لژیونرهای اروپایی اش بهره ببرد، ضربه خورده و در حاشیه اسم و شهرت آنها قرار گرفته است.

اگرچه این نفرات موجب افزایش اعتبار و شهرت فوتبال ایران در قاره آسیا و حتی جهان شده اند اما وقتی از سطح به عمق ماجرا نفوذ می كنیم، می بینیم در عمل خیلی هم نفعی از جانب آنان نصیب تیم ملی نشده است.

فوتبال ایران مثل خیلی از اوقات دیگر، یك ناكامی بزرگ را تجربه كرده و فكر می كنیم دیگر هیچ لزومی بر مراعات با خیلی ها نباشد. ۴ بازی تیم ملی در مالزی را كه مرور می كنیم، ردپای واضحی از لژیونرهای اروپایی - و حتی بعضی از اماراتی های آنها - به چشم نمی آید. مؤثرترین و قابل توجه ترین حركت بازیكنی چون زندی - كه می تواند تنها ترین حركت نیز لقب گیرد- ضربه ایستگاهی او بود كه گل اول را برای ایران در بازی با چین به ارمغان آورد.

در مورد رحمان رضایی هم تنها چیزی كه به اذهان خطور می كند، گل به خودی در بازی با ازبكستان است و علی كریمی بی انگیزه هم نیز كه صدای همه را با بی تحركی هایش درآورده. مهدی مهدوی كیا نیز آن بازیكن همیشگی نبود و اگرچه مربیان وظایف دفاعی وی را بیشتر از قبل كرده بودند اما هافبك جواب شده هامبورگ در فرصت هایی كه برای نفوذ و شركت در كارهای تهاجمی نیز نصیبش می شد، چیزی از خود بروز نداد و در كنار تیموریانی كه خیلی بیش از این از او انتظار می رفت، یكی از ضعیف ترین ملی پوشان ایرانی در جام ملت ها بود.

شاید جواد نكونام در این بین، موفق ترین لقب گیرد اما او نیز آنچنان كه باید در خدمت تیم نبود و نفراتی چون عنایتی و خطیبی هم كه اگر در موردشان چیزی نگوییم، بهتر است. وحید هاشمیان نیز كه انگار در بازی ها حضور نداشت و ناكامی هایش پس از یك فصل ناموفق را خیلی خوب كامل كرد.البته در این بین انتقاد چندانی از قلعه نویی وارد نیست چراكه بعد از خداحافظی دایی، خطیبی و عنایتی و ایضاً وحید هاشمیان، بهترین مهاجمان ایران محسوب می شوند.

مشكل در این بین از جانب سرمربی تیم نیست بلكه باید آن را در بین عقاید و افكار این نفرات جست و جو كرد. اگر بخواهیم بی تعارف سخن بگوییم، باید عنوان كنیم لژیونرهای تیم ملی، به ویژه اروپایی های آنها، خیلی از همراهی سایر ملی پوشان در شرق دور و عقب افتادن از همتیمی های خود كه مشغول پشت سر گذاشتن تمرینات پیش از فصل هستند، خشنود نبودند و نیمی از تمركز و فكر آنها در اروپا جا مانده بود.

این طبیعی است كه نفراتی چون نكونام و تیموریان نگران جایگاه مطلوبی باشند كه با هزار زحمت آن را در اوساسونا و بولتون به دست آورده اند و مدام سرنوشت لژیونرهایی كه تمرینات اولیه تیم های باشگاهی خود را از دست داده اند، مقابل چشمشان رژه برود.

چنین شرایطی با اندكی تفاوت در مورد مهدوی كیا، رضایی و هاشمیان نیز صادق است و آنها كه فصل موفقیت آمیزی را طی نكرده اند، بیش از هر زمان دیگری به فكر اعاده حیثیت و برداشتن فشاری هستند كه روی دوششان قرار دارد. زندی هم كه تا همین چندی پیش شماره ۱۰ یكی از بهترین تیم های بوندس لیگا را می پوشید و اینك خود را بدون تیم می بیند، به طور حتم شرایطی بهتر از نفرات قبلی ندارد و در شرایطی كه همه تیم های اروپایی به اردو رفته اند، نگران خارج از گود ماندن خود می باشد.

علی كریمی نیز كه داستانی جداگانه دارد اما بی انگیزگی و سكونش در میدان، توان فنی تیم را بیشتر از آنچه كه به چشم می آید، كاهش داده است. اعتقاد ما بر این است كه تنها جسم لژیونرهای اروپایی تیم ملی در شرق آسیا بود و روح آنها در قلب قاره سبز و در تمرینات تیم های باشگاهی شان سیر می كرد. این موضوع همچون آفتی می ماند كه از سال ها قبل به جان فوتبال ملی ایران افتاده و كسی هم چندان بدان توجه ندارد.

این را گفتیم تا مجدداً شاهد نباشیم كاسه و كوزه ها سر تنها یك نفر - امیر قلعه نویی- شكسته شود. امروز همه بر سر مربی تیم ملی می تازیم در حالی كه حقایق دیگری همچون آنی كه ذكر شد در این بین وجود دارد. اگر قلعه نویی یك نفر از این لژیونرها را به دلیل دوری از تركیب اصلی تیم باشگاهی اش و نیمكت نشینی محض در فصل قبل به تیم ملی دعوت نمی كرد، همه او را به دار می آویختند اما حالا همانها ایراد می گیرند كه چرا نفرات سرشناس تیم اینقدر كم فروغ ظاهر شده اند.

این مشكل تیم قلعه نویی نیست و سال ها است كه به فوتبال ملی مملكت ضربه می زند. در این میان باید به تقویم نامناسب AFC و خیلی دیگر از مسائل هم اشاره كرد تا حدودی حق را به لژیونرهای اروپایی می دهد اما در این مطلب دنبال این نیستیم كه ثابت كنیم حق با كیست. قصد داریم پرده از حقیقتی بزرگ و تلخ برداریم و نشان دهیم بازیكنی كه تمام حواسش با تیم ملی و بازی هایش نیست و روحش از بدنش جدا شده و در اروپا حضور دارد، به كار فوتبال ایران نمی آید. نفراتی كه از زدن پنالتی امتناع می ورزند و خیلی راحت پس از حذف تیم ملی، زمین را ترك می كنند، فوتبال این مرز و بوم را به طبلی توخالی شبیه كرده اند كه درونش هیچ چیزی نیست اما سر و صدای زیادی دارد...



همچنین مشاهده کنید