چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

رفتار اجتماعی اولیه کودکان چگونه شکل می گیرد


رفتار اجتماعی اولیه کودکان چگونه شکل می گیرد

لبخند زدن نوزاد آنچنان شعفی را در پدر و مادر بر می انگیزد که وصف این شادی کاری بس مشکل است نوزاد در دو ماهگی با دیدن چهره مادر یا پدر خود لبخند می زنند والدین که از چنین واکنشی شادمان شده اند دست به هر کاری می زنند تا آن را تشویق کنند

لبخند زدن نوزاد آنچنان شعفی را در پدر و مادر بر می‌انگیزد که وصف این شادی کاری بس مشکل است. نوزاد در دو ماهگی با دیدن چهره مادر یا پدر خود لبخند می‌زنند والدین که از چنین واکنشی شادمان شده‌اند دست به هر کاری می‌زنند تا آن را تشویق کنند.

در واقع توانایی لبخند زدن در این سن و سال کم ممکن است به این دلیل تکامل یافته باشد که پیوند والدین و کودک را تحکیم می‌بخشد. معنای این لبخندها برای والدین این است که نوزاد آنها را می‌شناسد و به آنها عشق می‌ورزد و از این طریق والدین را تشویق می‌کند که در واکنش‌هایشان نسبت به او محبت بیشتری نشان دهند. به این ترتیب نظام تقویتی متقابلی از تعامل اجتماعی ایجاد و حفظ می‌شود.

در سن سه یا چهارماهگی نوباوگان افراد آشنای خانواده خود را می‌شناسند و آنها را بر دیگران ترجیح می‌دهند و با دیدن به چهره یا شنیدن صدای آنها بیشتر لبخند می‌زنند. علاوه بر این در برابر افراد غریبه هم تا حدودی پذیرا هستند. اما در حدود ۷ یا ۸ ماهگی بسیاری از نوزادان وقتی غریبه‌ای به آنها نزدیک می‌شود ناراحتی و پریشانی آشکاری را نشان می‌دهند و علاوه بر این هر وقت در محیط ناآشنا یا با فرد غریبه‌ای تنها بماند به شدت ناراحت می‌شود.

کودکی که قبلا خونگرم و اجتماعی بوده و همیشه با خوشحالی از توجه مراقب خود استقبال می‌کرد حالا هنگامی که والدینش خانه را ترک می‌کنند به‌طور تسلی‌ناپذیر گریه می‌کند و پس از رفتن آنها نیز تا مدتی به گریه کردن ادامه می‌دهد. هرچند همه کودکان (اضطراب غریبه) را نشان نمی‌دهند ولی نوباوگانی که چنین اضطرابی را تجربه می‌کنند تعدادشان از ۸ ماهگی تا پایان سال‌ اول زندگی به صورت چشمگیری افزایش می‌یابد. به همین ترتیب پریشانی به خاطر جدایی از والدین بین ۱۴ تا ۱۸ ماهگی به اوج خود می‌رسد و سپس به تدریج کاهش می‌یابد. طوری که کودکان ۳ ساله غالبا در غیاب والدین خود به اندازه کافی احساس امنیت می‌کنند و قادرند به راحتی باکودکان دیگر و بزرگسالان در تعامل باشند.

به نظر می‌رسد فقط اندکی از شدت و ضعف این ترس ها متاثر از شرایط پرورشی کودکان باشد دو عامل در ظهور و کاهش این ترس‌ها در کارند. عامل اول رشد ظرفیت حافظه است.

طی نیمه دوم سال اول زندگی نوباوگان در به یادآوردن رویدادهای گذشته و مقایسه گذشته و حال تواناتر می‌شوند. این تغییربه کودک شیرخوار امکان می‌دهد رویدادهای غیرمعمول یا غیرقابل پیش‌بینی راکشف کند و بعضی وقت‌ها از آنها بترسد. ظهور واکنش اضطراب در برابر غریبه باپیدایش ترس در برابر محرک‌های گوناگونی که غیرمعمول یا غیرقابل انتظارند، همزمان است. صورتک ترسناک که به چهره نوزادان ۴ ماهه لبخند می‌آورد غالبا نوزادان ۸ ماهه را بیمناک و پریشان می‌کند. به تدریج که کودکان یاد می‌گیرند که افراد ناآشنا و غریبه و نیز اشیای غیرمعمول عموما بی‌خطرند از شدت این‌گونه ترس‌ها نیزکاسته می‌شود. این فرض نیز منطقی به نظر می‌رسد که رشد حافظه در اضطراب‌ جدایی دخالت داشته باشد. نوزاد نمی‌تواند غیبت والدین خود را احساس کند مگر اینکه بتواند به یاد آورد که والدینش یک دقیقه پیش حضور داشته‌اند و سپس آن را با غیبت کنونی والدین مقایسه کند. وقتی والد اتاق را ترک می‌کند نوزاد می‌داند که چیزی گم شده واین امر می‌تواند به پریشانی منجر شود.

به تدریج که حافظه رویدادهای جدایی و پیشین بهبود می‌یابد کودک بهتر می‌تواند بازگشت والد غایب را پیش‌بینی کند و به همین دلیل نیز اضطراب کاهش می‌یابد. عامل دوم رشد (خودپیروی) در کودک است. کودکان یک ساله هنوز تا حدودی محتاج مراقبت بزرگسالان هستند. ولی کودکان ۲ یا ۳ ساله می‌توانند خود به سراغ ظرف غذا یا قفسه اسباب بازی بروند. علاوه بر آن این کودکان همچنین می‌توانند خواسته‌ها و احساسات خود را از طریق گفتار بیان کنند. بنابراین اتکای آنان به مراقبان به‌طور اعم و مراقبان آشنا به‌طور اخص کاهش می‌یابد و دیگر حضور یا عدم حضور والدین برای آنها چندان مهم نیست.

تهیه وتنظیم:نسرین آدینه