جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا

كاركردگرائی عرفان و معنویت در هزاره سوم


كاركردگرائی عرفان و معنویت در هزاره سوم

سرچشمه های اصلی عرفان در فرهنگ اسلام و زمینه های پیدایش و گسترش و تولد و تكامل آن در مفاهیم و مقوله هایی; چون توحید, خودشناسی, زهدورزی, تقوای الهی با همه ی مراتبش, ایمان و عمل صالح, یقین, توكل, تفویض, تبتل و باید جست وجو شود

عرفان نگاه به رویه و لایه‏ی ملكوتی و باطنی عالم و آدم است كه هم «حقیقت‏» را به انسان می‏شناساند و هم راه رسیدن به حقیقت را به آدمی می‏نمایاند; یعنی «شناختن‏» شهودی و كشفی و «شدن‏» سلوكی و باطنی كه به شناخت توحید ناب و شدن «موحد كامل‏» می‏انجامد; چه این‏كه اس و اساس عرفان دو مقوله است:

۱) یكی توحید

۲) دیگری موحد (انسان كامل) در مقدمه‏ی قیصری بر شرح «فصوص الحكم‏» نیز آمده است كه: «اعلم ایدك الله ان الوصول الی الله سبحانه قسمان; علمی و عملی و اما العملی مشروط بالعلمی‏» و در نتیجه، عارف نیز كسی است كه به آن سوی عالم وجود راه یافته و بین «این‏جا» و «آن‏جا» ; یعنی جهان شهادت و غیب پیوند زده است و «ملكوت‏» نظام هستی را دیده و به مقام و منزلت «یقین‏» بار یافته است; آن‏چنان كه آیه‏ی ۷۵ سوره‏ی انعام بیان‏گر این مقام بلند عرفان علمی و عملی است . پس خروج از عالم كثرت و دخول به عالم وحدت، عرفان است و عارف همه‏ی لایه‏ها و سطوح هستی را پس از شناخت درمی‏نوردد تا به «درگاه‏» و سپس «بارگاه‏» قدس ربوبی برسد . شیخ‏الرئیس ابوعلی‏سینا در اشارات و تنبیهاتش به ترتیب در نمط نهم و نمط هشتم دو نكته‏ی بسیار وزین و عمیقی را مطرح نموده است; نكته‏ی اول: «والمتصرف بفكره الی قدس الجبروت شروق نور الحق فی سره یخص باسم العارف‏» ; یعنی انصراف مالك از جهان ماده و كشاندن عقل و اندیشه‏اش به سوی عالم قدس جبروت، با هدف قرار گرفتن در پرتو اشراق و نور الهی و تجلیات ربوبی در باطن وجودش .

پس تحول و تصرف از یك جهت و انصراف و انقطاع از جهت دیگر، منشا سیر روحانی و عروج ملكوتی انسان به سوی حقیقت‏حقائق می‏شود تا آدمی انوار قدس ربوبی را در جان و درونش متبلور سازد .

نكته‏ی دوم: «العارفون المنزهون، اذا وضع عنهم درن مقارنهٔ البدن وانفكوا عن الشواغل; خلصوا الی عالم القدس والسعادهٔ، وانقشوا بالكمال الاعلی و حصلت لهم اللذهٔ العلیا و قد عرفتها» ; یعنی عرفان در حقیقت، نزاهت از عالم ناسوت و طهارت ظاهر و باطنی و تزكیه‏ی نفس و درون و جدایی از شواغل مادی و سیر به سوی عالم قدس و سعادت است تا این‏كه با رسیدن به باطن، مراحل و درك مدارج كمال، به‏تدریج «لذت حقیقی‏» كه همانا قرب الهی و مقام وصال معبود و لقای محبوب است، حاصل گردد كه عارف جز راه حق اراده نمی‏كند و جز به دیدار دلبر و دلدار نمی‏اندیشد: «العارف یرید الحق الاول‏» تا چنین عارفی آئینه‏ی تمام‏نمای صورت حق گردد كه «صار سره مرآهٔ بحلوه محاذیا بها شطر الحق و درت علیه اللذات‏» .

پس در این صورت، عرفان همان خداشناسی حضوری و مشهودی و خداپرستی باطنی و حقیقی می‏باشد و در نهایت «فناء فی‏الله و بقاء باالله‏» است; یعنی از خود رهیدن و به خدا رسیدن; از خاك تا فوق افلاك سیر كردن; از من سفلی به سوی من علوی و از «انا» تا «عنده‏» سیر نمودن; و این عرفان مبتنی بر سه اصل اصیل و مهم است كه عبارتند از:

۱) خودآگاهی، خودشناسی یا معرفت نفس;

۲) خود نقدی، نظارت بر خویشتن یا محاسبت نفس;

۳) خودنگهداری، مدیریت‏بر خود یا مراقبت نفس .

و چه زیبا از مولی‏الموحدین، امام‏العارفین علی ( علیه‏السلام) در میزان‏الحكمه آمده كه: «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن كل ما یبعدها و یوبقها» و به تعبیر استاد شهید مطهری در كتاب آشنایی با علوم اسلامی: «از نظر عرفا، معرفهٔ‏الله، معرفت همه‏چیز است، همه چیز در پرتو معرفهٔ‏الله و از وجهه‏ی توحیدی باید شناخته شود و این‏گونه شناسایی فرع بر معرفهٔ‏الله است ... كمال فطری و ترقب انسان از نظر حكیم در «فهمیدن‏» است و كمال و فطرت و ترقب انسان از نظر عارف در «رسیدن‏» است .» پس نگاه عالم و عمل عارف «خدایی‏» است و در همه چیز و با همه چیز خدا را می‏بیند كه اول و آخر و ظاهر و باطن، اوست و به بیان دیگر، «رنگ خدایی‏» و «بوی خدایی‏» دارد .

● خاستگاه عرفان اسلامی

می‏توان مثل همه‏ی مورخین و سطحی‏نگران، تنها با رویكردی تاریخی و نقلی به خاستگاه و ریشه‏های عرفان بنگریم و در نتیجه، عرفان اسلامی را عرفانی وارداتی و بیگانه از مسیحیت و یهودیت و زرتشت و هندویی و ... بدانیم و یا حداكثر تلفیقی و تركیبی از آموزه‏های اسلامی; مانند زهد، صبر، توكل، محبت، عبادت و ... با عرفان‏های بشری: الحدوث، چون بودایی و فلوطینی و الهی‏الحدوث، چون یهودی و مسیحی و زرتشتی، آن‏هم دین‏هایی كه در سیر تحولی و تطوری خویش دستخوش تحریف لفظی و معنوی قرار گرفتند، قلمداد كنیم . و یا در یك نگاه افراطی و متحجرانه، اسلام را با عرفان، كاملا بیگانه و نامحرم دانسته و هیچ نسبتی بین اسلام و عرفان قائل نباشیم .

می‏توان با نگاهی درون دینی و پویا و نیم‏نگاهی به تاریخ تحول و تكامل عرفان در گستره‏ی زمان، سرچشمه‏های اصلی و زمینه‏های واقعی عرفان را آموزه‏های دینی و اسلامی بدانیم و در عین حال بهره‏وری عرفان اسلامی از عرفان‏های دیگر را در بستر تكاملی‏اش نادیده نیانگاریم . سپس از اصالت، استقلال و هویت واقعی عرفان اسلامی دفاع كنیم و عرفان را درونی و محرم با تعالیم اسلامی بدانیم، نه بیرونی و نامحرم و در نتیجه، نگاه خویش را نقد و دید خود را تاویل نماییم; چه این‏كه اسلام بنا بر آیات كریمه‏ی سوره لقمان «تبیانا لكل شی‏ء» و سوره‏ی حج «من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لا هدی و لا كتاب منیر» دین جامع و فراگیری است كه در تفاسیر مختلف به علوم تجربی و عقلی و باطنی و وحیانی تفسیر شده است كه «بغیر علم‏» علوم حسی و عقلی، و «لاهدی‏» علوم انفسی و باطنی و «ولا كتاب منیر» معرفت‏خاص وحیانی را شامل می‏شود .

سرچشمه‏های اصلی عرفان در فرهنگ اسلام و زمینه‏های پیدایش و گسترش و تولد و تكامل آن در مفاهیم و مقوله‏هایی; چون توحید، خودشناسی، زهدورزی، تقوای الهی با همه‏ی مراتبش، ایمان و عمل صالح، یقین، توكل، تفویض، تبتل و ... باید جست‏وجو شود تا اصالت و استقلال و غنای عرفان اسلامی، خود را نشان داده و حفظ و صیانت گردد و پویابخش و تعهدآور و نورانیت‏دهنده و سازنده‏ی اسلام ناب جلوه‏گر شود . اگرچه تاثیرپذیری «تصوف اسلامی‏» به معنای تاریخی و مصطلح آن در اصول و امهات و حتی سیر و سلوك عملی‏اش از تعالیم ادیان یهودی بخصوص مسیحی و مكاتب نوافلاطونیان، هندیان، ایران و یونان باستان را نیز نباید انكار كرد; اما در عین حال «تاثیرگذاری‏» تعالیم اسلامی بر عرفان و تصوف غربی و شرقی را نیز نباید از نظر دور داشت ... .

به هر تقدیر علل رشد و گسترش عرفان اسلامی را می‏توان در مقوله‏های تعالیم قرآنی، تعالیم نبوی و سنت و سیره‏ی نبوی و علوی، آمیختگی دین و دینداری و اسلام با ذوق و محبت و عشق و شوق به عنوان عامل سیر انسان به سوی عرفان، تعالیم خاص علی (ع) در نهج‏البلاغه و احادیث و روایات منقول از آن امام همام و سیره‏ی عملی آن حضرت در عبودیت، زهد، محبت‏ورزی و هم‏چنین دنیاگریزی مسلمانان بخصوص انزجار آن‏ها از دنیا پس از دیدن دنیاطلبی و تجمل‏گرایی‏های امویان و عباسیان، بیان حقائق معنوی و عرفانی توسط جمعی كه تربیت‏یافته‏ی مكتب اهل‏بیت‏بودند و تغییر و تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در جوامع اسلامی بخصوص در دوران حاكمیت اموی و عباسی و در ایران در جریان حمله‏ی مغول و تاتار و ... تنظیم و تبیین كرد .

● عرفان در بستر مذهبی شیعی و اهل سنت

در بحث روند تاریخی عرفان و تصوف در جهان اسلام به دو نكته از مرحوم استاد علامه طباطبایی (رض) كه در جلد اول و یازدهم تفسیر المیزان آمده، اشاره كنم:

الف) اول این‏كه «سلسله‏های طریقت از میان اهل تسنن شروع شد و پس از آشنایی با تعالیم اهل‏بیت ( علیهم‏السلام) معارف اعتقادی و عملی ایشان، تركیبی از حقائق راستین و امور غیرحق را تشكیل داد . روح تشیع در مطالب عرفانی این گروه‏ها دمیده شده بود; لیكن مانند روحی كه در پیكر آفت دیده‏ای جای گزیند و نتواند برخی از كمالات درونی خود را به طوری كه شاید و باید، از آن ظهور بدهد . از این رو سران طریقت دست‏به بیان دستورات گوناگونی زدند كه سابقه‏ای در دین نداشت و به دنبال این مساله، جدایی طریقت از شریعت طرح گردید . مشی و طریق عرفانی و معنوی حتی اقلیت‏شیعه نیز به سبب تاثیر چنین اكثریتی در اجتماع، تحت الشعاع مشی و روش اهل سنت قرار گرفت و عرفان شیعی نیز به رنگ طریقت اهل تسنن در آمد .»

ب) دومین نكته آن است كه در قرون اخیر، یعنی از قرن دهم هجری به این طرف، عرفان شیعه به تدریج‏به سرچشمه‏های اصیل خود بازگشت و در مشی عرفانی، خود را تابع محض اهل بیت ( علیهم السلام) قرار داد .

ناگفته نماند كه پس از تفكیك عرفان شیعی از عرفان اهل تسنن، هم در تفسیر اصول و امهات و هم در التزام به شریعت و طریق سیر و سلوك عملی، باید گفت كه اینك آسیب‏ها و آفات نظری و عملی، عرفان ناب اسلامی را تهدید می‏كند و طرح اسلام عرفانی با نظر گوهر و صدف دین، مقوله «حیرت‏» ، معنویت گرایی بدون معرفت و عقاید و اخلاق عملی، معنویت گرایی بدون التزام به شریعت و ... از جمله آفات و خطراتی است كه به سوی عرفان اصیل اسلامی خیزش برداشته و عرفان سكولار، اخلاق سكولار و معنویت‏بدون شریعت را تبلیغ و ترویج می‏نماید كه باید خبرگان و اهل طریقت واقعی و دین شناسان و عرفان شناسان با منطق قوی و برهان قویم به نقد و پاسخ‏گویی بپردازند كه البته این نقد صورت گرفته است; لكن باید بیش‏تر شده و توسعه یابد تا نسل جوان جامعه دچار انحراف و خبط و خطا نشود .

نویسنده: محمد رضا رودگر


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.