جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اسماعیلیان نزاری و شیوه­های پروپاگاندایی خاص آنان


اسماعیلیان نزاری و شیوه­های پروپاگاندایی خاص آنان

واژه پروپاگاندا منشأ نسبتاً متأخری دارد اولین استفاده ثبت شده از آن به سال ۱۶۲۲م که پاپ گرگوری پانزدهم ”مجمع مقدس پروپاگاندای ایمانی“ را تأسیس کرد باز می گردد

در این مقاله به بررسی شیوه­های پروپاگاندایی فرقه اسماعیلیه نزاری در ترویج عقاید مذهبی و مبارزه با حکومت سلجوقیان پرداخته می شود. بنابراین با توجه به تکنیک­های پروپاگاندایی و با در نظر گرفتن زمینه­های تاریخی­-­اجتماعی که رفتار پروپاگاندیست را شکل می دهند، سه شیوه خاص پروپاگاندایی اسماعیلیه یعنی ترور در ملاء عام، پایگاه قرار دادن قلعه­های نفوذ ناپذیر و تأویل بررسی می گردد. در این میان با استفاده از منابع تاریخی حتی الامکان دست اول اندیشه­های پروپاگاندایی ناصرخسرو شاعر معروف اسماعیلیه و حسن صباح بنیان­گذار اسماعیلیان نزاری در ایران نیز مورد تحلیل قرار می گیرد.

● مقدمه

واژه پروپاگاندا منشأ نسبتاً متأخری دارد. اولین استفاده ثبت شده از آن به سال ۱۶۲۲م. که پاپ گرگوری پانزدهم ”مجمع مقدس پروپاگاندای ایمانی“ را تأسیس کرد باز می‏گردد. در آن زمان کلیسای کاتولیک روم درگیر جنگ‏های مذهبی اغلب ناموفقی به منظور اعادة ایمان با استفاده از نیروی اسلحه بود. پاپ گرگوری بیهودگی این تلاش را دریافت، و به منظور هماهنگی تلاش‏ها جهت پذیرش ”داوطلبانه“ دکترین کلیسا توسط مردم، پروپاگاندای پاپی را بنیان نهاد. (پراتکانیس وآرنسون ، ۱۳۸۳: ۱۸) از این رو بود که مفهوم پروپاگاندا در مقابل زور اسلحه در ترویج عقاید دینی شکل گرفت.

این واژه تا اوایل قرن بیستم استفاده گسترده‏ای نداشت. اما از آن هنگام، برای تشریح تاکتیک‏های اقناع که در جنگ جهانی اول و پس از آن از سوی رژیم‏های توتالیتر بکار می‏رفت، مورد استفاده قرار گرفت. پروپاگاندا در ابتدا نشر عقاید و افکار تعصب‏آمیز، اغلب از طریق دروغ و فریبکاری معنا می‏شد. معنای کلمة پروپاگاندا امروزه به تلفیق یا نفوذ جمعی از طریق دستکاری نمادها و روانشناسی فرد تکامل یافته است. پروپاگاندا انتقال نقطه نظری با هدف نهایی پذیرش ”داوطلبانه“ دریافت‏کننده است، به طوری که شخص آن نظر را از آن خود تلقی کند. (همان) هرچند کاربرد این عبارت به زمان متأخر باز می‏گردد اما با نگاهی به تاریخ می‏توان موارد بسیاری از روش‏های پروپاگاندایی در ترویج عقاید از مذهب گرفته تا سیاست را شاهد بود. اهمیت بررسی شیوه‏های پروپاگاندایی نیز در آن است که ما را بیشتر با شیوه‏های ترویج عقاید که بعضاً منحصر به زمان خاص یا دورة تاریخی خاص بوده‏اند، آشنا می‏کند.

از طرف دیگر بنا به نظریه جووت اساساً پروپاگاندا به مثابه یک فراگرد، تحت تأثیر زمینه تاریخی ـ اجتماعی است که میراثی را ایجاد کرده که هم بر انگیزش‏های پروپاگاندیست و هم بر شیوة ارتباطی او تأثیر می‏گذارد. در واقع برای آنکه بدانیم پروپاگاندیست چگونه عمل می‏کند، باید بدانیم زمینه و متن تاریخی ـ اجتماعی آن جامعه اجازة چه نوع عملی را به او می‏دهد. (جووت، ۱۹۹۲: ۲۶ در محسنیان راد، ۱۳۸۴: ۱۱۰)

از این رو با توجه به اهمیت زمینه و متن تاریخی ـ اجتماعی دست به بررسی شیوه‏های پروپاگاندایی فرقة اسماعیلیه زده‏ایم که حتی افسانه‏های آنان از طریق سیاحانی مانند مارکوپولو نیز به گوش اروپاییان رسیده است. اهمیت شیوه‏های پروپاگاندایی اسماعیلیه چنان است که توماس آرنولد، محقق برجستة تاریخ اسلام، سازمان تبلیغاتی اسماعیلیه را سازمانی فوق‏العاده دانسته و به محققان توصیه کرده که سازمان مذکور را مورد توجه و بررسی قرار دهند. (آرنولد، ۱۳۵۳: ۱۵۲)

با توجه به آنکه فرقة اسماعیلیه دوره تاریخی گسترده‏ای را به خود اختصاص داده است و از زمان اختلاف بر سر جانشینی امام صادق (ع) تا شکل‏گیری دولت فاطمیون مصر در سال‏های قرن سوم و تا دولت اسماعیلیان نزاری ایران و بعد از آن را در بر می‏گیرد، تنها در این مقاله به بررسی برخی زمینه‏های تاریخی ـ اجتماعی این فرقه که منجر به شیوه‏های خاص پروپاگاندایی آنان گردیده، بویژه با تکیه بر اسماعیلیان نزاری ایران در عصر سلجوقیان پرداخته‏ایم. ” نزاریان اسماعیلی در ایران در زمان دولت سلجوقی با فتح الموت در سال ۴۸۳/۱۰۹۰ م شروع شد و تا سقوط این دولت در سال ۶۵۴/۱۲۵۶ ادامه یافت“. (دفتری، ۱۳۷۵: ۳۶۹) با توجه به زمینه‏های تاریخی ـ اجتماعی برخی شیوه‏های پروپاگاندایی جدید مانند ترور در ملاء عام، فتح و مستقر شدن در قلعه‏های غیرقابل نفوذ و همچنین تأویل که از گذشته به ارث برده بودند، را با هم آمیختند و دولت خاصی را شکل دادند.

در این مقاله پس از بررسی خاستگاه و روند شکل‏گیری فرقة اسماعیلیه بطور کلی و فرقة اسماعیلیه نزاری در ایران بطور خاص نقش داعیان به عنوان پروپاگاندیست‏های بسیار ورزیده اسماعیلیه مورد بررسی قرار گرفته است. از این میان ناصرخسرو شاعر و دانشمند اسماعیلیه و برخی افکار وی مورد توجه قرار گرفته، سپس اندیشه‏های حسن صباح و علت پذیرش و ترویج اسماعیلیه نزاری در ایران ذکر گردیده است. در پایان سه شیوة پروپاگاندایی خاص اسماعیلیه نزاری یعنی ترور در ملاء عام، تسخیر قلعه‏های مستحکم و غیرقابل نفوذ و همچنین تأویل را مورد مطالعه قرار داده‏ایم.

● خاستگاه و روند شکل‏گیری فرقة اسماعیلیه

فرقة اسماعیلیه یکی از فرقه‏های شیعی است که مانند بسیاری از فرقه‏های دین اسلام به علت اختلاف بر سر جانشینی بوجود آمده است. پیروان این فرقه که شاخه‏ای از مذهب شیعه می‏باشد، پس از امام جعفر صادق­(ع)، امام ششم، امامت را متعلق به اسماعیل فرزند ارشد امام صادق و فرزند وی محمد می‏دانند. در زمینة خاستگاه فرقة اسماعیلیه، خواجه رشیدالدین فضل‏الله در کتاب جامع‏التواریخ خود چنین می‏نویسد:

”… جعفر را علیه‏السلام چهار پسر بودند … جعفرنص [حکم آشکار] امامت بر اسماعیل کرد. اسماعیل شراب مسکر بخورد. جعفر بر فعل او انکار کرد و فرمود «بدا فی امر اسماعیل» [پشیمان شدم] و بر پسر دیگر موسی [امام هفتم شیعیان] نص کرد. طایفه کیسانیان [کوهستانیان] خود را بر اسماعیل بستند و از فرقة شیعه جدا شدند، و حجت آوردند که: جعفر امام معصوم است، و او نص بر اسماعیل کرد، پس اصل نص نخستین است، و بدا [پشیمانی] بر خداوند روا نباشد.“ (جامع التواریخ: ۹)

عده‏ای موضوع شراب خوردن اسماعیل را با دلایل بسیار رد کرده‏اند و اعتقاد به مغرضانه بودن این امر دارند. آنان اعتقاد دارند ”اسماعیل در زمان حیات پدر درگذشت، امام نص را از او به موسی برادرش منتقل نمود ... گروهی حتی منکر مرگ اسماعیل شدند و گفتند مردن او از روی تقیه اظهار شده تا دشمنان قصد جان او را نکنند، و بر اثبات قول خود دلیل آوردند که برخلاف مرسوم ”بر موت اسماعیل اشهاد کردند و محضر نوشتند ... در حالیکه معهود نیست که بر مرگ کسی سجل ]ثبت و مکتوب[ نویسند“. (الملل و النحل: ۱۵۲ در دفتری، ۱۳۷۵)

بدین ترتیب فرقة اسماعیلیه به علت اختلاف بر سر جانشینی امام صادق (ع) با دلایل محکم و قاطع خویش شکل گرفت و می‏توان چنین اظهار داشت که موضوع فرزند امام و جانشین او بودن به عنوان امام عصر و امام غائب بودن دستاویز پروپاگاندایی در اثبات بر حق بودن و رد حقانیت دیگر فرقه‏ها می‏شود. ”در اواخر قرن سوم هـ. ق. شخصی به نام عبیدالله ملقب به مهدی که خود را از نسل فاطمه (س) و از اعقاب محمدبن اسماعیل می‏شمرد ظهور کرد و در سال ۲۹۷ در شمال افریقا حکومتی مستقل تأسیس کرد و اعقاب او به نام خلفای فاطمی یا علوی یا عبیدی در حدود دویست و هفتاد سال بر ممالک وسیعی سلطنت و خلافت کردند. (همائی: ۲۷)

قلمرو حکمرانی خلفای فاطمی در آغاز به بخشی از آفریقا محدود بود، اما به تدریج گسترش یافت و مصر، شام، حجاز، یمن و ... و برخی نواحی عراقی را دربرگرفت. در زمان چهارمین خلیفة فاطمی المغرلدین الله (۳۴۱-۳۶۵ هـ. ق.) مصر در سال ۳۵۸ فتح گردید و شهر قاهره تأسیس گردید. در زمان مستنصر هشتمین خلیفة فاطمی (۴۲۷-۴۸۷ هـ .ق) کار آنچنان بالا گرفت که ارسلان بساسیری در حدود سال ۴۴۸ هـ. ق. جنگ عظیمی برپا کرد. بر بغداد و مقر خلافت عباسیان استیلا یافت. (همان: ۲۸ و ۲۹)

اگر حمایت سلاجقه نبود کار یکسره می‏شد و خلافت عباسی انقراض می‏یافت، اما سلاجقه که از روی تعصب دینی و یا به اقتضای سیاست وقت در ترویج مذهب تسنن و حفظ مقام خلفای عباسی و قلع و قمع مخالفین آن‏ها کوشش و پافشاری داشتند، پا در میان نهادند و طغرل سلجوقی به حمایت القائم بامرالله سپاه به بغداد کشید و بساسیری را از بغداد بیرون راند. (همان)

هنگامی که قبایل ترک سلجوقی، زمام قدرت نظامی بیشتر کشورهای شرق میانه را در دست گرفتند، دیدند که مشایخ صوفیه که سلاطین سلجوقی در پی جلب احترام آن‏ها ]جهت بدست آوردن مشروعیت حکومت خویش و استقرار کامل آن[ بودند، آنان را به استقرار مجدد دنیای اسلام بر شالودة مذهب اهل تسنن فرمان می‏دهند. بدین روی سلجوقیان عظمت دستگاه خلافت بغداد را بدان مسترد داشتند .... در چنین گیر و داری، اسماعیلیان که در قلمرو حکومت سلجوقی پراکنده بودند، با خط مشی سیاسی ]و پروپاگاندایی[ جدیدی که خاص خودشان بود، علم طغیان برداشتند، و از فاطمیان ]نیز[ بکلی جدا شدند. این دسته که اینک ]اسماعیلیان[ نزاری نامیده می‏شدند، بر آن بودند که قدرت سلجوقیان را، بوسیله دشمنی و خصومتی که به حد فداکاری رسیده بود پاره پاره یا به تمامی متلاشی سازند و نابود کنند. (هاجسن، ۱۹۵۵: ۷۰)

]اسماعیلیان[ نزاری، در دهه‏های آخر قرن یازدهم ]میلادی[ در همان ایامی که نظام‏الملک با آزادی تمام مذهب اهل تسنن را در سراسر سرزمین‏هایی که قدرت سلجوقی در آن نقاط، در اوج اعتلا بود، اشاعه می‏داد، خود را برای شورش و طغیان علیه سلجوقیان آماده می‏ساختند. آنگاه طی چند سال، در سال ۴۸۳ هـ.­ ق. / ۱۰۹۰م. قلعة الموت را به تصرف درآوردند و مراکز قدرت خود را در سراسر قلمرو حکومت سلجوقی، مشخص ساختند و روابط خود را با فاطمیان مصر قطع کردند و دولت جدید و ممتازی ]با شیوة پروپاگاندایی خاص حاصل از شرایط اجتماعی ـ تاریخی زمان خود[ پی افکندند. (همان: ۱۰۰)

● جایگاه و نقش داعیان در گسترش فرقه اسماعیلیه

می‏دانیم که در گسترش اندیشه‏های خاص یک فرقه، گروه، مذهب و ... کسانی که آن را اشاعه می‏دهند نقش اساسی دارند، این همان چیزی است که ”منبع ارتباطی“ نامیده می‏شود. اگر پروپاگاندا را بنا به تعریف دکتر محسنیان راد، ”فرآیند بکارگیری سازمان یافته فنون برای تغییر سطوح گوناگون شناخت منتسب به جمعیت‏های انسانی در راستای ارزش‏های مرتبط“ بدانیم، یادگیری این فنون نیازمند آموزش دیدن منبع فرستندة پیام است تا کسانی پرورش یابند که دارای توانایی ویژه‏ای برای رسیدن به هدف پروپاگاندیست باشند. درواقع آموزش در این فرقه کاملاً در خدمت اهداف پروپاگاندایی ترویج کیش اسماعیلی بوده است.

فرقة اسماعیلیه از آن جهت که به بحث و استدلال و فلسفه و علوم عقلی توجه داشت در عالم اسلام اهمیت بسیار دارند، و چون نشر دعوت آنان با دورة تعصب و غلبة فقها و محدثین بر اهل علم و استدلال مصادف بود وجود ایشان در حفظ علوم عقلی تأثیر فراوان داشت. بر اثر تشکیل مجالس بحث و مناظره که میان اسماعیلیان امری معتاد ]و روزمره[ بود افکار پیروان این مذهب با علوم عقلی آشنایی یافت. (صفا، ۱۳۳۳: ج. اول، ۲۴۹).

اسماعیلیان کسی را که تازه به طریقة آنان وارد می‏شد مستجیب می‏نامیدند. و هرکه در طریقت ایشان راسخ شود، و اجازت کلام یابد، او را ماذون گویند. و چون به درجة دعوت رسد، او را داعی می‏خوانند. و چون به مرتبة ده داعی رسد و معتبر شود او را حجت گویند. اعنی [کلیه] گفتار او حجت ایزد است بر خلائق. و چون رتبت و ولایت یافت و از معلم بی‏نیاز گشت، او را امام خوانند. و بالای امام اساس است. و فوق اساس در منزلت ناطق. و امام هفت باشد، و دوازده داعی و مأذون هر امامی را بباید. (جامع‏التواریخ: ۱۰) بدین ترتیب اسماعیلیه هفت مرتبه برای کسانی که وارد این فرقه می‏شدند قائل بودند که رسیدن به هریک از این مرتبه‏ها منوط به تلاش و فراگیری دانش بسیار بوده است، با این حال برخی دیگر مراتب بیشتری یا کمتری برای دعوت‏کنندگان به مذهب اسماعیلیه قائلند. (نگ: هاجسن: ۱۹۵۵، ۲۱-۲۳)

قابل ذکر است که در هر دوره تنها یک امام وجود دارد. چنین نظم حاکم بر مراتب دعوت‏کنندگان و ضرورت فراگیری علم از سوی آنان خود می‏تواند بیانگر اهمیتی باشد که از سوی فرقة اسماعیلیه به منبع فرستندة پیام پروپاگاندایی داده می‏شود.

شیوة دعوت و تبلیغ ]و پروپاگاندای[ داعیان و روش مبلغان اسماعیلی و کیفیت بحث و مناظره و طرز استدلال آنان با مردم، بسیار ماهرانه بوده است. آنان در این راه به همة وسایل مناسب حال مخاطب متوسل می‏شدند. عبدالقاهر بغدادی در کتاب ”الفرق بین الفرق“ و برخی دانشمندان دیگر در این باره به تفصیل سخن گفته‏اند که خلاصة برخی از آن‏ها چنین است:

”از شرایط داعی در دعوت آنست که باید دارای صفت ”تفرس“ یعنی بافراست باشد، که درک کند هرکسی با چه طریق به راه می‏آید. با هرکسی فراخور حال و شغل و عقیده و فکر او گفتگو و بحث کند...“ (الفرق بین الفرق در فضائی، ۱۳۶۳: ۱۸۲) این همان چیزی است که در روزنامه‏نگاری داشتن ”تاکت“ (tact) نامیده شده است؛ یعنی داشتن هوش و ذکاوتی که بتوان متناسب با وقت و متناسب با شخصیت طرف، مطالبی را عنوان کرد که به دل وی بنشیند. (معتمدنژاد، ۱۳۸۲: ۱۹۷).

در واقع، تعمق درباره اثر شخصیت و اعتبار منبع بر اقناع کردن به عصر باستان بازمی‏گردد. بیش از ۳۰۰ سال قبل از مسیح ارسطو نوشت: ”ما به مردان نیک بسیار همه جانبه‏تر و بی‏چون و چراتر از دیگران اعتماد می‏کنیم“. (پراتکنیس و آرنسون، ۱۳۸۳: ۱۰۲) موضوع اعتبار منبع در میزان تأثیر پروپاگاندا از سوی پژوهشگران مختلف و با روش‏های گوناگون مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است. بنابراین با در نظر گرفتن اهمیت اعتبار منبع در امر پروپاگاندا، دست به بررسی جایگاه ناصرخسرو به عنوان یکی از حجت‏های اسماعیلیه می‏زنیم. قبل از آن لازم به ذکر است که ناصرخسرو از اسماعیلیان مستعلوی بوده است، با این حال بررسی افکار و زندگی این متکلم و فیلسوف اسماعیلی هرچه بهتر می‏تواند ما را با شیوه‏های پروپاگاندایی اسماعیلیه بویژه نزاریان که وارث برخی شیوه‏های اسماعیلیان قبل از خود بودند، آشنا سازد.

درنتیجه­ی فعالیت‏های سیاسی و سری ناصر در خراسان، مازندران، نیشابور، سیستان و ... و در سایة خدمات او به خلیفة فاطمی، دارالعلم ـ یعنی سازمانی که بر عملیات داعیان در بیرون از قلمرو خلافت نظارت داشت، وی را به منصب رفیع ”حجت“ و ”صاحب جزیرة خراسان“ برگماشته است. دارالعلم فاطمیان براساس ”عقیده حکومت جهانی“ تمام بسیط زمین را به دوازده جزیره تقسیم کرده بود و ریاست هر جزیره با یک ”حجت“ و یا ”صاحب جزیره“ بود که عملیات تبلیغاتی داعیان زیردست خود را رهبری می‏کرد. (برتلیس، ۱۳۴۶: ۱۸۱ و ۱۸۲) از بین دعوت­کنندگان ایرانی تنها ناصرخسرو و حسن صباح توانسته بودند به منصب عالی و بلندمرتبه حجت برسند.

ناصر خسرو قبادیانی ( ۳۹۴-۴۸۰ هـ . ق.) ملقب به ”حجت خراسان“ یکی از داعیان بزرگ بلکه رئیس داعیان خراسان بوده است. او حکیم و شاعر معروفی بود که آراء فلسفی فارابی و ابن سینا را مطالعه کرده و پس از آن، به علوم دینی و فنون ادبی و عقاید مذهبی پرداخت و یکی از نوابع است که در ایران بوجود آمده است“. (براون: ۲۹۴-۳۸۴) چون اساس پیشرفت فرقة اسماعیلیه بر تبلیغ و دعوت بود، ناگزیر مقاصد خود را به زبان مردم ناحیه نشر می‏دادند و از اینجاست که به تألیف کتب و رسالت و سرودن اشعار به زبان فارسی توجه بسیار کردند و از قرن چهارم رسالات، کتب و اشعاری از دعات و حج اسماعیلی به زبان فارسی در دست داریم. بزرگترین شاعر و نویسنده اسماعیلی ناصر خسرو است که دوره دعوت و تبلیغ و تألیف و شاعری او نیمه دوم قرن پنجم ]همزمان با انقراض سلسله ترکان غزنوی و روی کارآمدن ترکمانان سلجوقی[ بوده است. (صفا، ۱۳۶۶: ۲۴۹-۲۵۰)

ناصرخسرو دارای تألیفات بسیاری است که برخی در بیان اندیشه‏های اسماعیلیه است. برخی آثار نیز وجود دارد که به دروغ به وی نسبت داده شده است. با این وجود بطور کلی برخی آثار وی عبارتند از زادالمسافرین که این اثر را ناصرخسرو برای خوانندگان عمومی و بخصوص شاگردانش نوشته است و در میان اهل تسنن به عنوان یک رساله فلسفی به شمار می‏آید. جامع الحکمتین، خوان الاخوان، وجه دین که در تأویلات احکام شریعت بر طریقه اسماعیلیه نوشته شده است، روشنایی‏نامه، سعاد‏ت‏نامه، گشایش و رهایش که رساله‏ای در پاسخ سی پرسش اعتقادی است که از سوی فردی اظهار شده است، سفرنامه که در مسافرت هفت سالة خود نگاشته است، دیوان که در آن هنر شاعری را به استخدام عقاید خویش گرفته است و برخی آثار دیگر مانند اکسیر اعظم، قانون اعظم و … که به وی نسبت داده‏اند. (رجبی، ۱۳۸۱: ۴۱۵-۴۲۳)

● برخی شیوه‏های پروپاگاندایی خاص اسماعیلیه

شورش نزاریان دارای وجوه مشخص و خاصی است که از همان آغاز به منصه ظهور رسیدند و به الگویی متمایز و روش مبارزه‏ای خاص خود دست یافتند. در خصوص اهمیت شیوه‏های پروپاگاندایی خاص اسماعیلیه توماس آرنولد، محقق تاریخ اسلام، سازمان تبلیغاتی اسماعیلیه را سازمانی فوق‏العاده دانسته و به محققان توصیه کرده که سازمان مذکور را مورد توجه و بررسی قرار دهند. (آرنولد، ۱۳۵۳: ۱۵۲) . رفتار سلجوقیان ... و ایجاد جامعه‏ای، تحقیق شده از سوی آنان، منتهی به آن شد که اسماعیلیه به شیوه جدیدی از پروپاگاندا دست زند که می‏توان آن را ”تبلیغ همراه با ترور“ نامید. (محسنیان راد، ۱۳۸۴: ۴۸۲-۴۸۳)

هیچ یک از فرقه‏های اسلامی از مفهوم ”جهاد“ مانند اسماعیلیان نزاری در جهت مقاصد سیاسی خود استفاده نکرده‏اند. از جان گذشتگی فدائیان ـ یعنی آنان که برای آدم‏کشی پرورده می‏شدند ـ به منزله خودکشی آنان بود، زیرا کسانی که مورد حمله آنان قرار می‏گرفتند، معمولاً مسلح بودند و اطراف آنان نیز محافظان مسلحی وجود داشت. این اقدام آنان نشانه شدت اعتقاد آنان به فرقة خود است. ”در میان نزاریان عقیده‏ای شیوع پیدا کرده بود که بر اثر مردن در راه انجام وظیفه آنان بدن خود را وسیله پاک ساختن نفس خویش از آلایش‏ها می‏سازند تا شایسته دخول به عالم روشنائی گردند“. (هاجسن، ۱۹۵۵: ۱۷۴)

یکی از نخستین قربانیان ترور فداعیان حسن صباح، نظام‏الملک وزیر ملکشاه سلجوقی است. از قرار معلوم، طومار افتخارآمیز نام و مأموریت‏های آدم کشانة آنان در الموت و قلعه‏های دیگر اسماعیلی نگهداری می‏شد. قتل یک شخصیت برجستة سیاسی یا نظامی که صدماتی به نزاریان وارد آورده بود، اغلب از ریخته شدن خون مردم عادی در صحنه‏های جنگ جلوگیری می‏کرد. درنتیجه نزاریان حتی یک توجیه انسان‏دوستانه از قتل‏هایی که مرتکب می‏شدند داشتند. قتل معمولاً تا آنجا که ممکن بود در ملأ عام صورت می‏گرفت، زیرا یکی از مقاصد این قتل‏های ایجاد ترس و وحشت در دل دشمنان بالفعل و بالقوة نزاریان و تحت تأثیر قرار دادن آن‏ها بود. (دفتری، ۱۳۷۵: ۴۰۵)

● نقش قلعه‏های اسماعیلیه به عنوان پایگاه تبلیغاتی

یکی از ویژگی‏های لازم در پروپاگاندای موفق داشتن نظام تبلیغاتی کاملاً سازمان یافته و هماهنگ و یکپارچه است. ”گرایش فعالیت تبلیغاتی موفق متوجه این است که از یک قدرت مؤثر، متمرکز و تصمیم‏گیرنده نشأت گیرد. قدرتی که از ساختار آن از پیام تغییرناپذیر منبعث شود. به همین دلیل رهبری متمرکز و نیرومند با سلسله مراتب سازمانی وجود خواهد داشت“. (کیا، ۱۳۸۳: ۹۳) با این توضیحات درخصوص اهمیت پایگاه یعنی قلعه‏های اسماعیلیه و نظام اداری حاکم بر این آنها، می‏توان قلعه‏های اسماعیلیه را دارای کارکرد منحصر بفردی در فعالیت پروپاگاندایی اسماعیلیان نزاری درنظر گرفت.

در واقع می‏توان قلعه‏های اسماعیلیه را پایگاه نظامی و مرکز دعوت مذهبی و سیاسی به حساب آورد. این قعله‏ها با نظم خاصی زیر نظر حسن صباح و جانشینان او اداره می‏شدند.

”گرفتن قلعه الموت در سال ۴۸۳/ ۱۰۹۰م، تاسیس واقعی آنچه را که بعداً به صورت دولت نزاری درآمد صلا داد، و مرحله جدیدی را در فعالیت‏های اسماعیلیان ایران که تا این زمان مخفیانه عمل می کردند آغاز نهاد. از این تاریخ به بعد دعوت اسماعیلی در ایران سیاست جدید قیام آشکار علیه دولت سلجوقی را در پیش گرفت، و فتح‏الموت اولین ضربة این قیام اسماعیلی بر پیکرة آن دولت به شمار می رفت“. (دفتری، ۱۳۷۵: ۳۸۷)

حسن همینکه در الموت وضعیت خود را تثبیت کرد، به فرستادن داعیان و عاملان به نقاط مختلف برای نشر دعوت، که پس از مرگ وی دعوت جدید خوانده شد، اقدام کرد. اما هدف آنی او به کیش اسماعیلی درآوردن بقیه رودبار ]اطراف قلعه الموت[ و به تصاحب درآوردن قلاع بیشتر در نواحی همجوار پایگاه مرکزی خویش بود. (همان: ۳۸۸) حسن صباح بطور اصولی تا حد ممکن الموت را غیرقابل نفوذ و خودکفا کرد بگونه‏ای که بتوانند در برابر محاصره‏های طولانی دوام آورند و سپس قلعه‏های بسیار دیگری مانند قلعه لمسر در نزدیکی الموت را تصاحب کردند.

این قلعه‏ها همگی زیر نظر قلعه مرکزی بودند و دارای کارکرد پروپاگاندایی دفاعی و تبلیغی گردیدند.

هر قلعه‏ای که یک گروه محلی اسماعیلی تصاحب می‏کرد، برای اسماعیلیان که در قلمرو سلجوقیان می‏زیستند دارالهجره‏ای می‏شد. اما تعداد این اماکن از جهت مقاصد نهایی و آرمان‏خواهی، یک جامعه پیوسته واحد را بوجود آورد. در این شبکه، هر قلعه‏ای، در آن واحد، هم محل امن و دفاع‏پذیری برای مهاجران و پناهندگان بود و هم پایگاه و مرکزی برای هدایت عملیات محلی و به عنوان هسته‏ای برای گروه‏های مسلح اسماعیلی به کار می‏رفت که از آنجا به آسانی می‏توانستند به نواحی پیرامون حمله کنند. خود رهبری شورش اسماعیلی در قلمرو سلجوقیان نیز مانند پایگاه‏ها شورش غیرمتمرکز بود“. (دفتری، ۱۳۷۵: ۴۰۳) از این رو با توجه به شرایط حاکم بر جامعه آن روزگار و دولت سلجوقیان، اسماعیلیان با توسل به قلعه‏های خویش به الگوی مبارزه‏ای خاصی دست یافتند که می‏توان آنرا ”یکپارچگی نامتمرکز“ نامید. قلعه‏های پراکنده و تسخیرناپذیر در سراسر قلمرو سلجوقیان، با توجه به تعداد محدود مبارزان اسماعیلی در برابر سپاه گستردة سلجوقی، امکان جنگ‏های نامنظم و به نوعی چریکی را بوجود آورد.

● تأویل و نقش آن در اهداف پروپاگاندایی

از نام‏هایی که اسماعیلیان بر خود نهاده بودند، ”اسماعیلی باطنی“ و همچنین ”اهل تأویل“ است. از این رو یکی از ویژگی‏های منحصر به فرد این فرقه که سبب تمایز آن از دیگر فرق‏های اسلامی می‏شود، تأویل‏گرایی افراطی آن‏ها در کلیه مسائل دینی و تعمیم آن به فروع عملی و شریعت است. آنان در موارد بسیاری از تأویل‏های ذوقی و شخصی، و بدون هیچ معیار عقلی و عرفی بهره می‏جستند، بگونه‏ای که این موضوع سبب تکفیر کردن آنان از سوی برخی فرقه‏ها گردیده است.

قبل از پرداختن به موضوع ”تاویل“ و جایگاه پروپاگاندایی آن در فرقة اسماعیلیان لازم است این موضوع یادآوری شود که نزاریان اسماعیلیه میراث‏دار اصل تأویلی هستند که از دیگر اسماعیلیان به آن‏ها رسیده است. در اینجا ابتدا به تفاوت تأویل و تفسیر پرداخته می‏شود. ”تفسیر در اصطلاح فرهنگ اسلامی، به معنای شرح و بیان نص دینی (قرآن و حدیث) است که با معنای ظاهری آن مخالف و متضاد نباشد؛ ولی تأویل عبارت از شرح و توجیهی از نص است که، مخالف و متضاد با معنای ظاهری آن باشد. بنابراین، مقوله تأویل برای هرکسی و هر فرقه‏ای، وسیله خوب و سفسطه گونه‏ای برای لباس حقانیت دلخواه پوشاندن به عقاید او شمرده می‏شود“. (فضائی، ۱۳۶۳: ۲۰۹) از این روست که می‏توان استفاده از تأویل در اسماعیلیه را وسیله مناسبی در اثبات حقانیت این فرقه برشمرد.

موضوع تأویل نزد اسماعیلیان بر مبانی فلسفه استوار است. آن‏ها این عقیده را به همه ظواهر دینی تعمیم می‏دهند و اعتقاد دارند، ”متون مقدس دینی رموز و اشاراتی هستند به حقایق پنهانی و اسرار نهفته. (تاریخ اندیشه‏های کلامی، ج ۲، ص ۱۱)

حال سئوال اساسی این است که امر خطیر تأویل برعهده چه کسانی است و آیا همه مردم عادی نیز می‏توانند به این اقدام توسل جویند؟ آیا این تأویلات موضوعی شخصی و ذوقی نیستند که به صورت هدفمند برای اثبات حقانیت اسماعیلیه بکار رود؟ آنان با استفاده از تأویل به نوعی بر نقش اساسی ”امام“، قائم، حجت، داعی و ... (مراتب هفتگانه درجات داعیان اسماعیلی) تأکید می‏کنند و‏ آن را وظیفه هرکسی نمی‏دانند.

در همین زمینه ادوارد براون چنین می‏نویسد: ”بر داعیان اسماعیلی در راه دعوت و تبلیغ لازم است که فی‏المثل، اگر بخواهند ثابت کنند که شمار پیامبران اولی‏العزم و امامان هردورة شریعتی هفت، و درجات اسماعیلیه نیز هفت است، باید بگویند: اینکه شماره آسمان‏ها و زمین‏ها و ستارگان سیار، اقلیم‏های روی زمین، منافذ سر انسان و ... هفت است، اشاره است به هفت دوره شریعت، و هفت پیامبر دین آور، و هفت امام و درجات هفتگانه اسماعیلی را (براون، ج ۲: ۲۹۲) سراسر کتاب وجه دین ناصرخسرو نیز مملو از این تأویلات است.

درخصوص کارکردهای تاویل می‏توان گفت این امر در وهله اول سبب رشد فکری و عقلانی پیروان اسماعیلیه می‏شده که با مطالعه بسیار بتوانند به امر تأویل دست زنند، به همین دلیل است که متفکران بزرگی با کتاب‏های فلسفی از میان اسماعیلیان ظهور کردند. از طرف دیگر موضوع تأویل براحتی می‏توانسته است در اثبات حقانیت آنان مورد استفاده قرار گیرد و مسائل را هرگونه که مایل‏اند تأویل کنند و مخاطبان خود را تحت تاثیر قرار دهند و نمونه‏های عینی و ساده شده برای آنان ذکر کنند.

● نتیجه­گیری

در این مقاله به بررسی با در نظر گرفتن این حقیقت که زمینه تاریخی­-­اجتماعی رفتار پروپاگاندیست را شکل می دهد دست به بررسی آرا و عقاید دو تن از داعیان اسماعیلی که در ایران توانستند به مقام حجت برسند یعنی ناصر خسرو و حسن صباح زدیم. سپس سه شیوه پروپاگاندایی خاص اسماعیلیه، ترور در ملأعام، تسخیر فلعه­های نفوذناپذیر به عنوان پایگاه تبلیغاتی و عملیاتی و همچنین تأویل پرداختیم.

از این رو بررسی علل نهانی پذیرش و ترویج اسماعیلی نزاری از سوی حسن صباح علیرغم کمبود منابع دست اول در خصوص عقاید وی، می تواند یکی از محورهای مهم در تحقیقات آینده باشد. در این خصوص می توان به این موضوع نیز پرداخت که تا چه اندازه آراء اسماعیلیان اولیه از سوی نزاریان ایران مورد تحریف با اهداف خاص پروپاگاندایی قرار گرفته است.

فراجو

لیست منابع

. پراتکانیس، آنتونی و الیوت آرونسون(۱۳۷۹). عصر تبلیغات، ترجمه­ی کاووس سید امامی و محمد صادق عباسی، تهران: سروش.

. جووت، اس. گارث و اودانل ویکتوریا(۱۹۸۷). تبلیغ و ترغیب، ترجمه­ احمد میرعابدینی، فصلنامه­ی رسانه، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه.

. محسنیان­راد، مهدی(۱۳۸۴). ایران در چهار کهکشان ارتباطی، سیر تحول تاریخ ارتباطات در ایران، از آغاز تا امروز، تهران: سروش.

. آرنولد، سر توماس(۱۳۵۳). تاریخ نشر و دعوت اسماعیلی، ترجمه بهمن عزتی، تهران: بی­نا.

. دفتری، فرهاد(۱۳۷۵). تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه­ی فریدون بدره­ای، تهران: نشر فروزان روز.

. خواجه رشید الدین فضل الله همدانی(۱۳۳۸). جامع التواریخ، به کوشش محمد تقی دانش­پژوه و محمد مدرسی، تهران: ترجمه و نشر کتاب.

. محقق، مهدی(۱۳۸۲). اسماعیلیه، تهران: انتشارات اساطیر

. هاجسن، م.گ.س.(۱۹۵۵). فرقه اسماعیلیه، ترجمه­ی فریدون بدره­ای، تبریز: کتابفروشی تهران.

. فضائی، یوسف(۱۳۶۳). اسماعیلیه و نهضت حسن صباح، تهران: موسسه مطبوعاتی عطائی.

. رجبی، محمد رضا(۱۳۸۱). زندگی و اندیشه­های ناصرخسرو در: مجموعه مقالات، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.

. آقانوری، علی(۱۳۸۱). اسماعیلیه و باطنی­گری در: مجموعه مقالات، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.

. ناصر خسرو، معین الدین(۱۳۴۸). وجه دین، چاپ دوم، تهران: کتابخانه ظهوری.

. ناصر خسرو، معین الدین(۱۳۶۵). دیوان ناصر خسرو، تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

. کیا، علی اصغر و سعیدی، رحمان(۱۳۸۳). مبانی ارتباط، تبلیغ واقناع، تهران: موسسه انتشاراتی روزنامه ایران.

. معتمد نژاد، کاظم(۱۳۸۲). روزنامه­نگاری با فصلی جدید در بازنگری روزنامه­نگاری معاصر، چاپ پنجم، تهران: مرکز نشر سپهر.