جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

حضور قافله سالار


حضور قافله سالار

از جمله رامشگران نسل گذشته كه با سرچشمه های تمدن موسیقی ایرانی پیوند خورده, محمدرضا لطفی است منابعی چون علی اكبرخان شهنازی, نورعلی خان برومند, عبدالله دوامی, سعید هرمزی و هر یك به تنهایی اقیانوسی از علم و معرفت موسیقی در وجودشان موج می زد كه هر آینه بر ساحل این بحر مواج می نشستی, تو را با خود به ژرفنای برده, باشد كه كجا سربرآوری

فرصت شمار صحبت كز این دوراهه منزل

چون بگذریم شاید نتوان به هم رسیدن

از جمله رامشگران نسل گذشته كه با سرچشمه های تمدن موسیقی ایرانی پیوند خورده، محمدرضا لطفی است. منابعی چون علی اكبرخان شهنازی، نورعلی خان برومند، عبدالله دوامی، سعید هرمزی و... هر یك به تنهایی اقیانوسی از علم و معرفت موسیقی در وجودشان موج می زد كه هر آینه بر ساحل این بحر مواج می نشستی، تو را با خود به ژرفنای برده، باشد كه كجا سربرآوری!!

فی المثل اسماعیل قهرمانی شاگرد میرزاعبدالله نقل می كند علی اكبرخان شهنازی در همان دوران كودكی بهترین نمونه پدرش (آقاحسین قلی) بوده در فضایی كه علی اكبرخان نضج گرفته همواره الحان موسیقی به گوش می رسید كه ملهم از آیند و روند شاگردان پدرش و سایر اهل خانواده مثل عمویش میرزا عبدالله و دامادهایشان باقرخان كمانچه كش و آقارضاخان تار زن به منزل آنها بود. جامعه موسیقی نسل حاضر تنها راه ارتباطش با موسیقی ای كه از طریق استادان قدیم كه شناسنامه و رفرنس موسیقی ایرانی است، توسل به نسل موسیقیدانان اوایل دهه ۵۰ به بعد است كه ایشان با آن استادان محشور بوده و از اندوخته ها و دانش آنها استفاده كرده اند.

همچنین آثار مصوت به جامانده از آنها البته این مورد اگرچه فوق العاده و منبع شنیداری بی نظیری است اما كافی و كاربردی نیست چه، این تجربه نگاه و بینش آن استادان است كه باید منتقل بشود، اصولاً هنرهای شرقی كه دارای فرهنگ شفاهی و سینه به سینه هستند، این طورند. یعنی آن خویشتن خویش استاد را می بایست درك و با آن زندگی كرد، كه شالوده آن تمامت اندیشه، اصالت، منش، تجلیات معنوی، تاریخی ادبی، احساسی، ماهیت و وجود استاد است. استادان نسل قدیم این مهم را در تربیت شاگرد به خوبی انجام دادند به طوری كه شاگردان آنها موسیقی دانان اواخر دهه ۴۰ و اوایل ،۵۰ هر كدام به مراتب و جایگاه قابل قبولی رسیدند، اما این ادامه پیدا نكرد، الا مواردی معدود...

اینجا دو بحث در آموزش نسل جدید پیش می آید، اول پدیده ای در موسیقی ایرانی كه منتج به تكرار مكررات شده دیگر آنكه آموزش به شیوه كارگاهی و شفاهی با خروجی قابل ملاحظه ای مواجه نبوده و موسیقیدان تاثیرگذاری تربیت نشده است و اكثراً مجری یا محقق بارآمده اند و فاقد خلاقیت های تعریف شده در تربیت بداهه پردازنده در بخش اول شاگردان همگی بدون استثنا استاد خود را كپی و تكرار می كنند، به طور مثال شاگردان استاد بی نظیر آواز ایران محمدرضا شجریان، همه این طورند، در صورتی كه خود شجریان در مكتب قدیم پرورش پیدا كرد و یك پدیده شد یا در مورد استاد فرامرز پایور همین اتفاق افتاد.

هنگامی كه آواز یا سازشان را می شنوی بی درنگ یاد استادشان می افتی و این یكی از گرفتاری های آموزش موسیقی ایران در یكی دو دهه اخیر است. در بخش دوم شاگردان باسابقه طولانی تلمذ و تسلط به تمامی ردیف و حواشی آن، با اجرای موفق به آن مفهوم كه در موسیقی شرقی پیدا می كند، كرورها كرور فاصله دارند یعنی فقط فرم را كسب كرده به نحو احسن ارائه می دهند و بخش محتوایی را كه حقیقت و جان هنر است پیدا نكرده با آن بیگانه اند. حلقه گمشده اینجا است كه در فرهنگ شفاهی فراگیری نغمات و الحان فقط كافی نیست. چرا كه این امر به واسطه نت و نوار هم امكان پذیر است، بلكه موجودیت و تجربیات یك راهبر، مكمل كار است كه در سایه سار آن شاگرد خود را پیدا می كند.

لطفی ابراز می دارد كه موسیقیدانان صاحب نام فعلی كه نزد استادان بزرگ نسل قدیم، موسیقی آموخته اند (خود نیز شامل آنها است) بر پایه چند اصل با آن استادان مرتبط بوده اند. اول آنهایی كه در هنرستان دیپلم گرفتند، در آنجا تنها علی اكبرخان شهنازی حامل این نوع موسیقی بود، آن هم فقط به تارنوازان درس می داد. مركز حفظ و اشاعه، واحد دیگری بود كه امكانی بسیار كوتاه برای بعضی ها به وجود آورد تا از مكتب درس برومند و خیلی كوتاه از فروتن استفاده كنند و سرانجام دانشكده هنرهای زیبا كه استاد بارز آنجا برومند بود. مدت زمان فعالیت استادان و شاگردانی كه با آنها به صورت محدود كار كرده اند روشن است و تاریخ فوت استادان مشخص.

شاگردان این استادان فقط ۵۰ درصد از ردیف و حواشی آن را از این استادان فراگرفته و سایر دانش و اندوخته این استادان هرگز منتقل نشد... به اذعان محمدرضا لطفی، اگر موسیقیدانان دهه ۵۰ به بعد را حامل تنها نیمی از اطلاعات آن اساتید بدانیم، تسری آن به نسل بعدی در صورت حفظ راكورد آموزش شفاهی و مختصات آن به مراتب دارای درصد پایین تر، در نتیجه ماحصل كار تنزل بار معنایی در موسیقیدانان نسل جدید خواهد بود كه همین طور هم هست چه، كه عاری از تجربیات شگرف استاد- شاگردی نسل گذشته است.

در مورد لطفی چند گزینه وجود دارد؛ یكی اینكه در قیاس با شاگردان هم دوره خود، بیشتر ملازم ركاب استادان خود بوده، به طور مثال حدود ده سال در محضر عبدالله خان دوامی تلمذ كرده است و این خود یكی از آلترناتیوهای ارزشمند و بدون تكرار است. دیگر اینكه تا به حال فرصت تداوم آموزش طولانی در فضای ایران را نداشته و حالا این بستر فراهم شده است. مورد بعد آثار به جامانده از وی در اوایل انقلاب، خصوصاً در بعد تك نوازی، بی نظیر است و فوق العاده تاثیرگذار و این نوید را می دهد كه شاگردانش را مثل خود بار بیاورد با تعریف های مشخص این نوع موسیقی. دیگر هوشمندی فوق العاده ای كه این مرد دارا است، به طوری كه ممكن است عدم حضور چندین ساله وی در ایران از غنای لحن موسیقی اش كاسته باشد چرا كه محیط بی نهایت مسخ كننده است، اما وی این قابلیت را دارد كه در كوتاه زمانی در این فضا خود را منطبق كند. فی الواقع در موسیقی شرق، درك كاراكتر استاد است كه رل كلیدی را به خود اختصاص می دهد و این اتفاق بارها و بارها در لطفی افتاده به طوری كه می توان تاریخ چند دهه موسیقی ایران را در وی تورق كرد.

بعد از تولید آثار پرشور و تلاطمی كه در بستر خیزش اجتماعی مردم ایران در انقلاب ۵۷ انجام شد (اولین گام های نوآوری اصیل هم محسوب می شد)، بیش از دو دهه بود كه حضور وی را در صحنه های اجرایی و آموزشی شاهد نبودیم. لطفی پرورش یافته در دامان آب و خاك خطه سرسبزگلستان، مهد دانشمندان، ادیبان، شاعران و اندیشمندانی چون حكیم سید اسماعیل جرجانی، ابوسلیك گرگانی، عبدالقاهر جرجانی، قابوس بن وشمگیر، میرداماد، فخرالدین اسعدگرگانی، ابوسهل سیحی، مختوم قلی فراغی و ... است، اقلیمی كه هر چشم اندازش فراخنای نگاه را می نوازد و هر نوازنده ای را طرحی نو در دل می اندازد. فرزند خلف این سرزمین، پس از سلوك در پیچ و خم های هنر صوتی كلاسیك ایران نزد استادان برجسته زمان خود، بعدها به مقامی رسید كه تصورات انتزاعی موزیكالیته اش، جان شنونده را با عالم معنا پیوند می زد، یك همچو رشحات، كه جادویی در قالب آهنگ های غیردیرتئوز ایجاد كند، امروزه در هزار توهای نمور و زنگار بسته زندگی مدرن مدفون است و آن افسونی كه دیروز از ساز محمدصادق خان، سماع حضور، آقا حسین قلی و آواز سیداحمدخان و اقبال آذر و... كه تباین دل های منور و صیقلی بوده است، روایت می كنند را چشم در راهیم همه هنگام...!!

چنین وجودی، در سینه كش شكوفایی آثار فاخر ایرانی، جلای وطن كرده یك نسل را از وجود خویش محروم ساخت!! دلیل آن شاید جزمیت و مطلق گرایی بعد از تحول اجتماعی- سیاسی ایران، و مرحله عبور از بحران بود.

شاید هم روح حساس و نازك اندیشی هنرمند... به هر جهت خلاء وی در طول این سال ها آن كرد كه نباید و نگهداری بیرق موسیقی جدی ایران بر ذمه معدودی از هم مكتبی های وی قرار گرفت. از آن جمله اند استاد عبدالمجید كیانی كه سهم بزرگی در انتقال رپرتوار موسیقی دستگاهی به نسل حاضر، پژوهش، تالیف آثار و حفظ شأن حكیمانه و عالمانه موسیقی ایرانی دارند مجذوب مخاطب شده عام ترین سلیقه را در نظر گرفته عمومیت می بخشد و در نتیجه تاثیرگذاری موسیقی جدی و هنری، به مراتب پیچیده تر خواهد بود.

و اینك؛ محمدرضا لطفی رجعت كرده است، رجعتی دیگر... با روحیه قلندرانه و شخصیت قدرتمندی كه از وی سراغ داشته، امیدواریم، فراكسیون ناب موسیقی ایرانی كه روایت هزاره ها است و حدود دیوار باورهای نظام درونی ما را مشخص می كند را قلاشانه پشتیبانی كند و مهمیز این كاروان را چنان برگرده مركب آن بنوازد تا این نسل تشنه به فرهنگ و هنر ایران زمین، به سرچشمه زلال مقصود رسیده، سیراب شود، پس وجودش را ارج نهیم و دور شمع وجودش گرد آییم، باشد كه حضورش را بیشتر درك كنیم.

ماهیار تمسكنی



همچنین مشاهده کنید