جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

این موسیقی راک ایرانی


این موسیقی راک ایرانی

سال هاست که در بین جوانان ایرانی نفوذ کرده است و تعداد هوا داران آن نیز روز به روز بیشترمی شود جوانان ایرانی نیز مانند جوانان دیگر کشورها راک را ابزاری یافته اند که از طریق آن می توانندانرژی جوانی خود را تخلیه کنند,اعتراض کنند,طغیان کنندو فریاد بکشند

حدود۳-۲سال پیش بود که برای اولین بار با این موسیقی راک ایرانی آشنا شدم.یکی از شاگردانم که به مقتضای سنش عاشق موسیقی راک و زیرشاخه های آن(مثل متال) بود با اشتیاقی زیاد آلبومی را به من معرفی کرد که به نحو زیر زمینی تهیه شده بود.شعرها از حافظ بودند.موسیقی, نوعی تقلید یا گرته برداری بود از موسیقی هارد راک یا متال.در بعضی از قطعات از سازهای ایرانی مثل تار نیز استفاده شده بود.و معلوم بود که آهنگساز/نوازنده های این آلبوم مفتون فیوژن (موسیقی تلفیقی)هستند.

ساخته شدن چنین آلبومی چندان هم دور از انتظار نبود.موسیقی راک(در این مقاله هر جا کلمه ی "راک"به کار میرود منظور ژانر راک است به معنی اعم با تمام زیر شاخه های آن مثل:

ClassicRock,Progressive Rock,Acid Rock,Psychedlic Rock,Alternative (…,Rock,Hard Rock,Heavy Metal

سال هاست که در بین جوانان ایرانی نفوذ کرده است و تعداد هوا داران آن نیز روز به روز بیشترمی شود.جوانان ایرانی نیز مانند جوانان دیگر کشورها"راک"را ابزاری یافته اند که از طریق آن می توانندانرژی جوانی خود را تخلیه کنند,اعتراض کنند,طغیان کنندو فریاد بکشند.سالها بود که قطعات "راک" و "متال"در گروه های خود جوش ایرانی اجرا میشد و حرکات نو آورانه اما سست و بی هویت بعضی از نوازندگان طراز اول نشان از آن داشت که جوانان ایرانی در جستجوی موسیقی اعتراض و انتقادی است که مال خودش باشد: یک موسیقی راک ایرانی...

اولین تلاشها سخت مایوس کننده بود.هرچه به پیش می رویم نیز نشانی از تغییر مشاهده نمی شود. سستی مبانی این موسیقی ها دل را سخت می آزارد و این سوال ربه ذهن متبادر می کند که چرا نسل جوان و هنرمند ما باید بدون توجه به ریشه هاومبانی راک فقط به تقلید کور کورانه بپردازندو در این میان اولین و بنیادی ترین اصول هنر را نادیده بگیرند.

بییایید قدم به قدم پیش برویم:

سالهای میانی دهه ۵۰شاهد نشو و نمای نوعی موسیقی مردم پسند بود که ابتدا "راک اند رول"و سپس "راک"نام گرفت.راک موسیقی ای بود خشن.وسیله ای بود که نسل جوان می توانست به راحتی در قالب آن فریاد ها و اعتراضات خود را بیان کند.هرچه به دهه ی ۸۰ نزدیک میشویم راک خشن تر می شود.دهه ی ۸۰ شاهد تمایل نوجوانان به"هوی متال" بود.گونه ای راک که طبلهای کوبنده, باس بسیار قوی و غریو لگام گسیخته ی گیتارهای الکتریک از ویژگی های آن است.به دنبال "هوی متال"نوعی موسیقی به نام "رپ"در میان جوانان شهر نشین سیاهپوست آمریکائی پا گرفت.این موسیقی در آغاز گفتاری ریتمیک بود که با همراهی یک صفحه چی اجرا می شد."هوی متال"و "رپ" در دهه های ۸۰ و۹۰محبوبیتی روز افزون یافتند.شنوندگان هوی متال از همان آغاز نوجوانان سفید پوست طبقه ی کارگر بودند.رپ نیز (گرچه هنوز بیشتر شنوندگانش سیاه پوست هستند)پس از ۹۰از دیگر گونه های موسیقی مردم پسند تاثیر پذیرفت و شنوندگانی تازه یافت.

اشعار موسیقی راک در طی چند سال توانستند جایگاه مشخص خود را پیدا کنند.ترانه های راک اغلب مرتبط با موضوعات روز مانند جنگ ونابرابری نژادی بود.مواد مخدر,نظام های سیاسی موجود و عدم عدالت در جنبه های مختلف اجتماعی و خلاصه هر آنچه که نسل جوان را به انتقاد و اعتراض وا می داشت مضمون مناسبی بود که میتوانست با این موسیقی طغیان گرانه همسو و هماهنگ باشد.البته اشعار راک در ضمن داشتن مضامین روز مره پیچیدگی های خاص کلامی خود را نیز دارد که آنها را با اشعار" آرتور رمبو" شاعر قرن هجدهم فرانسه قابل مقایسه می سازد.معتوم است که موسیقی راک با تمام خشونتش (بر خلاف دیگر موسیقی های مردم پسند)بستر مناسبی برای اشعار عاشقانه نیست و اگر عشق بخواهد راهی برای بیان در این موسیقی پیدا کند بیشتر به سکس نزدیک می شود .آنگونه که اشاره ی بی بند و بار به مضامین جنسی وجه مشخصه ی بسیاری از سبکهای زیر شاخه ی راک یا متال است.کلیه ی این مطالب آشکارا علت توجه روز افزون جوانان به راک را مشخص می سازد.

▪ اما راک ایرانی.بگذارید عوامل ساختاری این موسیقی را یکی یکی بررسی کنیم:

شعر:در بعضی از آلبوم ها اولین چیزی که سخت جلب توجه می کند بی توجهی به شعر است.امروزه دیوان حافظ در هر خانه ای پیدا می شود.پر واضح است که خواننده/آهنگسازها در بعضی موارد حتی زحمت سرودن یا انتخاب شعر را به خود نمی دهند.دیوان حافظ که هست.دنبال شاعر گشتن هم نمی خواهد.هزینه ای هم نباید به شاعر اختصاص دهیم.پس آن را برمیداریم و بدون کم ترین توجهی به مضامین و معانی آن رویش آهنگ می گذاریم.غلط خواندن شعر در جای جای بعضی از آلبوم ها نشان از آن دارد که آهنگساز/خواننده حتی یک بارهم زحمت توجه به معانی اشعار را به خود نداده چه برسد به دقت کردن در زمینه ی تلفیق شعر و موسیقی.

همانطور که گفته شد وجود مضامین روزمره و اجتماعی از مشخصات اولیه اشعار راک است.این مضامین است که میتواند با لحن راک هم خوانی و همانندی داشته باشد.اما شعر عارفانه حافظ و مولوی را چه به این موسیقی؟

در آلبومهای بعدی که توسط گروه های دیگری کار شد مشکل شعر تا حدی رفع شد..مثلا در آلبومی آهنگساز/خواننده اشعار" شل سیلور استاین" را دست مایه ی کار خود قرار داد.حد اقل, مضامین شعرها ساده تر و امروزی تر بودو تا حدی می توانست در قالب موسیقی راک خود را نشان دهد(هر چند هنوز با آنچه ما از اشعار راک می شناسیم فاصله داشت)اما با این حال یک مشکل اساسی همچنان باقی مانده بود.مشکلی که در اکثر کارهایی که از این دست انجام شده شدیدا به چشم می خورد:ملودی و تلفیق آن با شعر.

ملودی و تلفیق آن با شعر:راک ابتدا در آمریکا و انگلستان شکل گرفت و طبیعی است که ملودی های آن بر اساس تکیه ها و استرس های زبان انگلیسی باشد.در لهجه ی انگلیسی تکیه ی اکثر کلمات روی سیلاب اول است.ضمنا بسته به این که راجع به چه نوع انگلیسی صحبت می کنیم مشخصات دیگری قابل ذکر است.مثلا در انگلیسی اصیل سرعت, چابکی و سبکی کاملا مشهود است.اما انگلیسی گاوچران (کابوی)های غرب, تنبل و کشدار است.و همین طور انگلیسی نیو یورکی از لحاظ سنکپ های عجولانه و دلربائی توام با خشونتش متفاوت است.پس طبیعی است که موسیقی بلوز یا راک متمایل به بلوز دارای ملودی های کشدار ولخت باشد و راک اند رول سریع و چابک باشد و تاکید ها روی سیلابهای اول کلمات قرار گیرد.

حال وقتی الگوهای ملودیک راک و بلوز را میگیریم و شعر فارسی روی آن می گذاریم چه بلائی به سر زبان فارسی می آید؟واضح است.لهجه ی فارسی کاملا متفاوت است و تاکید های آن فرق می کند.در فارسی استرس یا تاکید روی سیلاب آخر "اسم"ها قرار میگیرد. (دقیقا بر عکس انگلیسی).فقط در بغضی از موارد مثل افعال امر و نهی است که تاکید روی سیلاب اول قرار می گیرد.بنا بر این ملودی های بلوز و راک که بخاطر هماهنگی با لهجه ی انگلیسی دارای تاکید روی ضرب های اول هستند وقتی با اشعار فارسی تلفیق می شوند اثری یکسره التقاطی و بی هویت پدید می آید که شنونده نمی تواند با آن ارتباط بر قرار کند.

این مساله فقط مربوط به زبان فارسی و انگلیسی نیست.شما هر گونه موسیقی ملی یا محلی را که بخواهید با زبان کشور دیگری بیامیزید به همین مشکل بر می خورید.مثلا در زبان فرانسه تقریبا هیچ نوع تاکید قوی وجود ندارد.تقریبا تمام هجا ها مساوی اند نه در طول بلکه در تاکید.زبان ایتالیائی به دلیل حروف صدادار طولانی و زیبایش معروف است.این توقف ممتد روی حروف صدادار دراغلب موسیقی های ایتالیائی منعکس شده است.از طرف دیگر در اسپانیائی روی حروف صدادار توقف زیادی نمی شود بلکه حروف بی صدا مهم تر به شمار می آیند.زبان آلمانی البته زبان خیلی سنگینی است با وازه های طولا نی و ترکیبات خیلی طولانی از صدا ها.

پس واضح است که ما نمی توانیم به همین راحتی ملودی فولکلوریک کشوری را بر داریم و روی آن شعری با زبان کشوردیگری بگذاریم.این کار به معنی فدا کردن شعر و موسیقی –هردو-است.و این کار دقیقا همان کاری است که در اکثر کارهای راک ایرانی انجام شده است.حتی دیده شده است که بعضی از خوانندگان لهجه ی فارسی خود را در بیان مخارج بعضی از حروف(مثل حرف "ر") تغییر داده اند و آن را منطبق بر زبان انگلیسی کرده اند.تقلید هائی تا این حد کورکورانه خبر از فاجعه ای تلخ می دهند:

بسیاری از آثار هنری ما به جز تقلید و از خود بیگانگی حرف دیگری ندارند…

شبیه این مطلب را در عرصه های دیگر نیز می توان یافت.استفاده از ساز های ایرانی در غیر از جایگاه و ظرفیت بیانی خود بدون توجه به مشخصات ذاتی آن ها نیز نشان از شتاب زدگی و عدم تفکر دارد.واقعا نمیدانم چه چیزی باعث می شود عده ای فکر کنند صدای تار با صدای گیتار دیستورشن می تواند هم خوانی و هم آهنگی داشته باشد یا بیانی رسا و جدید را عرضه دارد.نمیدانم چه عاملی باعث می شودکه ریشه ها را فراموش کنیم و فقط بخواهیم با تلفیقی سطحی و شتاب زده با کارهائی جدید که بدون تفکر و اندیشه صورت گرفته اند موسیقی آوانگارد اما توخالی خود را به نمایش بگذاریم.

استفاده از کلمات عامیانه و گاه الفاظ رکیک در اشعار معدودی از این موسیقی ها که هیچگونه همخوانی ای با فرهنگ ایرانی ما ندارداز دیگر نمونه های مسخ فرهنگی و از خود بیگانکی بعضی از هنرمندان ماست در برابر فرهنگ غرب که ریشه ها و خاستگاه هائی متفاوت دارد.

به نظر میرسد محدود کردن موسیقی در سال های اخیر, تکامل طبیعی آن را سد کرده است و باعث شده موسیقی از طرقی غیر معقول و نا هنجار به راه خود ادامه دهد.وقتی جریان آب را سد می کنید اولین چیزی که در پشت سد جمع می شود خار و خاشاک و کثافات است.حال اگر به یکباره سد را بردارید این مواد زائد وارد جریان آب سالم میشوند و آن را مسموم میکنند.این بلائی بود که بر سر موسیقی ما آمد:سد کردن جریان طبیعی و سپس آزاد کردن به یکباره ی موسیقی.نتبجه این است که انبوه عظیمی از آثار بی ارزش که بدور از هر گونه منطق هنری و تفکر متعالی است وارد عرصه ی هنر این مرز و بوم شده و فضای آن را سخت آلوده ساخته است .

به هر حال نباید نا امید بود.فرهنگ را اگر به حال خودش بگذاریم عناصر کم ارزش را پس خواهد زد و خودش به پالایش خود خواهد پرداخت.فقط احتیاج به زمان دارد.

۱-درک و دریافت موسیقی.نوشته ی: راجر کیمی ین.ترجمه ی: حسین یاسینی.انتشارات نشر چشمه.

۲-تجزیه و تحلیل موسیقی برای جوانان.نوشته ی:لئونارد برنستاین.ترجمه ی :مصطفی کمال پورتراب. انتشارات نشر چشمه.

۳-www.Audiogalaxy.com