یکشنبه, ۱۰ تیر, ۱۴۰۳ / 30 June, 2024
مجله ویستا

گنج باد آورده برای اشغالگران افغانستان


گنج باد آورده برای اشغالگران افغانستان

خبر کشف منابع طبیعی کلان در افغانستان از جمله نفت و معادن ارزشمند به ارزش یک تریلیون دلار و حتی فراتر از آن برای آینده روابط بین الملل و بویژه روابط آمریکا ـ روسیه ـ چین و نحوه تعامل کشورهای قدرتمند با چالش های منطقه بسیار مهم تلقی می شود

خبر کشف منابع طبیعی کلان در افغانستان از جمله نفت و معادن ارزشمند به ارزش یک تریلیون دلار و حتی فراتر از آن برای آینده روابط بین‌الملل و بویژه روابط آمریکا ـ روسیه ـ چین و نحوه تعامل کشورهای قدرتمند با چالش‌های منطقه بسیار مهم تلقی می‌شود. همچنین این خبر نه‌تنها بر روند جنگ دایر در افغانستان و وضعیت دولت آن و حتی طالبان تاثیرگذار است که خبر مهمی به شمار می‌آید، چون می‌تواند تغییراتی ریشه‌ای در کشوری به وجود آورد که بر تولید موادمخدر و نه استخراج معادن بسیار باارزش خویش متکی است؛ معادنی که کاربرد فراوان و مهمی در تکنولوزی‌های مدرن خواهد داشت.

از سوی دیگر این خبر تاثیر بسزایی بر روابط باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا با طرفدارانش در داخل این کشور و همچنین مخالفان جمهوریخواهش می‌گذارد، چون برخی ازطرفداران وی از آنچه که جنگ اوباما در افغانستان خوانده می‌شود، ناراضی‌اند و مخالفان جمهوریخواه او نیز خواهان پیروزی وی در افغانستان نیستند.این در حالی است که از دهه‌ها پیش‌مثلث ایران ـ عراق ـ افغانستان همواره برای آمریکا مهم بوده و بی‌شک کشف این منابع عظیم و ارزشمند در افغانستان این مثلث را دوباره زیر ذره‌بین خواهد برد و مبنای روابط دیگری میان کشورهای بزرگ خواهد شد.

شاید بتوان گفت آمریکایی‌ها و روس‌ها از دهه‌ها پیش می‌دانستند در افغانستان چه گنج‌هایی نهفته است و چه بسا جنگ‌های افغانستان و عراق و آسیب‌ها و خسارت‌هایی که از القاعده و سازمان‌های مشابه به این کشورها وارد می‌شود، اصلا جنگ بر سر منابع طبیعی باشد. آنچه امروز به عینه آشکار شد این که تعامل اوباما با سلف خود جورج دبلیو بوش و حتی دیگر روسای جمهور آمریکا چه دموکرات و چه جمهوریخواه که پیش از وی پای به کاخ سفید گذاشته بودند، تفاوت بسیار دارد و در‌این‌باره دلایل بسیاری وجود دارد.

● تفاوت استراتژی بوش و اوباما

از جمله این که استراتژی و سیاست جورج دبلیو بوش بر اصل دور ساختن دیگران از ثروت‌های عراق جهت بهره‌برداری اقتصادی و استراتژیک صرفا آمریکایی از منابع نفتی آن استوار بود، دکترین بوش که به «دکترین پیشگیرانه» معروف گردید، خواستار جلوگیری از تبدیل چین به کشوری قدرتمند و رقیب آمریکا از طریق استیلا بر منابع وارداتی این کشور بود که به آنها نیاز مبرم داشت تا تبدیل به کشوری قدرتمند نشود.

این موضوع در مورد روسیه هم صدق می‌کرد و باز به دلایل فوق‌الذکر آمریکا می‌بایست عراق را از روس‌ها می‌ربود؛ زیرا چشمداشت‌هایی مشابه آمریکا‌ در عراق داشتند، دلیل این امر صرفا مسائل سیاسی ـ استراتژیک نبود؛ بلکه دلایل اقتصادی نیز در آن دخیل بودند که برای آینده کشورهای بزرگ بسیار مهم می‌نمود. روس‌ها اگر بر ذخایر نفتی عراق دست پیدا می‌کردند و آن را در کنار ذخایر گاز خویش قرار می‌دادند ـ با توجه به این که روسیه دارنده بزرگترین منابع گاز در جهان است ـ بر مهم‌ترین عوامل سلطه‌جویی در جهان دست می‌یافتند و چه بسا این موضوع از جمله دلایل تاکید دولت‌های پیشین آمریکا بر استراتژی دور ساختن روسیه از منطقه یا بی‌رنگ کردن نقش آن بود.

گرچه سیاست‌های دولت اوباما شبیه پیشینیان خود و از جمله جورج دبلیو بوش است؛ اما از سوی دیگر تفاوت‌های قابل توجهی نیز از حیث اصول و مبادی تقسیم ثروت و شراکت در آنها به جای دور ساختن روسیه و بهره‌برداری صرف از این منابع میان اوباما و پیشینیان خود وجود دارد.

در بعد اجرایی سیاست‌های اوباما در عراق دقیقا همان سیاست‌های بوش است، با توجه به این که این دولت پیشین آمریکا بود که سنگ بنای سیاست عقب‌نشینی از شهرها را بنا نهاد و ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای نظامی در عراق خود مسوولیت این امر را عهده‌دار شد؛ این موضوع دقیقا در مورد افغانستان هم صدق پیدا می‌کند.

اما در بعد تئوریک، اوباما بارها و از جمله از پشت تریبون سازمان ملل متحد عنوان کرد که خواستار شراکت با دیگر کشورهای بزرگ است و از این حیث به دنبال تک‌روی در جهان نیست. اوباما بدین وسیله می‌خواست بگوید که منافع آمریکا اقتضا می‌کند، تنها کشور قدرتمند جهان نباشد. او می‌خواست رهایی از دکترین بوش را اعلام کند که بر رهبری یک قطبی جهان استوار بود و این همان چیز متفاوت و جدیدی بود که در گفتار و تئوری دوره اوباما به چشم می‌خورد و براساس همین دیدگاه‌هاست که آمریکا، روابط جدیدی مثلا با چین و روسیه برقرار کرد که رهاورد آن شکل گرفتن دنیایی جدید خواهد بود.جنگ عراق با مخالفت‌های شدید چین، روسیه و فرانسه همراه بود. این مخالفت‌ها صرفا به دلایل سیاسی صورت نمی‌گرفت؛ بلکه به این دلیل بود که دولت وقت آمریکا تقسیم ثروت‌های عراق با این کشورها را نپذیرفته بود و پیام برتری و تفوق آمریکا بر هریک از این کشورها را برای آنها ارسال می‌کرد.

● جلب مشارکت روسیه و چین

اما جنگ در افغانستان به گونه‌ای دیگر شد، چون اوباما نه‌تنها خواهان مشارکت ناتو در آن شد؛ بلکه او و فرماند‌هان نظامی‌ و شخص پترائوس به بهانه‌ها و انگیزه‌های مختلف خواستار مشارکت و حضور قدرتمند چین و روسیه در افغانستان شدند.

هدف از مشارکت دادن تمام کشورهای فوق در جنگ افغانستان را باید در جلوگیری از پیروزی و موفقیت شبه‌نظامیان طالبان در افغانستان ملاحظه کرد تا مبادا قدم به ۵ جمهوری آسیای مرکزی بگذارند؛ زیرا روسیه هم این امر را تهدیدی برای خود تلقی می‌کند. با نگاهی عمیق‌تر ملاحظه می‌کنیم چین نیز ملاحظاتی این‌گونه دارد و همین ملاحظات است که پای این کشور را به افغانستان باز می‌کند.

آنچه اوباما در جنگ افغانستان به شرکای اروپایی و روسی و چینی خود می‌گوید این است که این جنگ ماست و به این نکته اشاره می‌کند که نتیجه و ثمره این پیروزی نیز برای همه ما خواهد بود.اکنون و پس از کشف منابع معدنی ارزشمند افغانستان، این سوال مطرح می‌شود که آیا اوباما می‌تواند به وعده خود مبنی بر تقسیم ثروت‌های افغانستان با دیگر شرکایش وفادار بماند، یا این که منافع عالی و بزرگ آمریکا مانع از این کار می‌شود؟ آیا آمریکا اکنون از زبان جدید و استراتژی همکاری خود با دیگران استفاده می‌کند تا سپس به سیاست‌های قدیمی خود بازگردد و همه چیز را به نام سرمایه‌داری از آن خود کند یا این که وعده اوباما، وعده‌ای از نوع جدید است که به آن عمل خواهد شد؟

افغانستان، عراق و فلسطین، عرصه‌های آزمایش وعده‌های اوباما هستند، درواقع این سه حوزه برای اوباما بسان حرکت روی طنابی است که یک سر آن به منافعی مرتبط می‌شود که آمریکا برای تضمین تفوق و برتری خویش بر سر آنها، رقابت شدیدی با دیگر کشورهای قدرتمند خواهد داشت و سر دیگر آن به استراتژی تعامل و مشارکت با دیگر کشورها بسته شده است. البته با این توضیح که فلسطین از حیث منابع طبیعی بسان عراق و افغانستان مهم نیست؛ اما باید همچنان آن را شاه‌کلید دستیابی به امنیت در منطقه‌ای استراتژیک چون خاورمیانه دانست که سراسر آن مملو از منابع غنی طبیعی است.

به همین دلیل آزمون فلسطین نیز برای اوباما بسان آزمون عراق و افغانستان سخت و دشوار خواهد بود.بی‌شک اکنون روابط بین‌الملل و مشارکت‌ قدرت‌های جهانی در عراق و افغانستان و به همین سبک ایران در مرحله حساس و پیچیده‌ای قرار گرفته که بالطبع نیازمند تامل دقیق و حکمیانه‌ای خواهد بود. عراق تحت اشغال منتظر روشن شدن وضعیت روابط آمریکا با ایران است و کشورهای همجوار نیز نباید از مشارکت در این روند بازبمانند.

در افغانستان نیز پیش از این شاهد مشارکت و حضور عربستان سعودی در این کشور بودیم، شاید در آینده این حضور و البته به شکل و ماهیتی دیگر باز هم ادامه یابد. به هر روی همان‌گونه که گفته شد، منطقه خاورمیانه از افغانستان و عراق و ایران گرفته تا سودان سرشار از منابع غنی طبیعی از جمله نفت و مشتقات آن است که می‌تواند زمینه‌ساز انعقاد قراردادهای بی‌شمار و کلان باشد؛ قراردادهایی که کشورهای بزرگ از جمله چین کاملا خواهان آنها هستند، بویژه افغانستان که ثابت کرده می‌تواند عرصه شکل‌گیری روابط جدید بین‌المللی و مرگ‌ومیرهای ناشی از تروریسمی باشد که ۱۱ سپتامبر یکی از نمونه‌های آن بود و به وسیله آن معیارهای بین‌المللی را دگرگون ساخت.

پس از فروپاشی اتحاد شوروی سابق و شکل‌گیری القاعده اکنون افغانستان، به دلیل کشف یا افشا شدن وجود منابع ارزشمند معدنی در آن در آستانه ورود به مرحله جدیدی است که می‌تواند معیارهای مشارکت‌های بین‌المللی را تغییر دهد.

الحیات

مترجم : قبس زعفرانی