یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مالیخولیا


مالیخولیا

چند شب بود که در محله شان دزد پیدا شد. در شبی توفانی باد مست عربده کشید و با شاخه های درختان پنجه در افکند و پنجره ها را لرزاند. دختر مالیخولیایی جیغ زد: دزد، دزد!
پدر مالیخولیایی …

چند شب بود که در محله شان دزد پیدا شد. در شبی توفانی باد مست عربده کشید و با شاخه های درختان پنجه در افکند و پنجره ها را لرزاند. دختر مالیخولیایی جیغ زد: دزد، دزد!

پدر مالیخولیایی از رختخوابش خیز برداشت و چماقی را که در کنار بستر نهاده بود در دست گرفت و به پنجره ها یورش برد و نعره برآورد: آی دزد، آی دزد.

نویسنده : عبد الحمید حسین نیا