جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

انتظارات برآورده نشد


انتظارات برآورده نشد

نگاهی کوتاه به فیلم های «به همین سادگی» و «آتش سبز»

در نخستین روز برگزاری بیست وششمین جشنواره بین المللی فیلم فجر و در بخش مسابقه سینمای ایران که در واقع پرطرفدارترین و پرحاشیه ترین بخش جشنواره محسوب می شود دو فیلم «به همین سادگی» به کارگردنی «رضا میرکریمی» و «آتش سبز» به کارگردانی «محمدرضا اصلانی» به نمایش درآمد. با توجه به اینکه نشست رسانه ای فیلم «به همین سادگی» به علت حضور میرکریمی در کربلا برگزار نشد و همچنین با توجه به گفتگوهایی که بین اهالی رسانه و دست اندرکاران فیلم «آتش سبز» رد و بدل شد، باید گفت که عموم تماشاگران این دو فیلم توقع بیشتری از این دوکارگردان، با توجه به سابقه سینمایی آنها داشتند.

● «میرکریمی» و اهمیت تجربه گرایی

«میرکریمی» در «به همین سادگی» از حیث تجربه قصه ای زنانه با ویژگی هایی خاص که در پرداخت و کارگردانی نمود دارد، وارد حیطه ای خاص و جدید شده و مهم تر اینکه در فیلم های قبلی او زنان کمتر نقش محوری داشتند. اما او با «به همین سادگی» نشان می دهد که اگر به سراغ این قشر هم می رود، نگاه آسیب شناسانه خود را به عمق موقعیت می برد تا اگر هم متهم به تکرار و عادی بودن می شود، اهمیت تجربه گرایی را همچنان برای خود حفظ کند.

«به همین سادگی» برشی جزئی نگرانه از زندگی بی اوج و فرود زنی سنتی در آستانه کشفی نو است که به مدد همین پرداخت می تواند زنانگی را به ساختار کلی اثر پیوند دهد.

«میرکریمی» طبق سنت مالوف کارنامه خود در جدیدترین فیلمش هم دست به تجربه ای جدید زده، ضمن اینکه مذهب و سنت دو مولفه تکرارشونده در مجموعه آثارش هستند. «به همین سادگی» فیلمی زنانه است، نه فقط چون شخصیت محوری یک زن سنتی خانه دار است، نه فقط به این دلیل که فیلم از ابتدا تا انتها با دلمشغولی های ساده و در عین حال درونی او سر و کار دارد و نه فقط به این دلیل که... «به همین سادگی» فیلمی زنانه است بیشتر به این دلیل که پرداختی زنانه در جزئیات دارد و توانسته از دل این جزئیات عادی و معمولی دنیای بی اوج و فرود یک زن عادی و سنتی خانه را ترسیم کند.

طاهره زنی سنتی و مادر دو بچه است و برشی از یک روز زندگی او در فیلم مورد بررسی موشکافانه قرار گرفته است. پرداخت این جزئیات به گونه ای است که مخاطب مانند یک فرد از بیرون به تماشای این تابلو به ظاهر عادی نمی نشیند، بلکه می تواند به عمق موقعیت منفعلانه یک زن خانه نفوذ کند. این مهم ممکن نمی شود مگر از ذهنی که این وجه را فراتر از مولفه های ظاهری به زوایای پنهان فیلم وارد کند. در واقع این پرداخت زنانه فیلمنامه است که می تواند این برش تکراری را جذاب جلوه دهد.

طاهره زنی است که به تصور اطرافیانش زنی خوشبخت است و زندگی به ظاهر موفق و خوش دارد. اما چهره ای که از او ارائه می شود، زنی افسرده از تکرار و در برزخ کشف گره ای در درون خود است. چهره ای که بی شباهت به زنی در آستانه فروپاشی به اعماق خود نیست.

پرسش این است که مشکل طاهره نیست؟ واقعیت این است که نه طاهره جواب این پرسش را می داند و نه نویسنده و کارگردان قصد دارند پاسخی محض به این پرسش بدهند. فرورفتن طاهره در باتلاق زندگی روزمره جایی به اوج خود می رسد که او با بچه هایش هم نمی تواند ارتباط عاطفی نزدیکی برقرار کند و چهره ای که از او بر ذهن مخاطب باقی می ماند، یک زن تنها است که می تواند سنگ صبور همه باشد، ولی خود عاجز از برقراری ارتباط و دیالوگ با دیگران است.

● «اصلانی» و افسانه ای کهن

«آتش سبز» به عنوان دومین فیلم سینمایی «محمرضا اصلانی» که پس از ۳۱ سال در کارنامه اش ثبت کرده، فیلمی است که به مدد تکیه بر افسانه کهن «سنگ صبور»، هفت روایت کهن با محوریت دختری به نام «ناردانه» را روایت می کند. «اصلانی» در این فیلم به مدد روایت های هفتگانه و امکانی که این شیوه روایت در اختیار او گذاشته، با عده ای بازیگر ثابت کار کرده است.

تمهید حضور «ناردانه» در قلعه تنهایی که با خواندن روایت های کتاب به گونه ای افسانه ای می خواهد مرد مرده را زنده کند، امکان بازسازی هر کدام از قصه ها را در مقاطعی مختلف از ایران باستان فراهم کرده است. فیلم با صحنه ای از دادگاه در زمان حال آغاز می شود و کاراکترهای حاضر در این دادگاه، شخصیت های ثابت این هفت روایت هستند. روایت هایی که خط داستانی آنها کمرنگ و تصویرسازی در آنها ارجح است.

تصاویری که فقط به بازسازی چهره مردمان و مناسبات ایران باستان می پردازد و گاه کنش مندی و حرکت هم از اجزا» آنها گرفته می شود تا تصویری محض و عکس وار از کاراکترها ارائه شود. واقعیت این است که نسبت «آتش سبز» با سینما را نمی توان به روشنی پیدا کرد. هرچند برش های مقطعی و تکرارشونده و حضور چند بازیگر ثابت قصد دارد به گونه ای اشتراک در مفاهیم و پل ارتباطی آنها را برقرار کند، ولی این نسبت بسیار دور است.

صرف بازسازی تصویری نامفهوم از مناسبات و مردمان ایران باستان را نمی توان به نزدیک شدن به زبان سینما تعمیم داد. نماهای متعدد فیلم از تصویر بدون کنش بازیگران که با ژست های مختلف ثابت مانده اند تا دوربین در اطراف آنها حرکت کند یا از تک کنش های آنها تصویر ثبت کند، شاهدی بر این مدعاست. به علاوه «آتش سبز» در روایت افسانه ای کهن که در مناسبات و فرهنگ ایران باستان محلی از اعراب دارد، نیاز به پرداخت و تعریفی روشن از فضا و شرایط عمومی دارد که از ارائه آن غافل شده است.

به همین دلیل است که مخاطب نمی تواند با قصه های کوتاه در مقاطع مختلف ارتباط برقرار کند و در بسیاری موارد به جهت گویا نبودن چیدمان و پرداخت، مخاطب درک نمی کند که این آدم ها دنبال چه چیزی هستند، چرا اینگونه رفتار می کنند، حرف می زنند و... نکته دیگری که ارتباط برقرار کردن با فیلم را مشکل می کند دیالوگ های پرطمطراق است که در مقاطعی قابل فهم نیست در مقطعی هم به ورطه شعارزدگی می افتد.

شعارهایی که به خصوص در سکانس درد دل کنیزک(پگاه آهنگرانی) و ناردانه(مهتاب کرامتی) درباره تغییر جایگاه بانو و کنیزک، بیشتر خودنمایی می کند و البته ناخوشایند است. به گزارش مهر، «اصلانی» در «آتش سبز» با تکیه بر وجه افسانه و مقطع تاریخی ایران باستان می توانست فیلمی تازه و جذاب بسازد. بخصوص که فقدان آثار سینمایی در این حیطه کاملا احساس می شود. ولی به نظر می آید او با مهار نکردن تخیل و احساسگرایی در انتخاب اصلح، فیلمی را در کارنامه خود ثبت کند که از زبان سینما بهره کمی برده است.



همچنین مشاهده کنید