یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
گروه پنج منهای یك
در این سالها كمتر هنرآموزی به ساحت هنر ( به معنای معرفتی كه هنر در انسان هنرمند شكل میدهد) مینگرد، معرفتی كه الزاماً میتواند قدسی هم نباشد اما نادیده گرفتن وجود روحانی هنر، یعنی انكار و نفی تمام كاركردهای معنوی هنر در طول تاریخ هزاران ساله.
البته این آسیب معنوی منحصر به هنر و علوم انسانی نیست در دیگر علوم نیز همگان میآموزند تا مولد پول و سرمایه باشند. غالباً در آموزش هنر و به طور اخص هنر پلاستیك فراموش میشود كه اگر ما صرفاً فناوری هنر را بیاموزیم، الزاماً هنرمند نیستیم؛ این ساحت انسان سازانهی هنر است كه بزرگترین هدف فرهنگ و تمام علوم مرتبط با آن بوده است با كمال تاسف باید گفت در این سالها تمام آسیبشناسیهای هنر منحصر به حوزههای فیزیكی آن شده است، حال آنكه اگر بپذیریم گرافیك با مجسمه یا نقاشی بیشوپیش از هر هدفی ساحتی آموزاننده دارند به سادگی آسیبهای معاصرش را در مییابیم، اینكه مصائب گرافیك را صرفاً در ساخت و پرداخت اثر هنری ببینیم اشكالی ندارد، اشكال از آنجایی آغاز میشود كه به هنرجویی گرافیك نمیآموزانیم كه هدف گرافیك همانا انتقال پیام از طریق خلاقانه است و خلاقیت مفهومی به مراتب پیچیدهتر از شگفت زده كردن مخاطب دارد یا اینكه مجسمه را حتی والاتر از ساخت چند بْعد در فضا ببینیم و دریابیم و...!!
به عوض این جور آموزهها همگان سرگرم فناوری گرافیك شدهایم یا در حوزه مجسمه مسابقه برنز ریزی و كشف متریال راه انداختهایم، در نقاشی كه ماجرا از این هم وخیمتر است، به جای آنكه خلوت نقاشانه را بسط دهیم به دنبال راههای نزدیكتر كردن بوم به پول هستیم، كافی است كمی در میانه نقاشان معاصر بنشینیم تا بشنویم كه ارزش استتیك چگونه با عیار تومان رقم میخورد!
اندكی هم كه در مقابل «هنر تومانی» موضعی دارند صبح تا شب سنگ گالری تیت لندن و حراج كریستی و آخرین نمایشگاه ساتبی و افتتاحیه گوگنهایم را به سینه میزنند و كارشان شده است ترجمه بیوگرافی آقا و خانم تازه كشف شده در ینگه دنیا و جزایر بریتانیا!!
غافل از اینكه آنچه از پنجه غرب به حلقوم ما میچكد چیزهای بیارزشی است كه حداقل یك دهه از اعتبار آنها در غرب گذشته است.
دزد حاضر و بز حاضر، یك دهه بود كه فكر میكردیم هنر جدیده را كشف كردهایم، غافل از اینكه زمانی كه ما نمایشگاه هنر جدیده راه انداخته بودیم تازه رئالیستهای غربی داشتند به هیبت پوشالی هنر جدیده میخندیدند. حالا هم كه تب رئالیستی نقاشی ما را گرفته معلوم نیست آن ور دنیا دلالها، گالریدارها، منتقدها و نویسندهها چه خوابی برای یك دهه بعد دیدهاند.
سخن را دراز نمیكنم امروز دیگر انتظار تربیت نفس در مدارس فرهنگی خیلی دور از ذهن به نظر میرسد، اما حداقلاش این است كه میشود به هنرجو گفت كه هنر جنبههای فراطبیعی دیگری را غیر از مفاهیم تكنیك و متریال و تاریخ هنر هم دارد! هنر امروز ایران درگیر تن فیزیكی اثر شده است متاسفانه منتقدین، كارشناسان و صاحب نظران هنری هر روز به این تن پرستیها دامن میزنند و بیآنكه به دنبال هنر به معنای اصیل و فردیاش باشند مانند فلزیابها درگیر پیدا كردن رگههایی از معرفت غیربومی برای یك آدمیزاد ایرانی هستند. غافل از اینكه هنر فلز نیست كه بشود با هنریاب فرنگیها پیدایش كرد؛ عیار آن را هم نمیشود به عرف بازار آنها قیمت و قدر گذاشت.
هنر اینجا را باید به شان قدر همینجا عیار سنجی كرد و بعد خودمان ثمناش بسنجیم و بعد به جهان عرضه كنیم، تا زمانی كه چشم گرد كرده و دهان باز منتظریم تا یكیمان را آن طرف دنیا كشف كنند و بعد ما هم مثل رمه دنبالش بدویم وضعیت همین است كه هست!
چند روز پیش به همراه حامدی از سر اتفاق گذرمان به گالری دی افتاد، برخلاف انتظارمان از نمایشگاههای رایج دخترانه، مجموعهایی بود كاملاً جدی و حرفهایی از چهار دختر دانشجو، آثار آنها هم در ساختار بصری به انسجام رسیده بود و هم در ساختار محتوایی و مهمتر از آن حركتی هدفمند را نمایش میداد، در كنار این خصیصه یك دست بودن محتوایی تابلوها كمك شایانی به درك یك كار گروهی میكرد، اما این یك دستی موجب نشده بود تا نشانههای فردی تكتك هنرمندها گم شود بهطوری كه پس از یكبار دیدن آثار میشد خصوصیت فردی هر یك از هنرمندها را آشكارا تشخیص داد.
آنچه موجب میشود گروه رد (Rod) را جدی بگیریم پیشرفت جمعی این گروه كوچك است، زمانی كه سه سال پیش اولین نمایشگاه آنها در گالری برگ را دیدم آثارشان به شدت متشتت و خام به نظر میرسید و جز داعیه گروه بودن هیچ نشانهایی از یك فعالیت گروهی در آنها به چشم نمیآمد، در همان موقع آنها را مثل دهها گروه بیفایده دیگر یك تلاش فرهنگی برای گرفتن امتیازات مادی و معنوی از ادارات دولتی به حساب آوردم و از سالن نمایشگاه خارج شدم، حالا پس از سه سال میبینم كه به راستی نشستهاند و نقاشی كردهاند و در تلاشند تا حریمهای فردی نقاشیهایشان را دریابند.
و البته در همین قال و مقالهای كوتاه به سرانجامهای قابل قبولی رسیدهاند، الهام شیروی نقاش تكنیكمندی است و با همین اشراف بر رنگ و متریال تصاویری سیال میسازد، آثار او پر از نشانههای مالوف از اشكال هندسی هستند و شاید از آنجایی كه سعی میكند مفاهیماش را خیلی سمبولیستی به مخاطب منتقل كند به دام ژانری افتاده كه یك دهه قبل در نقاشی معاصر ایران به بنبست رسیده است.
شاید اگر بخواهم از این «ژانر به انتها رسیده» سخن بگویم نامهای بهاره بهبهانی و پویا آریانپور را مثال آورم كه میان انتزاع محض و هنر فیگوراتیو نتوانستند یكی را برگزینند و تبدیل به آثاری شبه مسلمیان (اما بدون فیگور شدند) آثار الهام شیروی نیز چنین خصلت رنگ شناسانهی شسته رفتهایی دارد اما به هر صورت دستاورد تكنیكی و رنگشناسی او را نمیشود نادیده گرفت. نقاش بعدی پگاه فیض آبادی است هرچند در ابعاد بزرگ توانایی دیگر دوستانش را ندارد اما در مقیاسهای كوچكتر و مخصوصاً در كارهای دوره آخرش به شكل حیرت انگیزی توانایی انتقال پیام و محتوا به مخاطبش را آشكار میكند.
استفاده از چاپ تینری بر روی مقوا و لكههای دقیق و سنجیده از نارنجی و مشكی حساسیتهای بصری و گاه انتزاعی این نقاشی جوان را نشان میدهد، فیض آبادی در میان این گروه بیش از دیگران سعی در معاصر بودن میكند تا جایی كه گاه این تعمدش لو میرود، نغمهی كه مرا به یاد كتابهای مدشدهی این روزها میاندازد.
دو نفر بعدی گروه «رد» خواهران حسینی هستند در میان آثار آنان هم توانایی فنی مشابه الهام شیروی دیده میشود، با این تفاوت كه طراحی خطوط محیطی و نگاه گرافیكی به فرمها، آثار آنان را بیش از دو نفر دیگر به سمت كمپوزیسیون شناسی گرافیك كشانده است.
هرچند احساس شعاری آثار سارا حسینی فرصت هرگونه فرمشناسی بصری را از او گرفته است متاسفانه آثار او درگیر محتوای تابلو شدهاند و به همین دلیل آثار این دو خواهر با تمام اشتراكات فراوان قابل مقایسه نیستند، هرچند در همه این افراد موجی از تلقیهای اجتماعی و گاه فمنیستی حضور دارد، با این وجود كه ساناز حسینی با زیركی بسیار تمام این شعارها را پشت بازیهای بصری و تركیبشناسی معاصرش پنهان كرده است و كمتر از دیگران سعی در نمایش كاركتر «زن نقاش روشنفكر» دارد، به هر صورت در تمامی این افراد میشود شوق و اشتیاقی برای مكالمه به جامعه دید و نقاشی تبدیل به ابزاری بیانی در خدمت این دیالوگ شده است، دیالوگ این گروه و گروههای مشابه در آینده میتواند به شدت جامعه ایرانی را نسبت به مفهوم زن اجتماعی متاثر كنند هرچند ممكن است در ابتدا از جانب جامعه جدی گرفته نشوند اما اگر تداوم یابند به طور حتم (حداقل) تاثیر عمیقی بر جامعه سرگشته زنان ایرانی خواهند گذارد، جامعهایی كه متاسفانه در سطوح فرهنگی سعی میكند تا از تلاشهای آزادیخواهانه زنان به اشتباه در جهت اثبات حقانیت جنسی خود استفاده كند، و در این مسیر با ابزاری فرهنگی با نام «فمینیسم آرت» به جای ارتقاشأن زنان در هنر آنها را به ژانری حاشیهایی در تاریخ هنر تبدیل كرده است. این زنان، تاریخ هنر انسان را «هنر مردانه» معرفی میكنند و با تاكید بر اقلیت بودن زنان داعیه تعالی این به قول خودشان اقلیت را دارند!!
هر تبعیض و رفتار متعصبانهایی نشانه توحش است، توحشی كه به شكل قرن بیستمی و در قالب تبعیض جنسی هنر را زنانه مردانه میشناسند و میخواهد برای این تقسیمبندی متحجرانه تئوری معنوی ببافد.
هنر زاییده خیال است و ذهنی آدمی حدود و ثغور جنسی مدونی ندارد كه بشود با آن مبانی زیباییشناسانه را مدون نمود. عاطفه، خرد و درك مبنای تمام خرد ورزیهاست و مرز جنسی نمیشناساند حال آنكه فمینیستها تبعیضی منفور را مبدأ شناخت خود قرار دادهاند.
نویسنده : شهروز نظری
یادداشتی بر نمایشگاه گروه رد/ گالری دی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست