پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

فاطمه زهرا علیهاالسلام سرّ لیلهٔ القدر


فاطمه زهرا علیهاالسلام سرّ لیلهٔ القدر

در این نوشتار, سعی بر آن است نسبت و تعامل باطن و حقیقت وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام با حقیقت وجود و باطن «لیلهٔ القدر» مقایسه شود و در محورهای «تعیّن و تعیین اصل وجود» و «هندسه خلقت و شریعت», بر ویژگی های اشتراكی و مشابهت های این دو آفریده عظیم تأكید گردد

در این نوشتار، سعی بر آن است نسبت و تعامل باطن و حقیقت وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام با حقیقت وجود و باطن «لیلهٔ القدر» مقایسه شود و در محورهای «تعیّن و تعیین اصل وجود» و «هندسه خلقت و شریعت»، بر ویژگی‏های اشتراكی و مشابهت‏های این دو آفریده عظیم تأكید گردد. در این مقاله، منزلت سه عالم «سرشت»، «سرنوشت» و «شخصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام » با رویكردی تطبیقی بررسی می‏شود.

معرفت به همه مؤلّفه‏های شخصیتِ برجسته و هستیِ شاخص و ممتازِ یگانه زنان در همه اعصار و امصار و در دو عالم پیدا و پنهان بسیار مشكل و معسور می‏نماید؛ چه اینكه از حیث «هویّت وجودی» ـ نه «ماهیت مفهومی» ـ و حقایق درون ذاتی، از باب «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ» (صافات: ۱۶۴) تكرارناپذیر و همتانابردار و ادراك‏ناشدنی است؛ و هرچه از حیث وجودی، قوی‏تر، شدیدتر و كامل‏تر بوده و تجرّد بیشتری داشته باشد و به هستی محض قرب یابد مصداق «لایُدرِكُه بُعدُ الهِمَم و لایَنالُه غَوصُ الفِطَن»(۲) خواهد شد كه نه حكیم با ادراك حصولی و نه عارف با ادراك حضوری خویش، توان درك و معرفت به قلّه‏های بلند و منیع ذات و شخصیت وجودی او را ندارد و عرفانِ به آن انسان كامل هر آینه اعتراف به «جهل» و «عجز» از معرفت به حقیقت ذاتی اوست. اما راه ورود به بهشت ذات و جنّت وجود و هستی او نیز مسدود و بسته نیست، بلكه معرفت به مراتب و درجاتی از هستی و كمالات وجودی او ممكن و میسور است؛ یعنی اكتناه به ذات انسان كامل، كه مظهری از «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ»(شوری: ۱۱) و «وَلَمْ یَكُن لَّهُ كُفُوا أَحَد» (توحید: ۴) شده و جامع اسماء جمال و جلال الهی است و كون جامع، تا غیب و شهادت وجود مطلق و مضاف هستی را در خانه خویشتن به هم گِره زده، راه ورود به حقیقت ذاتش را بر روی نامحرمان و محرومان از تماشاگه راز مسدود می‏نماید و تنها محرمان دل در حرم وجود و حریم هستیِ تشبّه یافته به هستی مطلق و مطلق هستی او راه دارند تا «لم یَحجبُها عن واجبِ معرفتهِ»(۳) نیز صورت پذیرد و الگوشناسی و الگوپذیری در مقام استكمال وجودی با حركت جوهری، تجدّد امثالی و حركت حبّی(۴) تعیّن یابد.

شخصیت جامع‏الابعاد و بلكه جامع‏الاضداد انسان كاملی همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام و وجود نورانی و الهی آن انسان معصوم و حجت بالغه و خلیفه خدای سبحان به دلیل قرب وجودی به وجود مطلق، قابل ادراك به تمام معنا و معرفت‏پذیر به صورت كامل و جامع و تمام عیار نیست و از جمله، تشابه و تقارب وجودی لیلهٔ القدر و فاطمه زهرا علیهاالسلام در همین نكته بلیغ، عمیق و انیق نهفته است كه چنان‏كه «لَیْلَهِٔ الْقَدْرِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَیْلَهُٔ الْقَدْر»(قدر:۱ـ۲)، و «اِنّما سُمّیت فاطمهُٔ لاَنّ الخَلْقَ فُطِموا عَن معرفتِها»(۵) و لیلهٔ القدر مراتب‏پذیر و مشكّك و فاطمه علیهاالسلام نیز از حیث وجودی مرتبه‏پذیر و دارای درجات وجودی است كه باید برای ادراك به قدر میسور و ممكنِ آن یادگار رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رقای وجودی و توسعه در هستی و بسط ذاتی یافت و به مقام لیلهٔ‏القدر تقرّب پیدا كرد. خدای سبحان عقل و دل انسان را مستعد و شایسته معرفت به اسوه‏های جمال و جلالی‏اش قرار داد كه انسان متكامل در پرتو هدایت، حمایت، ارشاد و اشارت انسان كامل، كه انسان مكمّل است، باید به عقل‏پروری و مهرورزی و محبتِ وجودی سیر صعودی یابد و قوس صعود را در عوالم وجود طی نماید تا به شبستان شهود و بزم وجود همچون فاطمه‏ای معصوم و ثمره شجره وجود بار یابد.

آری، انسان‏های تشنه كمال و شائق وصال و مشتاق دیدار حضرت حق سبحانه راهی جز ورود به دارالشهود شخصیت بی‏همتای انسان كاملی چون صدیقه طاهره علیهاالسلام ندارند ... و نسل جدید و جوان جامعه جهانی امروز و مدینه فاضله اسلامی برای خروج از بحران هویّت و فقرشناسنامه حقیقی و رهایی از خطر و آفت فطرت‏سوز و ویرانگر جوهره وجود ـ یعنی از خود بیگانگی ـ بایسته است كه از «فصل» و «غربت» با شخصیتی همچون فاطمه علیهاالسلام ، كه در حكمت علمی و عینی، عرفان نظری و عملی، اخلاق قولی و فعلی، درك و درد دینی، عدالت فكری، اخلاقی و عملی، قسط فردی و اجتماعی، حكمت و حكومت فراگیر و جهان‏شمول، عقل تعالی یافته در دو ساحت علاّمه و عمّاله و عشق و محبت راستین و جاودانه و خیر جامع دنیا و آخرت و سعادت مادی و معنوی و ... سرآمد و الگوی جاودانه و تمام‏نانشدنی و به تعبیر شیرین و دلنشین قرآن كریم، «كوثر» یا خیر و نعمت فزاینده و متزاید و زوال‏ناپذیر و ابدی است، انس ذهنی، ذاتی و عملی و حشر متافیزیكی و وجودی یافته، آن انسان برتر و نمونه را سرمشق حیات معقول و سرلوحه زندگی پاك خویش قرار دهد تا با فاطمه‏شناسی و فاطمه‏گرایی، حیات طیّبه یابد و به فطرت خویش بازگردد و به اصل خود واصل شود و بر روزگار فصل و فراق از خودِ حقیقی و منِ علوی خویش خط بطلان بكشد و به «از كجا آغاز كنیم» كه پرسشی عقلانی و تكامل‏گرایانه است، با «از فاطمه» پاسخ دهد تا بازگشت به خویشتن را تجربه كند و دو سَرِ حلقه هستی و آغاز و انجام نظام وجود را دریابد، كه حدیث «لولا فاطمهُٔ لما خَلقتُكما»(۶) از آغاز هستی با نام و یاد و حقیقت نوری فاطمه علیهاالسلام و حضور باهرالنور او در صحنه حشر اكبر و نغمه ملكوتی و غریو رحمانی «اَین الفاطمیون»(۷) به فرجام حیات ابدی و جاودانه انسان به هم سرشته گردد و انسان متكامل رهین فیض وجودی و نعمت پایدار كوثر آفرینش و گوهر خلقت و پاره تن سیّد كائنات و كُفو علی علیه‏السلام قرار گیرد.

و در ظلّ توجهات آن انسان هادی، این انسان هابط به مقام صعود در هبوط بپردازد و مصداق «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه»(فاطر: ۱۰) قرار گیرد تا در سایه‏سار شجره پاك و پرثمر ایمان و عمل صالح، به كمال امكانی خویش نایل گردد و آیه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهًٔ طَیِّبَهٔ» (نحل: ۹۷) را در فكر، فعل و انگیزه خویش متجلّی سازد و چنین انسانی هویّت‏مدار و شناسنامه‏دار و حقیقی شده در دار وجود، مفقودالاثر و بی‏هویّت و بی‏بركت نباشد، بلكه در هر مكان(۸) و هر زمان،(۹) مبارك گردد و كوثرشناسِ كوثرمنش، كوثر روش و كوثر گرایش و خود كوثری شود كه از هرچه تكاثر و كثرت است رهایی یابد و به مقام كوثر و وحدت دست یازد.

غرض این است كه انسانِ وامانده در طبیعت و سرگشته كوی مادیت و طوفان‏زده در صحرای حیرت و فارغ از هویّت و هستی خویش، ولی تشنه آب حیات و شیفته كمال، طمأنینه، سكونت و یقین و سعادت حقیقی و خوش‏بختی واقعی در پرتو بصیرت و تفقّه به شخصیت جامع الاطراف فاطمه علیهاالسلام و تأسّی به بینش، منش و روش زندگی او، در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی، راه نجات، رشد، فلاح، صلاح و رستگاری در پیش گیرد و با قراردادن آیینه فاطمی پیش روی خویش و تابلوی زیبا و نورانی و ماندگار آن یادگار پیامبر خدا محمّد مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، به خویشتن‏شناسی، خویشتن‏یابی، بازشناسی و بازسازی وجود خود پرداخته، به خودیابی و بازیابی خویش و نقد و تأویل هستی و حیاتش بپردازد؛ چه اینكه فاطمه علیهاالسلام در همه ساحت‏های عقلانی، نفسانی و جسمانی و ابعاد برهانی و عرفانی، بینش اسلامی و بصیرت دینی و معرفت اجتماعی و عدالت‏خواهانه و ولایت‏شناسی و ولایت‏یابی الگویی كامل است و علم و عمل، ایمان و خردورزی، و عقل و عشق را در حیات نورانی خود به ظهور رسانده است. پس معیار كمال هر چیزی همانا هستی اوّلی و ذاتی شی‏ء است، نه هستی مادی ثانوی و عرضی آن؛ زیرا حقیقت هر چیزی را صورت نوعیّه آن ترسیم می‏كند كه حاكی از نحوه هستی اوست، نه اوصاف بیرونی‏اش كه ترجمان نحوه ارتباط او به خارج از حقیقتش می‏باشند؛ و كمال ذاتی انسان، كه همان هستی آگاه و فعّال اوست، به نحوه اندیشه‏های صحیح است كه از مبادی عالی دریافت می‏كند و به نحوه نیّت و اراده تدبیر بدن و جهان طبیعت است كه همان عقل نظری و عقل عملی او را تشكیل می‏دهد. و اگر حضرت فاطمه علیهاالسلام سیده زنان جهانیان است و غیر از حضرت علی علیه‏السلام احدی همتای او نمی‏باشد تنها به لحاظ كمال وجودی آن بانوست، نه به لحاظ پیوندهای اعتباری او.(۱۰)

در این نوشتار، برآنیم كه چنین انسان كاملی را از زبان انسان كامل، و قرآن ناطق را از زبان و طریق قرآن صامت شناسایی كنیم و فضایل و كرایم وجودی و اوصاف جمالی و جلالی فاطمی را از محضر پیامبر عظیم‏الشأن صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان معصوم علیهم‏السلام جست‏وجو نماییم. موضوع فاطمه علیهاالسلام و لیلهٔ‏القدر از یك سو، معسور و مشكل بودن معرفت به شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام ؛ و از سوی دیگر، میسور و ممكن بودن ادراك نسبی و همسان با مرتبه وجودی خودمان را نشان می‏دهد تا بر محور «اِنّ هذهِ القلوبَ اوعیهٌٔ فخیرُها اَوعاهَا»(۱۱) و مدار «أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌٔ بِقَدَرِهَا» (رعد: ۱۷)، به حضور وجودی كوثری و كوثر وجودی‏اش باریابیم، تا به قدر سعه وجودی خویش، معارفی، حقایقی و انواری فراچنگ آوریم و فراروی ارباب فضل و فیض و اصحاب كمال و كرامت و مشتاقان كوی ولایت قرار دهیم.

● سِرّ قَدْر و قَدَر (فاطمه علیهاالسلام و لیلهٔ‏القدر)

گرچه قدرشناسی و فاطمه‏شناسی به آسانی فراچنگ نمی‏آید، اما اندكی تلاش و خلوص در كاوش‏های قرآنی و كاوش در پژوهش‏های وحیانی، چه وحی وجودی و تكوینی و چه وحی تدوینی و تشریعی، به تدریج ما را به سوی ادراك فاطمه علیهاالسلام و قدر به پیش می‏برد. آن‏گاه كه به برخی ویژگی‏های مشترك و وحدت وجودی و تساوی، بلكه تساوق فاطمه علیهاالسلام و قدر بیندیشیم، به راز و رمزها پی خواهیم برد؛ از جمله:

الف) فاطمه علیهاالسلام انسان كامل تكوینی است، و قرآن كریم كلام تدوینی جامع، كه فاطمه علیهاالسلام صورت عینیّه و تكوینیه قرآن كریم و قرآن صورت تدوینیه و علمیه فاطمه زهرا علیهاالسلام است؛ چه اینكه اهل بیت وحی علیهم‏السلام جامع كلام تكوین و تدوین و واجد كتاب حقیقت و شریعت و شامل نشئه حقیقی و اعتباری‏اند؛ یعنی انسان كامل جامعِ عوالم كلیِ عقل، مثال و ماده و باید و نباید در نظام تشریع است كه مرحله اعلا و برین آن به «كتاب مبین» و «امّ الكتاب» منتهی می‏گردد و موجود عینی است، نه اعتباری، و تكوینی است، نه تدوینی؛ كه انسان كامل كون جامع و صاحب همه نشئات وجودی است كه حتی فرشتگان شأنی از شئون وجودی اویند، تا چه رسد به مراتب دیگر هستی.(۱۲)

از این‏رو، فاطمه زهرا علیهاالسلام واجد همه مراتب نظام خلقت و شریعت است. فاطمه زهرا علیهاالسلام از باب اینكه قرآن در حقیقت وجود و كُنه و وعاء هستی‏اش تجلّی یافت، ظهور قرآن و در نتیجه، ظهور علم الهی است(۱۳) تا همه مقامات وجودی را در قوس نزول و صعود دارا باشد. فاطمه علیهاالسلام و قدر عین هم و مفسِّر حقیقت وجودی هم هستند، كه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «مَنْ عَرفَها حَقَّ مَعرفتِها أدركَ لیلهَٔ‏القدرِ، و اِنّما سُمّیت فاطمهُٔ لِاَنَّ الخَلْقَ فُطِموا عَن كُنهِ مَعرِفتها.»(۱۴)

استاد علاّمه حسن‏زاده آملی می‏نویسند: «مبانی عقلی و نقلی داریم كه منازل سیر حبّی وجود، در قوس نزول، معبّر به لیل و لیالی است؛ چنان‏كه در معارج ظهور صعودی، به یوم و ایّام؛ بعضی از لیالی لیالی قدرند و بعضی از ایام ایام اللّه. از این اشارت در «اِنّا اَنزلناهُ فی لیلهِٔ القدرِ»(قدر: ۱۱) و در حدیث مذكور و نظایر آن‏ها تدبّر بفرما، اقرأ و ارقَ. این فاطمه علیهاالسلام ، كه لیلهٔ القدر یازده كلام اللّه ناطق است، كه امام صادق علیه‏السلام فرمود: كسی كه حق معرفت به آن حضرت پیدا كند، یعنی به درستی او را بشناسد، لیلهٔ القدر را ادراك كرده است...»(۱۵)

در تفسیر فرات كوفی آمده است: محمّد بن قسم بن عبید به اسناد مُعَنْعن از أبی عبداللّه (حضرت امام صادق علیه‏السلام )، ما را حدیث كرده كه آن جناب در تفسیر سوره مباركه «قدر» فرموده است: «اِنّا اَنزلناهُ فی لیلَهِٔ القدرِ» لیله «فاطمه» است و قدر «اللّه» است؛ كسی كه فاطمه را آن‏سان كه حق معرفت اوست شناخت، همانا كه لیلهٔ‏القدر را ادراك كرده است.(۱۶)

حال چنان‏كه قرآن ظاهر و باطن، و محكم و متشابه دارد، فاطمه علیهاالسلام نیز دارای چنین مراتب و ظهور و بطونی است كه نه قدرِ «قدر» را می‏توان به حقیقت شناخت و نه قدرِ فاطمه علیهاالسلام را می‏توان فهمید و فهماند و قدرشناسی كرد، كه الفاطمهُٔ، ماالفاطمهُٔ و ما ادریكَ ماالفاطمهُٔ؟!

ب) لیلهٔ القدر ظرف تقدیر الهی در تكوین و تشریع و برای عالم و آدم است و ولایت علی علیه‏السلام در چنین شبی تقدیر شد كه امّ و روح لیالی قدر زمانی است و پیش از آسمان‏ها و زمین است و فوق آن‏ها.

محمّدجواد رودگر(۱)

۱. دكترای عرفان اسلامی و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد كرج.

۲. نهج‏البلاغه، خطبه ۱، ص ۲۲.

۳. همان، خطبه ۴۹.

۴. حسن حسن‏زاده آملی، گشتی در حركت، تهران، مركز نشر فرهنگی رجاء، ص ۴۴ـ۱۰۸ و ص ۳۰۴ـ۳۳۶.

۵. همو، فصّ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، (با ترجمه فارسی) قم، قیام، ۱۳۷۸، ص ۲۲ـ۲۴.

۶. شیخ علی نمازی، مستدرك صفینهٔ البحار، تحقیق شیخ حسن نمازی، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۹ ق، ج ۸، ص ۲۴۳ و ج ۳، ص ۱۶۹.

۷. زینب فواز العاملی، معجم، اعلام النساء، ج ۳، ص ۱۲۱۶.

۸. مریم: ۳۱.

۹. ابراهیم: ۲۲.

۱۰. عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، قم، اسراء، ۱۳۸۲، ج ۲، ص ۶۸ـ۷۰.

۱۱. نهج‏البلاغه، حكمت ۱۴۷.

۱۲. ر. ك: عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج ۲، ص ۱۰۸ـ۱۱۰ / همو، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج ۱، ص ۲۱۴ـ۲۲۳ / حسن حسن‏زاده آملی، ادب فنای مقربان، ج ۱، ص ۱۵۰ـ۱۵۱ / همو، انسان و قرآن، تهران، الزهراء، ۱۳۶۴، ص ۱۳۸ـ۱۳۹.

۱۳. حسن حسن‏زاده آملی، انسان و قرآن، ص ۱۳۶ / داود صمدی آملی، شرح دفتر دل، قم، نبوغ، ۱۳۷۹، ج ۲، ص ۴۹۷ـ۴۹۹.

۱۴. هر كس فاطمه را آن‏گونه كه سزاست بشناسد، لیلهٔ‏القدر را درك كرده است و علت نام‏گذاری وی به فاطمه آن است كه خلایق از كُنْه معرفت فاطمه محروم و بریده شده‏اند. (حسن حسن‏زاده آملی، فصّ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، (با ترجمه فارسی) قم، قیام، ۱۳۷۸، ص ۲۲ـ۲۴.)

۱۵. حسن حسن‏زاده آملی، انسان و قرآن، ص ۲۱۳ / همو، شرح فصّ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٍٔ، چ سوم، قم، طوبی، ۱۳۸۲، ص ۲۶۰ـ۲۶۱ / داود صمدی آملی، پیشین، ج ۲، ص ۴۹۲ـ۴۹۳.

۱۶. همان، ص ۲۱۲ و ۲۶۱ / حسن حسن‏زاده آملی، هزار و یك كلمه، ج ۳، ص ۴۴ / داود صمدی آملی، پیشین، ج ۱، ص ۶۶۰ـ۶۶۲.

۱۷. نزد امام صادق علیه‏السلام درباره «ِانّا اَنزلناه فی لیلهِٔ القدرِ» سخن به میان آمد، حضرت فرمود: چقدر فضیلت آن بر سایر سوره‏ها آشكار است! راوی می‏گوید: گفتم: چه فضیلتی دارد؟ فرمود: ولایت امیرالمؤمنین علیه‏السلام در آن نازل شده است. گفتم: در شب قدری كه امید داریم در ماه رمضان باشد؟ فرمود: بله، آن شب قدری است كه آسمان‏ها و زمین و ولایت امیرالمؤمنین علیه‏السلام در آن مقدّر شده‏اند. (حسن حسن‏زاده آملی، انسان و قرآن، ص ۲۴۲.)

۱۸. همان، ص ۲۴۴ـ۲۴۵.

۱۹. همان، ص ۲۴۲ / محمّد بن یعقوب كلینی، كافی، ج ۱، ص ۲۴۹، ح ۶ و نیز ر. ك: حسن حسن‏زاده آملی، ادب فنای مقرّبان، ج ۱، ص ۱۴۲.

۲۰. همان، ص ۲۴۹.

۲۱. عبدالعلی بن جمعه عروسی حویزی، نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۳۹، ح ۱۰۵.

۲۲. حسن حسن‏زاده آملی، ادب فنای مقربان، ج ۱، ص ۱۵۳.

۲۳. سیدمحمّدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲۰، ص ۴۷۰.

۲۴. ناصر مكارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، چ سی و یكم، ۱۳۸۳، ج ۲۷، ص ۱۸۷ـ۱۸۹.

۲۵. سیدمحمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۲۰، ص ۱۳۹.

۲۶. ر. ك. به: حسن حسن‏زاده آملی، انسان و قرآن، ص ۱۲۰ـ۱۵۳.

۲۷. ابوعیسی بن سوره، سنن ترمذی، ج ۵، ص ۴۳۴، ج ۲۸۱۳.

۲۸. عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج ۲، ص ۱۱۰.

۲۹. نساء: ۱۷۴.

۳۰. نور: ۳۵.

۳۱. طارق: ۱۳.

۳۲. بقره: ۱۸۵ و ۲.

۳۳. جن: ۲.

۳۴. فصّلت: ۴۲.

۳۵. واقعه: ۷۷.

۳۶. یونس: ۵۷ / اسراء: ۸۲.

۳۷. اسراء: ۸۲ / فصّلت: ۲.

۳۸. نساء: ۱۷۴.

۳۹. فصّلت: ۴۱.

۴۰. فصّلت: ۴۲ / یس: ۲.

۴۱. بیّنه: ۲.

۴۲. زمر: ۲۸.

۴۳. حجر: ۹.

۴۴. آل عمران: ۳.

۴۵. حجر: ۸۷.

۴۶. آل عمران: ۱۳۸.

۴۷. كهف: ۱ و ۲.

۴۸. آل عمران: ۷.

۴۹. همان.

۵۰. احزاب: ۳۳.

۵۱. حسن حسن‏زاده آملی، فصٍّ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، ص ۶۵ / همو، شرح فصٍّ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، ص ۲۹۴.

۵۲. همو، هزار و یك نكته، ج ۲، نكته ۹۳۲ / همو، شرح فصٍّ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، ص ۲۹۵.

۵۳. احزاب: ۳۳.

۵۴. همو، سرچشمه اندیشه، ج ۲، ص ۷۵ـ۷۷.

۵۵. همان، ص ۷۱ـ۷۴.

۵۶. حسن حسن‏زاده آملی، سرچشمه اندیشه، ج ۲، ص ۷۴ / فصٍ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّه، ص ۷۶ـ۷۷.

۵۷. عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج ۲، ص ۸۴.

۵۸. همو، شرح فصِ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّه، ص ۱۹۳ و ۲۰۳.

۵۹. لیلهٔ القدر بنیه محمّدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با انسان كامل است كه به واسطه آن به مقام «قلب» احتجاج شده است، پس از شهود ذاتی؛ چرا كه انزال قرآن صورت نمی‏گیرد، مگر بر چنین قلب و سینه منشرح و به قدر بزرگی منزلت و جایگاه و شرف آن حضرت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏باشد و چنین سینه‏ای شایستگی آن را دارد كه بر آن قرآن نازل شود و به سوی آن نزول قرآن صورت گیرد. (مقام قلب، مقام شهود حقایق اشیا به نحو تمییز و تفصیل است كه پس از مقام روح می‏باشد كه مقام روح مقام لفّ و جمع است و در آن امتیاز منتفی است.)

۶۰. به نقل از: حسن حسن‏زاده آملی، انسان و قرآن، ص ۲۱۶ـ۲۱۷ / همو، فصّ حكمهٍٔ عصمتیّهٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، ص ۲۴.

۶۱. اكنون كه فهمیدی بقیه نبوت و عقلیه رسالت و ودیعه مصطفی و زوجه ولی الله و كلمه تامّه الهی، فاطمه علیهاالسلام ، حایز مقام عصمت است ... . (حسن حسن‏زاده آملی، شرح فصّ حكمهٍٔ عصمتیّهٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، ص ۱۵۲.)

۶۲. آنان (اهل بیت پیامبر علیهم‏السلام ) مركز اسرار خدا، پناهگاه دستور و خزینه علم پروردگارند؛ آنان سرچشمه دستور خدا، نگهبان كتاب‏های الهی و پشتوانه دین خدایند. به وجود خاندان رسالت انحراف‏های دین برطرف می‏گردد و تزلزل آن فرو می‏نشیند. این خانواده اساس دین و تكیه‏گاه یقین‏اند. پیشگامان به آنان بازمی‏گردند و عقب‏ماندگان به ایشان می‏رسند. این خانواده از امتیازات حكومت برخوردارند و سفارش‏های جانشین برای آن حضرت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و دریافت علوم و مال مخصوص ایشان می‏باشد. (نهج‏البلاغه، خطبه ۲.)

۶۳. امام صادق علیه‏السلام فرمود: اگر خداوند متعال امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام را برای فاطمه علیهاالسلام نمی‏آفرید برای فاطمه علیهاالسلام همتایی از آدم و غیر آن روی كره زمین نبود. (محمّد بن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، كتاب «الحجه»، باب «مولد الزهراء»، ص ۴۶۱.)

۶۴. ای محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اگر تو نبودی عالم را نمی‏آفریدم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‏كردم و اگر فاطمه نبود تو و علی را نیز نمی‏آفریدم. (محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱۵، ص ۲۸ و ۲۹؛ ج ۵۷، ص ۱۹، ۲۰۱؛ ج ۶۰، ص ۳۰۳ / عبدالحسین امینی، پیشین، ج ۲، ص ۳۰۰، ج ۵، ص، ۴۳۵، میرزا حسین نوری طبرسی، پیشین، ج ۲، ص ۶۱۵. و نیز برای شرح و بسط و تفسیر حدیث مطرح شده، ر. ك: محمدعلی گرامی، لولا فاطمهُٔ.)

۶۵. امیرالمؤمنین علیه‏السلام از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سؤال كرد: كدام‏یك از ما پیش تو دوست داشتنی‏تریم: من یا فاطمه علیهاالسلام ؟ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: فاطمه را بیشتر دوست می‏دارم، ولی تو نزد من عزیزتری. (محسن الامین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ص ۳۰۷ / احمد بن شعیب نسائی، خصائص، ص ۳۷.)

۶۶. عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج ۲، ص ۸۴ـ۸۵.

۶۷. محسن‏الامین، پیشین، ج ۱، ص ۳۰۷ به نقل از: ابوالفرج اصفهانی، الاغانی.

۶۸. باید بین دو نبوّت تشریعی و انبائی تفاوت قایل شد؛ زیرا نبوّت تشریعی به رسول خاتم محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خاتمه یافت. پس حلال آن حضرت تا روز قیامت حلال است و حرام وی تا روز قیامت حرام. اما نبوّت انبائی، كه به «نبوّت عامّه» و «نبوّت تعریفی» و نبوّت مقامی نیز موسوم است، همیشه تا ابد مستمر است و از این سفره ابدی همه نفوس مستعد بهره‏مند می‏شوند تا از وحی انبائی بشنوند. فافهم. (حسن حسن‏زاده آملی، فصّ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، ص ۲۶ / همو، شرح فصّ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، ص ۳۲۴ـ۳۳۶.)

۶۹. همو، شرح فصّ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، ص ۳۲۴ـ۳۳۶ / سیدمحمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱۳، ص ۳۴۱ـ۳۸۵ / ناصر مكارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج ۱۲، ص ۵۲۰ـ۵۳۸ و ص ۵۴۹ـ۵۵۲.

۷۰. نهج‏البلاغه، خطبه ۲۳۵.

۷۱. عبداللّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج ۳، ص ۴۰۰ـ۴۱۳ / همو، زن در آینه جلال و جمال، ص ۱۴۲ـ۱۸۱ / همو، ولایت در قرآن، ص ۲۷۵ـ۳۲۰ / حسن حسن‏زاده آملی، ادب فنای مقرّبان، ج ۱، ص ۱۴۷.

۷۲. حسن حسن‏زاده آملی، ادب فنای مقرّبان، ج ۱، ص ۱۵۰ـ۱۵۸.

۷۳. ر. ك. به: المیزان / ناصر مكارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج ۲۷، ص ۳۷۶ـ۳۷۵ / فضل بن حسن طبرسی، مجمع‏البیان، تهران، مكتبهٔ العلمیهٔ الاسلامیه، ج ۵، ص ۵۵۰ / حسن حسن‏زاده آملی، شرح فصّ حكمهٍٔ عصمتیّهٍٔ فی كلمهٍٔ فاطمیّهٔ، ص ۱۳۴ و ۱۴۲ـ۱۴۳ / عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج ۲، ص ۹۹ـ۱۰۷.

۷۴. ر. ك. به: عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص ۱۴۳ـ۱۴۴ / ناصر مكارم شیرازی و دیگران، پیشین، چ چهل و ششم، ج ۱، ص ۱۹۹ / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج ۱، ص ۸۸ـ۸۹.

۷۵. محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۸۳، ص ۶۷.

۷۶. همان.

۷۷. همان.

۷۸. واقعه: ۷ـ۹۶.

۷۹. منافقین: ۱۹ـ۲۸.

۸۰. انسان: ۵ـ۲۱.

۸۱. سیدمحمّدحسین طباطبائی، پیشین، ص ۳۵۳ـ۳۵۷ و ۲۱۳ـ۲۲۹ / ناصر مكارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج ۲۶، ص ۲۷۰ـ۲۸۱، ج ۲۵، ص ۳۴۲ـ۳۵۹ / مرتضی مطهّری، آشنایی با قرآن، ج ۶، ص ۸۷ـ۹۴ و ۲۱۹ تا ۲۲۵.

۸۲. شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۴۱، ح ۷، ص ۱۴۱.

۸۳. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۵۱.

۸۴. همان، ج ۳، ص ۷۵۰.

۸۵. ابن قتیبه، الامامهٔ والسیّاسهٔ، ج ۱، ص ۱۴ / زینب فواز العاملی، پیشین، ج ۴، ص ۱۲۱۴.

۸۶. ابن صباغ، الفصول المهمه، ص ۱۲۹.

۸۷. محمد بن ابی بكر الشلی، المشروع الروی، ص ۸۶.

۸۸. محب الدین طبری، ذخائر العقبی، ص ۲۶.

۸۹. ابونعیم اصفهانی، حلیهٔ الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۲، ص ۴۲.

۹۰. محمّد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج ۵، ص ۲۰.

۹۱. محمّد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۹۶ / ابن حجر عسقلانی، الاصابهٔ، ج ۴، ص ۳۳۶.

۹۲. حاكم نیشابوری، المستدرك علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۵۶.

۹۳. در این زمینه، ر. ك. به: عذرا انصاری، جلوه‏های رفتاری حضرت زهراء / سیدجعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام / محمّد دشتی، نهج الحیاهٔ فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام .

۹۴. عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج ۲، ص ۱۰۶ـ۱۰۷ / همو، زن در آینه جلال و جمال، ص ۱۴۲ـ۱۴۴


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.