چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
معشوقِ بی عاشق
هیچوقت از طرفداران جدی فیلمهای کوتاه نبودهام. به نظرم دنیای فیلم کوتاه نه جذابیت و نه قدرت و توانایی رقابت با یک اثر بلند سینمایی را دارد؛ در واقع دنیای فیلم کوتاه بسیار محدودتر و در مواردی بستهتر از فضای یک اثر بلند سینمایی است به شکلی که نه اکران گسترده و عام فیلم بلند را دارد و نه میتواند به اندازهی آن اثرگذار و جریانساز باشد. فیلمهای کوتاه اکثراً در جهانی ساده، جمع و جور و تجربهگرا ساخته میشوند و جز در موارد اندک - بهویژه در کشور ما - رد پایی از عوامل حرفهیی سینما را نمیتوان در آن دید. اما مهمترین دلایل درونی و بیرونی مهجور ماندن فیلم کوتاه و عدم جذابیتش در مقایسه با فیلم بلند برای مخاطب کداماند؟
● محدودیت زمانی
زمان فیلمهای کوتاه در طولانیترین شکل ممکن به بیش از سی دقیقه نمیرسد و فرصتی برای پرداخت به جزییات و ارایهی کامل اطلاعات چه در زمینهی داستان و چه در مورد شخصیتها وجود ندارد. محدودیت زمانی در فیلم کوتاه بهاجبار همه چیز را فشرده و مختصر میکند. یک اثر کوتاه به دلیل زمان محدودی که در اختیار دارد مهلت چندانی برای درگیر کردن تماشاگر با فضای داستان و آدمهای حاضر در آن را ندارد. در یک اثر بلند سینمایی کارگردان این امتیاز را دارد که بهتدریج مخاطب را با فیلم و قصهی آن همراه کند اما فیلم کوتاه فاقد چنین موقعیتی است، وقت تنگ بوده و اتفاقاً به خاطر همین وقت کم حوصلهی مخاطبی که انتظار دارد زودتر به نتیجه برسد هم محدود میشود. در فیلم بلند همیشه این امید وجود دارد که قصه مثل یک مشت بسته عمل کند و مخاطب هر آن این انتظار را دارد که ورق در فیلم برگردد و اثر جذاب شود.
در واقع مخاطب به نوعی با این شکل از انتظار در فیلمهای بلند کنار آمده و امیدوارانه دقایق اولیه کسالتبار بعضی فیلمها را تحمل میکند. اساساً داستان بعضی از فیلمها اصطلاحاً دیر استارت میخورد و دقایق ابتدایی آن صرفاً به معرفی فضای کلی اثر و شخصیتها اختصاص پیدا میکند.
در مقابل مشت یک فیلم کوتاه از همان ابتدا باز است چرا که وقتی برای به چالش کشیدن حوصلهی مخاطب و نرمنرمک همراه کردن وی با خودش را ندارد. یک فیلم کوتاه در ابتدا باید به قواعد و مؤلفههای خود که همان احترام به وقت و مختصر و مفید بودن است، احترام بگذارد و در وهلهی بعد خواستار علاقه و توجه مخاطب باشد.
● نمادگرایی مفرط به جای طرح داستان
حکایت فیلم کوتاه در کشور ما بسیار جالب است چرا که بیشتر کارگردانان فیلم کوتاه در ایران دچار این سوءتفاهم جدی شدهاند که فیلم کوتاه قرار نیست قصهگو باشد در نتیجه همواره در جشنوارههای داخلی با انبوهی از آثارِ ضدقصهی نمادگرا مواجهیم که نمادهای گلدرشتشان را به جای قصههای درگیرکننده و جذاب توی چشممان فرو میکنند.
این وضعیت در طیف فیلمهای موسوم به معناگرا به مراتب وخیمتر هم میشود؛ فیلمهایی که از سطحیترین و دمدستیترین نمادها و اشارات به منظور فهماندن و تفهیم کردن مخاطب استفاده میکنند. در کل بیماری نمادگرایی مفرط و آزاردهنده در فیلمهای کوتاه ایرانی حکم همهگیر و رو به گسترش را پیدا کرده است و موضع تند و تیز سازندههای این قبیل آثار به اعتراض منتقدان معمولاً ختم به جوابهای غیرمنطقی و به اصطلاح از سر بازکنی میشود. مواردی مانند این که زمان در فیلم کوتاه حکم طلا را دارد و وقت و فرصتی برای پرداختهای کلی و حاشیهچینی نداریم و در چنین شرایطی نمادها میتوانند با مخاطب صحبت کنند و بار معنایی داشته باشند، بدون اینکه وقت را هدر بدهند البته این کارگردانان عزیز فراموش میکنند بگویند که حوصلهی خلق قصه و شخصیتپردازی را ندارند و راه میانبرِ امتحانشده و سهل و بیخطر را ترجیح میدهند.واقعاً تا چه زمانی قرار است دوربین دور خودش بچرخد و دود و مه ببینیم و رنگ سفید نماد پاکی و سفرهی ترمه و سیب نشانههای معنویت باشند! اینطور نمادگراییهای بدسلیقه، سطحینگرانه و از مد افتاده اشاره به عدم توانایی و تلاش کارگردان برای ایجاد فضا و خلق قصه و پیشبرد داستان فیلم به شکلی خلاقانه دارد. عاملی که خود موجب دلزدگی مخاطب باهوشی میشود که به سرعت متوجه تنبلی و تقلب کارگردان شده و فیلم را پس میزند؛ کارگردانی که میخواهد مجموعهیی از بیتجربگیها و کمکاریهای خود را به اسم اثر معناگرا یا بدتر از آن روشنفکرانه به خورد تماشاگرش بدهد.
● کمبود نیروی حرفهیی و تخصصی
دستِ کم پنجاه درصد فیلمهای بلند سینمایی ما در واقع داستانهای فیلمهای کوتاهی هستند که زیادی کش آمدهاند. داستان این فیلمها بدون قابلیت گسترش و پرداخت به اصطلاح فقط پف میکنند تا به زمان مطلوب برای یک اثر بلند سینمایی برسند. اما با وجود چنین شرایطی باز هم کارگردانان حرفهیی ما تمایلی به تبدیل این ایدههای تکخطیشان به یک فیلم کوتاه قابل قبول را ندارند. واقعیت این است که گردش مالی فیلمهای کوتاه در ایران تقریباً صفر است و در چنین اوضاعی دل بستن به بازگشت سرمایهی صرفشده، کاری بیهوده به نظر میرسد. سینمای فیلم کوتاهِ کشورمان نوزاد کمجانی است که توانایی راه رفتن و استقلال را ندارد چه برسد به رشد و بلوغ و نبود سرمایهی کافی سبب شده نیروهای حرفهیی و تخصصی هیچ انگیزهیی برای فعالیت در عرصهی تولید فیلم کوتاه نداشته باشند. در نتیجه فیلم کوتاه در ایران محدود به جریانی دانشگاهی و محلی مناسب برای کسب تجربه و آزمون و خطا کردنِ تازهکارها و حتی غیرحرفهییها گردیده است که بیشتر این افراد از طرف هیچ نهاد و سازمانی حمایت مالی نمیشوند و با اندک سرمایهی شخصی خود فیلم میسازند؛ فیلمهایی که در آنها بازیگر و کارگردان و تدوینگر و ... همه یک نفر است. واقعاً چه توقعی میتوان از این لشکر تکنفره داشت؟! از این عشاق سینما که با سرمایهی شخصی و فقط با تکیه بر احساس خود فیلم میسازند که بگذریم به درجات کمی حرفهییتر میرسیم؛ اما اوضاع در بین این گروه هم چندان جالب نیست. ویروس جشنوارهزدگی بیداد میکند و بیشتر جوانانی که در این حوزه فعالیت دارند چشم به موفقیت در جشنوارههای خارجی و داخلی دوختهاند چرا که موفقیت در جشنوارهها یعنی دیده شدن کارشان توسط منتقدان و مخاطبان و این برای یک کارگردان فیلم کوتاه در شرایطی که تقریباً هیچ امیدی به دیده شدن حاصل زحماتش ندارد، فرصتی طلایی محسوب میشود. با توجه به چنین شرایطی کارگردانان و دیگر عوامل حرفهیی سینما رغبتی برای فعالیت در عرصهی فیلم کوتاه نخواهند داشت چرا که حاصل کار هر چه باشد در همان دنیای محدودِ سینمای فیلم کوتاه خواهد ماند.
کملطفی تلویزیون و سینماداران به فیلم کوتاه و عدم تمایلشان برای به نمایش درآوردن فیلم کوتاه - به جز در مواردی معدود - باعث شده فیلم کوتاه مخاطبان بالقوه خود را از دست بدهد. عدم معرفی آثار باارزش افراد مستعد و فعال در زمینهی فیلم کوتاه که نگاهی جدی و حرفهیی به این مقوله دارند باعث دوری و ناآشنایی هرچه بیشتر مخاطب عام نسبت به فیلم کوتاه شده است. اگر فیلمهای کوتاه فاخر و جذاب امکان اکران بهتر را داشته باشند و یا تلویزیون اقدام به خرید و پخش این گونه آثار کند و بهمانند کاری که برای فیلمهای بلند سینمایی میکند از منتقدان توانمند برای بحث و بررسی این آثار استفاده کند، هم به جمعیت علاقهمندان فیلم کوتاه افزوده خواهد شد و هم سازندگان این فیلمها به ادامهی فعالیت دلگرم میشوند.
▪ بعد از تحریر: اما برگردیم به همان بحث اولیهی این که چرا فیلم کوتاه برایم هرگز جذابیت یک فیلم بلند را نداشته است. شاید به این خاطر باشد که فیلمهای کوتاه خوبی که دیدهام بسیار کم بودهاند. فیلمهای کوتاه ایرانی اکثراً غیرحرفهیی و اعصاب خردکن و پر از ایرادهای فنی و سطحینگریهای محتوایی هستند و هر بار دیدنشان از اندک علاقهام به سینمای فیلم کوتاه کم میکند؛ فیلمهای ملالآوری که بعد از تماشایشان خدا را شکر میکنم که کوتاه بودهاند!
الناز دیمان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست