دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مردی از تبار آسمان

شهید آوینی از تبار آسمانیها و پرورده کشور عشق بود. انسان به تعالی رسیدهای که به ندای فطرت، پرچم اندیشه حق را برافراشت و برای خدا با مردم زیست و برای خدا به خدا رسید. گستردگی بینش و دانش و فهم و کمال این شهید گرانقدر نه برای خواص که برای همگان پس از پرواز ملکوتیاش عیان شد. در زندگی آوینی نباید به دنبال یافتن شاهکار بود. او نمیخواست شاهکار بیافریند. او میخواست به وظایف انسانیاش عمل کند. از اینرو جستجو برای پیدا کردن شاهکار در میان آثارش- که جمله آثار ارزشمندی هستند- سودی ندارد ضمن آنکه جستجوگر را از حقیقتی درخشان دور میکند چرا که بزرگترین شاهکار شهیدآوینی زندگیاش بود؛ اخلاق، رابطه، آثار و ایثار، شاهکارهای این شهید بزرگوار محسوب میشوند.
شهید آوینی اهل عشق، درد و قلم و هنر بود. شیفته تفکر و نقاشی و صاحب اندیشههای منسجم و تحقیقهای ارزشمند حضورش در جبههها، و جودش در حوزه هنری، تاثیرش بر عالم هنر و هنرمندان نعمت بود و مایه برکت. چنانکه همسر بزرگوارش درباره او گفته: همه زندگیاش عرصه هنرنمایی عشق بود. بنابراین چنین عاشقی چقدر باید در محنت باشد تا به وصال معشوق برسد. جایگاه این عاشق فرزانه در میان اهل هنر برجستهتر از آن بود که از یادها کوچ کند. کیومرث پوراحمد یکی از کارگردانان صاحبنام کشورمان که از نزدیک با آوینی آشنا بود، دربارهاش میگوید: بعضیها بزرگند، به راستی بزرگند و نه اینکه فقط در ذهنهای حقیر، بزرگ باشند و سیدمرتضی آوینی، آن کیمیای کمیابی بود که به راستی بزرگ بود. سید چون آسمانی بود، آسمانی هم میاندیشید. بهگونهای که علاوه بر زندگی و خلق و خو در نوشتههایش نیز ستاره، ستاره هنر میبارید. هنر او با عشق و فلسفه و عرفان عجین بود. منشور تجدید عهد هنر درباره هنر مینویسد: حقیقت هنر نوعی معرفت است که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف میگردد واین کشف تجلی واحدی است که از یکسوی در محتوا و از سوی دیگر در قالب هنر ظاهر میشود.
او هنر غیرخدایی را قبول نداشت و در مقابل تفکر بدون تعهد هنر برای هنر موضعی جدی میگرفت. هنر برای هنر عنوان توصیفی تلاشیاست که سعی دارد هنر را بینیاز از دین و حکمت و تعهد، در خدمت هنر معرفی کند، اما مگر این کار ممکن است؟
او عقیده داشت که هنر اگر برای هنر نباشد، برای هیچ چیز دیگری هم نباید باشد جز عشق به خدا و سید از همین زاویه هنر را میدید و تعریف میکرد: هنرمندان با رغبت فراوان حاضرند در خدمت تبلیغ صابون و پودر لباسشویی و... آفیش سینمایی کار کنند. اما چون سخن از صدور انقلاب و یا پشتیبانی از رزمآوران میدان مبارزه با استکبار جهانی به میان میآید، روی ترش میکنند که نه آقا، قبول سفارش هنر را میخشکاند. این کدام هنر است که برای پروپاگاندای تجارتی فوران میکند، اما برای عشق یا خدا، نه؟
شهید با درک درستی که از اوضاع هنر و هنرمند داشت معتقد بود: هنرمند امروز از تعهد و پیام میگریزد و یا تعهد خویش را در انکار تعهد و پیام میجوید بی آنکه بداند و در این معنی اندیشه کند که آیا گریز از تعهد و پیام و انکار آن ممکن است یا نه؟ هنر عین پیام و تعهد است و انتزاع این دو از یکدیگر و انکار نسبی که بینشان وجود دارد، از اصل بیمعنا و محال...
افکار شهیدآوینی در تمامی عرصهها پاک و شفاف بود. او به درستی و گویا نظراتش را مطرح میکرد و سخن میگفت. او یک تنه بار امانت بزرگی را به دوش میکشید. زیرا در تمامی عرصههای فرهنگی و هنری جهاد میکرد. کسی که هنر برای هنر را قبول ندارد و هنر را از عرفان و عشق و پیام و تعهد جدا نمیداند، بجا میگوید که هنر نیز عین عرفان است و تفاوت تنها در نحوه تجلی است.
سید در عرصههای دفاع جهانی از حق و اسلام و هنر نیز علمدار بود. آنجا که به تحفه غربیها (دهکده جهانی) میپردازد، مینویسد: تحولاتی را که این روزها در کره زمین روی میدهد از نظرگاههای مختلفی تحلیل کردهاند، اما هیچیک از این تحلیلها نتوانسته است از سیطره القائات تبلیغاتی منتشر در امپراتوری ارتباطات خارج شود. امپراتوری ارتباطات همان سرزمینی اعتباری است که آقای مک لوهان آن را دهکده جهانی خوانده است. تعبیری فن پیکارانه که ماهیت این امپراتوری را پوشیده میدارد. در همین زمینه است که سید نتیجه میگیرد: جهان فردا دیگر از آن غرب نیست و همه تحولات حکایتگر همین حقیقت است. ایمان، ناجی جهان فرداست چنانکه ناجی ایران شد و انقلاب اسلامی را به سرچشمه جوشان انقلاب معنوی و دینی در سراسر جهان مبدل کرد.
به راستی درباره چنین انسان هنرمند و شریفی که شهادت را زیباتر از زندگی میداند چه باید گفت؟ وجود او مملو از نور بود و آنچه میگفت و مینوشت و میساخت، برگرفته از همین نور بود. او عاشق و هنرمند و شیدا بود و هر آنچه را که میدید، شیدا میدید. خود او میگوید: اگر شیدایی را از انسان بازگیرند، هنر را از انسان باز گرفتهاند. شیدایی جان هنر است اما خود ریشه در عشق دارد. شیدایی همان جنون همراه عشق است. ملازم ازلی عشق جنون و شیدایی نیز عاطف و معطوف هستند و مرادف با یکدیگر.
سید در بند مسائل این جهانی نبود. اگر به هنر عشق میورزید از آن رو بود که هنر را اینگونه میدید: هنر کمال طلب آیینه حق و حقانیت است. نه آیینه نفس و نفسانیت و براین اساس عین تعهد است. به آن عهد و میثاق ازلی که وجودعالم وانسان فطرتا به آن شهادت میدهد.
شهید اهل قلم به سینما عنایت خاصی داشت و تحقیقات و دیدگاههای خویش را باز هم صریح و مشخص و پیوسته عنوان میکرد. او معتقد بود: سینمای متفکر ایران با فرض آنکه چنین تعبیری روا باشد، که نیست موجود ناقصالخلقهای است که سری بزرگ دارد، پاهایی مبتلا به نرمی استخوان، حال آنکه این تعبیر در این مقام مصداق ندارد.
وی درباره منتقدان سینمایی نیز اعتقاد داشت:علیرغم کثرت مباحثاتی که درباره سینما انجام میشود، استقبال عموم مردم از فیلمها همچنان فارغ از نظرات عموم منتقدان سینماست تا آنجا که گویی مردم عمد دارند که قواعد و معیارهای منتقدان را نقض کنند و نشان دهند که نقادی سینما در این کشور حرفهای است کاملا به دور از واقعیات.
در پایان این نوشتار توجه شما را به بخشهایی از نامه این شهید بزرگوار به ابراهیم حاتمیکیا جلب میکنیم؛
آقای حاتمیکیا! بگذار که با همین خطاب آغاز کنم تا از نگاشتن بازنمانم، چرا که اگر بخواهم آنگونه بخوانمت که در دل به تو میاندیشم، دیگر جز آنکه نامت را بر زبان بیاورم چیزی برای گفتن نمیماند. دوست من! میدانم که چه میکشی، خوب میدانم اما تو که در دامنه آتشفشان منزل گرفتهای باید بدانی که چگونه میتوان زیر فوران آتش زیست. ما را خداوند برای زیستنی چنین به زمین آورده است. چرا که مرغ عشق، ققنوس است که در آتش میزید، نه آنکه رنگین کمان میپوشد و در بوستانهای عافیت، شکر میخورد و شکرشکنی میکند. مگر سوختهدلی و سوختهجانی را جز از بازار آتش میتوان خرید؟
دوست من! فیلم از کرخه تا راین تلخ است، به تلخی بمبهای شیمیایی. به تلخی از دست دادن فاو، به تلخی مظلومیت بسیجی، میخواهم بگویم تلخ است، اما ذلیلانه نیست. این تلخی همچون تلخی شهادت شیرین است. تو همواره پای در عرصههای خلاف عادت و غیرمتعارف نهادهای... و این است که بسیاری را از تو رنجانده است. تو با قلبت در جهان زندگی میکنی و همان صورت هم زندگی میکنی، فیلم میسازی. پس به تو اعتراض کردن خطاست. چرا که سراپای وجودت قلب است و مگر جز این هم راهی برای هنرمند بودن هست؟ تو زیستنت، عین هنرمندی است و هنرمندیات عین زیستن...
حامد اصفهانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست