جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
پایانی بر هجوم و تسلط مردان دوزنه بر سیما
![پایانی بر هجوم و تسلط مردان دوزنه بر سیما](/web/imgs/16/141/3aefw1.jpeg)
● تحلیلی بر سریال تلویزیونی «لبه تاریكی»
سریال «لبه تاریكی» به پایان رسید و این پایان را می توان فروكشی بر هجوم و تسلط مردان دوزنه بر سیمای جمهوری اسلامی دانست. سال هایی قریب یك دهه گذشت و موضوعی را در سیما شاهد بودیم كه زیر پوست فرهنگ این ملت خزید و اهداف و نتایج خاصی را دنبال كرد و آن هم ورود زن دیگر در زندگی مشترك مردان بود.
حمله به طور ناگهانی با یك سری تولیدات در سیما آغاز شد كه دستمایه داستانی آنها برقراری ارتباط با زن دیگر در خارج از چارچوب زندگی خانوادگی بود. كار این هجوم بالا گرفت تا جایی كه در بهار سال ۸۳ شاهد بودیم این دستمایه همه شبكه های تلویزیونی را اشغال كرده است. این كار با سریال «بانویی دیگر» به اوج خود رسید كه هم تحقیر زنان بود و هم اهانت به مردان. در این دهه سریال های ریز و درشت بسیاری با این محتوا كه بعضی هم پرهزینه و سنگین با پخش در ساعات پربیننده تولید شد، به روی آنتن سیمای جمهوری اسلامی رفت.
برای خانواده یك تعریف داریم. خانواده جدای از ابعاد و طیف گسترش آن عبارت است از پدری، مادری و بعد هم فرزندان كه ارتباطاتشان عاطفی و حقوقی است. قرار بر این است كه این افراد غم و شادی را با هم شریك باشند و مشكلات را به سرپنجه تدبیر و تجربه و عشق ورزی به یكدیگر حل و بار زندگی را برای هم كم كنند. زن و مرد در این بستر در عین این كه حقوق یكدیگر را رعایت می كنند، نسبت به هم مهر می ورزند و اخلاق را نمایش می دهند و خود رشید می شوند. در این سیر زندگی مشترك زن و مرد، فرزندان خانه تربیت فردی و اجتماعی می شوند، از آنچه در خانه می بینند الگو می گیرند و با آن چه می آموزند رشد فردی و اجتماعی پیدا می كنند.
در ارتباط با این تولیدات به چند نكته می توان توجه كرد
۱- حرمت شكنی: گیریم یك كلمه صیغه یا همسر دوم را هم به برقراری ارتباط با یك زن دیگر خارج از خانه ضمیمه كرد ولی باید توجه كرد كه اصل موضوع به قوت خود باقی است. كلمه همسر دوم و صیغه كه آمد به ظاهر به آن رنگی می دهد كه مدیران بگویند كار بدون اشكال است و از كنار موضوع بگذرند چه بسا هم در جلسات پنهان برای خود توجیه كنند كه لازم است به عادی سازی عمل كمك كنند. لازم است توجه شود كه از نتایج پیدا و پنهان این موضوع نمی توان غافل شد. وقتی در تولیدات فرهنگی و به خصوص هنری این عمل یك عمل عادی باشد، درواقع آن چه در حال عادی شدن است، برقراری ارتباط عاطفی و جنسی خارج از خانه است. آنچه به بركت این تولیدات در جامعه عادی می شود، این راه است كه می توان خارج از خانه به دنبال برطرف شدن نیازهای عاطفی (به طور بارزتر و مشخص تر نیازهای جنسی) بود. از این زاویه نگاه می بینیم كه نه فقط چارچوب خانوادگی شكسته می شود بلكه این شكستن هم كاری عادی و همه گیر می شود.
مدیران باید توجه كنند با آنچه در این سال ها كردند به این سادگی كه یك كلمه همسر دوم را بر سر كار بگذارند بار گناه آنها را كم نمی كند. كاری كه با این تولیدات با فرهنگ و رفتار این مردم شد، دادن مجوز و عادی و جاری كردن یك عمل بود و آن هم عادی سازی ارتباطات عاطفی در خارج از خانه برای مردان و متعاقب آن زنان بود. نكته این است كه هر مردی كه این ارتباط را برقرار می كند، با زنی است، پس موضوع به مردان خلاصه نمی شود، پای زنان و خانواده ها و در نتیجه فرزندان در میان است. اسم همسر دوم ظاهر كار است، ولی باطن كار و نتیجه حاصل از آن از بین بردن قبح این عمل در جامعه است و وقتی قبح عمل از بین رفت، آنچه در جامعه جاری می شود، اصل و باطن عمل است. با این توضیحات می بینیم از نتایج این كار خواسته یا ناخواسته عادی كردن یك ضدارزش در جامعه و جاری كردن آن در میان مردم است.
۲- افزودن مشكلی بر مشكلات: مدیران با این توضیح كه دخترانی با سن بالا بدون همسر در جامعه هستند، كار خود را در ادای توضیح برای رواج این عمل ساده كردند. نكته این است كه تجربه و تحقیق نشان می دهد، مردانی كه به دنبال همسر دوم رفتند، نه تنها مشكلی را حل نكردند بلكه مشكلاتی بر مشكل اول افزودند و آن هم مشكلاتی است كه بر زن اول و فرزندان بی پدر آن خانه رفته است. مردانی كه پای زن دیگر را به زندگی مشترك خود باز كرده اند، با رها كردن زندگی مشترك با همسر اول، به او و به فرزندان خود صدمه زده اند. حضور دختران ازدواج نكرده اگر به عنوان مشكل بود فقط یكی بود كه خود آنها با زندگی پاك و راحت خود مشكلی را برای خود و برای جامعه تعریف نمی كردند. برای آنها زندگی در خانه پدری عادتی است كه هنوز ادامه دارد. علاوه بر این كه می دانیم و خود این دختران بهتر از هر كس دیگر می دانند كه بسیار امكان ازدواج برای آنها فراهم بوده، ولی خود نخواسته اند و آن مردان را به عنوان همسر برنگزیده اند. طرح مشكل ناشی از نگاه مردان و مدیران برنامه ساز به موضوع است، نه خود آنها. اگر توجه شود كه فقط این دختران نیستند كه با سن بالا به ازدواج نه گفته اند، بلكه چه بسیار پسران هم هستند كه آنها هم با وجود سن بالا نخواسته اند همسر انتخاب كنند. مسئله عدم قبول زندگی مشترك توسط این دختران و پسران احتیاج به تحقیق كارشناسانه و ارائه راه حل های كارشناسانه دارد، نه باز كردن راه ازدواج مجدد برای مردانی كه با گذشت، همراهی، قناعت و زحمت های زن اول به پول و امكانات و اعتبارات اجتماعی رسیده اند.
از طرف دیگر زنی كه ازدواج كرده خانه پدر را ترك كرده و وقتی شوهر او را رها می كند در جامعه سنگینی این نگاه را بر خود دارد كه او می تواند همسر مرد دیگری بشود و از همه طرف تحت فشار قرار می گیرد. صدمات روحی انسان ها را ضربه پذیر می كند و فشار زندگی و اجتماع راه برون رفت از مشكلات را محدود. زنی كه دیگر دختر هم نیست و خود می تواند با اجازه خود و بدون اذن ولی همسر بگیرد و با مردی ارتباط برقرار كند، مشكلات جامعه چندین برابر است. او دیگر زنی شكست خورده است كه احساس شكست او را آزار می دهد و بار خیانتی كه به او رفته. او با این احساس به حال خود گذاشته شده. به اضافه این كه زندگی فرزندان این خانه هم صدمه جدی خورده است. زندگی هر یك از این افراد یعنی هم مادری كه همسرش ارتباط عاطفی او را شكسته و به او زخم زده و هم زندگی و تربیت فرزندان و مسائل روحی و روانی آنها همه دچار معضل شده و علاوه بر مشكلات فردی ارتباط مستقیم با مسائل اجتماع دارند.
۳- عادی كردن یك حق كشی و یك دزدی: مردان برای ازدواج امكانات مادی و مالی احتیاج دارند. همه می دانیم كه در ابتدای زندگی مشترك اگر همراهی و گذشت و قناعت و از همه بالاتر كمك های مادی و معنوی زن و خانواده او نباشد در این جامعه پسران توانایی و امكان ازدواج را ندارند. محلی برای زندگی، همه مخارج خانه و زندگی زن و مرد با مرد است به علاوه این كه كارهای خانه با زن نیست. طبق احكام رساله های عملیه مرد حق ندارد زن را به انجام كارهای خانه مجبور كند. این حكم حقوقی است. اما زنان این جامعه مبتنی بر اخلاق عمل می كنند به این شكل كه در خانواده زن بخش مهمی از مخارج شروع زندگی مشترك را به عهده می گیرد و بعد هم زنان به حكم عشق و اخلاق كارهای خانه را به عهده می گیرند. در فرهنگ جاری این جامعه بنا به گونه ای گذاشته می شود كه در سیر سوءاستفاده مردان از زنان جلو می رود. زن اگرچه به حكم اخلاق كارهای خانه را می كند ولی مردان همه آنها را وظیفه زنان می دانند. نه تشكر و قدرشناسی را بر خود واجب می دانند و نه وقتی كه می توانند به عهده گرفتن بخشی از این مسئولیت را. اینها همه باعث می شود كه مردان نه فقط از زیر بار مسئولیت شانه خالی كنند و آن را به عهده زن بگذارند بلكه با تكرار این فكر و عمل خود را طلبكار را هم فرض كنند. زنان جامعه ما زندگی را بر مبنای اخلاق شروع می كنند، بدون توقع و حتی بدون این كه به روی مردان بیاورند كه در زندگی گذشت می كنند و بدون این كه بگویند طلبی دارند. مسئولیت های خانه و بچه ها به عهده مردان است. زنان همه این بار را به دوش می گیرند و در زندگی قناعت را پیشه می كنند تا پس اندازی جمع شود و خرج خانه و بچه ها شود. تا این جای كار عادی است و همه امكانات و اهرم های قدرت در دست مرد و به حساب مرد مانده و جمع می شود. در تمام این پس اندازها زن سهیم است چرا كه كارهایی كرده كه وظیفه اش نبوده و همراهی هایی كرده كه با بنای عشق حرفی از سهم خود نزده. نكته اصلی این جا است كه یكی از مهمترین وظیفه رسانه ملی به عنوان مربی افراد و جامعه كه نقش مهمی در فرهنگسازی دارد این است كه همه این موضوعات را دقیق ببیند، ابعاد مثبت فرهنگی را تقویت كرده و كمبودها را با آموزش صحیح پر كند. نه این كه در جهت عكس كاری كند تا كسی كه به اخلاق عمل می كرده ببیند كه چگونه قربانی سوءاستفاده ها، هوسرانی ها و پیروی هوای نفس می شود.
سئوال این است كه مردی كه به دنبال ازدواج مجدد می رود از كدام اموال و اعتبارات برای زن دیگر خرج می كند؟ اگر این مردان هم مال اضافه دارند كه زندگی دیگر را اداره كنند و هم وقت دیگر كه علاوه بر خرج آن برای زن و فرزندان خرج زن دیگر كنند موضوع حرف دیگری است ولی اگر همه اینها با دستبرد به حقوق و كسر گذاشتن از زن و فرزندان حاصل می شود نقش صدا و سیما در این دزدی چیست؟ نكته این است كه این مرد با عاطفه ای كه از همسر خود كسر گذاشته و امكانات مالی كه با كار و همراهی زن به نام خود ثبت كرده به دنبال امیال خود است. همه اینها حكایت از یك دزدی دارد كه بدون توجه به آن، این دست از سریال های داستانی سیما در این دهه در جهت عادی سازی آن جلو رفته اند.
۴- رواج حس بی اعتمادی در زنان: عقد ازدواج پایه های یك زندگی دائمی را بین زن و مرد بنا می نهد. در زندگی مشترك بنا بر این نهاده می شود كه این دو سهم یكدیگر از دنیا هستند و قرار است كه مشكلات زندگی را با یكدیگر حل كنند. این تولیدات با شكستن حرمت خانواده در ذهن مردان این راه حل را شكل می دهد كه می توان مشكل و همسر را دور زد و با هر زن دیگر كه می تواند منشی اداره، همكار، زن دوست، زن همكار، زن همسایه و یا زنی كه در خیابان پیدا كرده، دختری از فامیل و یا هر زن دیگر ارتباط عاطفی برقرار كرد و در خارج از خانه به دنبال خوشی گشت. متعاقب تقویت این ذهنیت در مردان، امنیت زندگی مشترك است كه در ذهن زنان به مخاطره می افتد و ذهنیتی بیمارگونه در خانه ریشه می دواند كه بی وفایی مرد و خدشه دار شدن زندگی مشترك با حضور زنی دیگر در زندگی است. این عدم امنیت روانی ابتدا سلامت جسمی، روحی و فكری زن را به مخاطره می اندازد و به دنبال آن سلامت ارتباطات بین فردی داخل خانه و متعاقب آن جامعه را. به اضافه این كه تاثیر خود را بر تربیت فرزندان و اداره كردن خانه نیز می گذارد.
فرشته ولی مراد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست