پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

آسیب شناسی فرهنگ ایرانی و بحران های جهانی


آسیب شناسی فرهنگ ایرانی و بحران های جهانی

تاثیرپذیری کمتر ما از بحران اقتصاد جهانی, که آن نیزعمدتا ذیل فاکتور کاهش قیمت نفت شکل می گیرد, نه تنها امری مثبت و بیانگر استقلال ما نیست بلکه خود داده ای مهم و نشانگر عقب افتادن ما در این عرصه است

تاثیرپذیری کمتر ما از بحران اقتصاد جهانی، که آن نیزعمدتا ذیل فاکتور کاهش قیمت نفت شکل می گیرد، نه تنها امری مثبت و بیانگر "استقلال" ما نیست بلکه خود "داده ای مهم" و نشانگر "عقب افتادن ما" در این عرصه است.

بحران اقتصادی در جهان فراگیر شده است. هم چنین سرایت بحران به حوزه های مختلف اقتصاد جهانی کمابیش در حال افزایش یافتن است. با این حال به نظر می رسد که در ایران کسی چندان نگران این موضوع نباشد! زیرا، به باور بسیاری، میزان اثرپذیری اقتصاد ما از اقتصاد جهانی گسترده نیست و از این روی نگرانی بی مورد است.

اما برخی به این وضعیت رنگ و بویی ارزشی نیز می دهند. به پرسش کشیدن ساختار اقتصادی جهان و وعده ارایه الگوهایی متفاوت از جمله محصولات چنین نگاهی است. بعضا سخن از پایان اقتصاد سرمایه محور نیز به میان می آید.

متاسفانه در بسیاری از مواقع در راستای مدلل سازی این رویکرد و به منظور توضیح نسبت اقتصادی ما و دیگران از مفهوم "استقلال" نیز هزینه می شود. کوتاه سخن آن که برخی عدم تاثیر پذیری ما یا میزان کمتر تاثیر پذیری اقتصاد ما از اقتصاد جهانی را نشانه استقلال ما و انحطار دیگران می دانند.

در چنین پارادایمی میزان پایین "نوسان پذیری" ما از اقتصاد بین الملل جلوه ای مثبت به خود می گیرد و بخشی از "امکان مندی" (contingency) ما در فضای گفتمانیdiscursive) environment) اقتصاد جهانی شناخته می شود که لازم است به شیوه ای مشخص و مناسب "معناگذاری" (conceptualized) گردد.

این برداشت از استقلال، به ویژه در عرصه اقتصاد، برداشتی نادرست است. برداشتی که التزام به آن می تواند اقتصاد ما را در سیکل معیوب وابستگی روزافزون قرار دهد.

برای توضیح این مسئله می توان از تمثیلی ساده مدد گرفت. اگر به یک دهه پیش از این نظر افکنیم خواهیم دید که بسیاری از مناطق کشور از نعمت گاز طبیعی برخوردار نبودند. در آن سال ها زندگی در بخش های سردسیری کشور حال و هوای متفاوتی داشت. گرم کردن تنها بخش محدودی از خانه و استفاده از وسایل گرمایشی سنتی نظیر کرسی از جمله ویژگی های زندگی شهری در زمستان های آن سال ها بود.

پس از توسعه شبکه گازرسانی کشور فرهنگ و شیوه زندگی نیز در این مناطق تحولاتی را به خود دید که بر اساس آن بسیاری از سنت های دیرپای مناطق سردسیری از میان رفت. طبعا این تحول تحولی مثبت بود. زیرا تحقق آن به معنای آسایش و راحتی بیشتر مردم آن مناطق بود.

حال نکته اینجا است اگر این "تحول فرهنگی" در زندگی اقتصادی را در فهم مناسبات اقتصادی دخالت ندهیم قادر به معناگذاری اتفاقی که سال پیش و به هنگام قطع گاز در برخی از این مناطق رخ داد نخواهیم بود.

سال پیش مردم برخی از مناطق سردسیر پس از افت فشار و قطع گاز دچار مشکلاتی سخت شدند و نسبت به سیاست گذاری هایی که به این وضعیت ختم شده است نگاهی انتقادی پیدا کردند. این در حالی است که همین مردم ده سال پیش از این از نعمت گاز برخوردار نبودند و زمستان های سرد را بدون برخورداری از گرمایش مبتنی بر سیستم های گاز طبیعی طی می کردند.

نکته این تمثیل آن جا است که این وضعیت (مشکلات مردم در شرایط قطع شدن گاز) به معنای آن نیست که گازرسانی به این مناطق کار صحیحی نبوده است و از این روی نمی تواند توجیه کننده سوء مدیریت در زمستان سال گذشته باشد.

اقتصاد ایران نیز وضعیتی این گونه دارد. به زبان استعاره به نظر می رسد که هنوز شبکه گازرسانی اقتصاد جهانی به کشور ما وارد نشده است. طبعا هنگامی که ما از مواهب اقتصاد پیش رو و گسترش یابنده جهانی برخوردار نباشیم در مشکلات آن نیز مشارکتی نخواهید داشت. جان کلام آن جا است که به این مسئله نباید مایه مباهت کرد و از آن به مثابه عاملی در توضیح موفقیت اقتصاد ایران یاد نمود.

به عبارت بهتر اگر بحران جهانی کمتر به این بخش از دنیا نفوذ می کند به معنای آن نیست که ما در موقعیتی برتر قرار داریم بلکه می تواند به معنای آن باشد که ما اصولا در شرایط "پیش از جذب" در بازار سرمایه و مناسبات اقتصاد جهانی هستیم.

اقتصاد جهانی طی دو دهه اخیر مجموعه گسترده ای از کشورهای جهان را به سطوح موثری از توسعه نایل آورده است. به عنوان نمونه می توان به کشورهایی نظیر کره جنوبی، چین، هند، برزیل، مجموعه کشورهای آسیای جنوب شرقی و حتی ترکیه اشاره داشت. این در حالی است که کشور ما هم چنان درگیر رقم های ناچیزی نظیر صادرات غیر نفتی بین پانزده تا بیست میلیارد دلاری است که اصولا با استانداردهای لازم برای توسعه یافتگی کشور در حد و اندازه ایران هیچ گونه تناسبی ندارد.

بنابراین تاثیرپذیری کمتر ما از بحران اقتصاد جهانی، که آن نیزعمدتا ذیل فاکتور کاهش قیمت نفت شکل می گیرد، نه تنها امری مثبت و بیانگر "استقلال" ما نیست بلکه خود "داده ای مهم" و نشانگر "عقب افتادن ما" در این عرصه است.

اما پرسش آن جا است که چرا درکی از "استقلال اقتصادی" در کشور ما خریدار می یابد که در واقع امر به معنای "انزوای اقتصادی" است؟

پاسخ به این پرسش مهم و کلیدی است. چرا که در پس پاسخی مناسب به این پرسش و پرسش هایی از این دست است که می توانیم عناصر فعال در "ذهنیت" حاکم بر فرهنگ اقتصادی مان را بازشناسیم و پس از آن و در پرتو شناختی که از این رهگذر حاصل می آید بخش های سازنده این فرهنگ را تقویت نماییم و به چاره جوی و چاره اندیشی برای بخش های مشکل آفرین بپردازیم.

اهمیت بخشیدن به مطالعات "فرهنگ اقتصادی" و "اقتصادشناسی فرهنگی"و پرسش گری عالمانه از چند و چون مناسبات ذهنی حاکم بر این حوزه مهم اجتماعی اولین گامی است که در تمهید پاسخ گویی به پرسش هایی از این دست باید اندیشیده شود.

امید آن که مطالعاتی از این دست توسط پژوهشگران کشور مورد اهتمام بیش تر واقع گردد.