سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
ادای دین به عبید زاکانی
عبید زاکانی شاعر و نویسنده طنزپرداز فارسیزبان قرن هشتم هجری است که اشعار و نوشتههای او با طنز و هزل عجین شده و اغلب عامه او را به لطایفش میشناسند و طنز و هزل به صورت یکسان در لطایف او جاری است در این میان منظومه "موش و گربه" این طنز پرداز از شهرت فراوانی برخوردار است.
این مقدمه صرفا توضیحی بود درباره شاعری که ظاهرا دغدغه و محور علاقه نویسنده نمایشنامه "خطر مجسمه عبید جدی است...! " است؛ نمایشی که پیداست عزت الله مهرآوران آن را صرفا برای ادای دین به این علاقه نوشته و به طورمشخص و مستقیم به عبید زاکانی و داستان و اشعار او مربوط نیست. هرچند همه اتفاقات داستان خطی و معمولی نمایش در زمان معاصر رخ میدهد و در دیالوگها توضیحات مستقیمی درباره این طنزپرداز ملی داده میشود و به برخی از آثار، حکایتها اشعار او به طور مشخص اشاره میشود؛ اما سوژه و مفاهیمی که عبید در مجموعه "موش وگربه " به آن اشاره میکند، دستمایه و تم مشترکی میشود با چهارچوب داستان نمایش "خطر مجسمه عبید جدی است...!".
داستان موش و گـربه اشاره به مساله حاکم کرمان و یزد ( امیر مبارزالدین مظفر) که به سفاکی شهرت دارد و بارها تائب شده بود دارد که در هیبت گربه درآمده و از سوی دیگر موش هم حاکم شیراز و تبریز و عراق یعنی شیخ ابواسحاق اینجو بود که به ادیب نوازی شهرت داشت و در نهایت در جنگی در حوالی کرمان ابو اسحاق حاکم مورد علاقه حافظ شکست خورد و پس از چندی او را به دستور امیر مبارزالدین مظفر سر بریدند.
داستان نمایش"خطر مجسمه عبید جدی است..." درباره یک مجسمهساز زن ایرانی از یک خانواده درباری است که از ۱۳ سالگی در خارج از کشور به سر برده است. اکنون پس از سالها با ساخت یک مجسمه از عبید زاکانی به کشورش بازگشته و میخواهد با ارائه آن به مردم کشورش ادای دینی به فرهنگ و هنر وطنش کند؛ اما در شروع با برخورد نیروهای امنیتی ساواک و کسانی مواجه میشود که با تندرویهای خود مخالف اشاعه فرهنگ و ادبیات ملی ایران هستند، با دستگیری زن مجسمهساز و بازجوییهای مداوم از او، مشکلات مختلفی برای این هنرمند در وطنش ایجاد میشود که منجر به به سرقت مجسمه و... میشود و در دل همین اتفاقات است که زن با همبازی و اولین عشق نوجوانی خود در لباس یک نیروی امنیتی که بازجوی او نیز است، مواجه می شود و همین منجر به یادآوری خاطرات نوستالژیک نوجوانی (قبل از ترک وطن) میشود و...
داستان نمایش"خطر مجسمه عبید جدی است..." درباره یک مجسمهساز زن ایرانی از یک خانواده درباری است که از ۱۳ سالگی در خارج از کشور به سر برده است. اکنون پس از سالها با ساخت یک مجسمه از عبید زاکانی به کشورش بازگشته و میخواهد با ارائه آن به مردم کشورش ادای دینی به فرهنگ و هنر وطنش کند؛
داستان خطی نمایش به گونهای روایت میشود که تماشاگر زیاد رغبت نمیکند خط داستانی و قصه را دنبال کند، چون روایت داستان نمایش به گونهای است که تماشاگر مشابه آن را این روزها در مجموعههای تلویزیونی و برخی فیلمهای سینمایی زیاد دیده است. از سوی دیگر نویسنده با گذاشتن تاریخ مشخص قبل از انقلاب (دوره طاغوت) برای اتفاقات، اثر خود را به نمایشی تاریخ مصرفدار تبدیل کرده که حتی اشارههای ایمایی در دیالوگها و برخی از صحنهها مبنی بر نزدیک شدن اتفات نمایش به شرایط کنونی جامعه هم نمیتواند برای مخاطب دلچسب باشد.
همچنین تأکید برجنبههای ناسیونالیستی و ادبیاتی اثرکه به طور مشخص دیالوگهایی در وصف و ستایش عبیدزاکانی و اهمیت ادبیات و فرهنگ ملی است و ما آن را میتوانیم با تعصبات زن مجسمهساز به شکل اغراقآمیزی ببینیم نه تنها به اهمیت موضوع نمایش اضافه نمیکند بلکه اثررا به یک نمایش کاملا رو تیدیل میکند.
بازی با زبان طنز و شعرگونهای که برخاسته از زبان کلامی عبید زاکانی است، در برخی از صحنه که به طور مشخص به اشعار و داستان "موش و گربه" در گفتوگوی زن و بازجو دارد هم نه تنها به نمایش بار طنزگونه و جذابی نمیدهد، بلکه تماشاگر را به یک سردرگمی میکشاند.
نمایش از نظر ساختار دراماتیک هم با مشکلات اساسی مواجه است که بیشتر از هر چیز به زبان نمایشنامه و ساختار ادبی آن باز میگردد، روایت ساده به طور مشخص تکلیف مخاطب را با اثر مقابلش روشن نمیکند؛ آیا این نمایش یک ملودرام عشقی است؟ یک ملودرام اجتماعی است یا یک داستان جنایی در صحنه یا یک ادای دین به فرهنگ و ادبیات ملی ایران که به طور مشخص عبید زاکانی محوریت اصلی آن است؟
این بلاتکلیفی نمایشنامه در حوزه اجرا نیز دو چندان میشود و دو بازیگر نمایش که اتفاقا نقش اصلی (زن مجسمه ساز) توسط خود کارگردان ایفا میشود از ابتدا تا پایان نمایش در نوعی بلاتکلیفی قرار دارند و پس از کشمکشها و درگیرهای پیدرپی در پایان به راحتی و بدون دلیل مشخص برآمده از یک روند دارماتیک با هم به سازش میرسند و مثل همه ملودرامهای ساده همه چیز به خیر و خوشی تمام میشود. کشمکش و تمام درگیری بین شخصیتها صرفا با ایجاد یک موقعیت کلامی و رد و بدل کردن دیالوگها در فضای میزانسن اتفاق میافتد و ما نمیتوانیم شاهد خلق یک موقعیت تازه در این میان باشیم تا با قرار دادن تماشاگر در یک موقعیت جدید او را وادار کنیم تا با نمایش و اتفاقات آن درگیر و همراه شود.
اغراقآمیزی و رها نشدن بازیگران به ویژه بازیگر نقش مرد در شخصیتی که ارائه میدهد نیز موجب میشود تا بیشتر از عمق دراماتیک نمایش کاسته شود. هرچند مریم کاظمی بازیگری است که موفقیتهای قابل توجهی در ایفای نقشهای خود چه در تئاتر و چه در تلویزیون داشته، اما به نظر میآید او این بار از بازی ساده، روان و استرلیزه خود در این اجرا اندکی فاصله گرفته است.
طراحی صحنه و لباس المانی و ساده این با فضای اجرا در شکل روایت داستانی، تناسب و همگونی ندارد. دیالوگها و ساختار داستانی نمایش مرتب به ما یادآوری میکنند که این اجرا در زمان مشخصی از یک دوره تاریخی روی میدهد و داستان خطی و سادهای به فضای نمایش واقعیتگرایی خاصی میدهند که با این شکل طراحی رضا مهدیزاده طراح خلاق و نوگرای تئاتر ما همگون نیست و به نظر میرسد این طراح در چارچوب متن اجرایی به دنبال ادامه اجرای خط طراحی همیشگی خود بوده است.
آنچه در نهایت از برآیند کلی اجرای "خطر مجسمه عبید جدی است..." بر میآید انتظاری نیست که از مریم کاظمی به عنوان یک بازیگر خلاق و نواندیش در حوزه تجربه کارگردانی داریم چون به نظر میرسد او پس از مدتها دوری از صحنه تئاتر بزرگسال با توشه تازهای باید بار دیگر به این حیطه بازگردد.
آرام کیا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست