جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
مجله ویستا

نفرین مادر


نفرین مادر

«زَمَخشری»، دانشمند بزرگ و صاحب تفسیر معروف «کشاف»، در سفری که به سرزمین خوارزم داشت، دچار سرمازدگی شدیدی شد.
شدت سرما به اندازه‌ای بود که منجر به قطع یکی از پاهای او گردید. از …

«زَمَخشری»، دانشمند بزرگ و صاحب تفسیر معروف «کشاف»، در سفری که به سرزمین خوارزم داشت، دچار سرمازدگی شدیدی شد.

شدت سرما به اندازه‌ای بود که منجر به قطع یکی از پاهای او گردید. از خود زمخشری دربارهٔ علت این حادثه پرسیدند. او گفت:

ـ علت حقیقی این بیماری را بر اثر نفرین مادرم می‌دانم.

من در کودکی، گنجشکی گرفتم و نخی به پایش بستم، و قسمتی از پرهای پرنده را کندم. در این میان، ناگهان گنجشک از دستم فرار کرد و در سوراخی خود را پنهان ساخت؛ اما نخی که به پایش بسته بودم، پیدا بود.

من آن نخ را کشیدم، تا پایش قطع شد. مادرم از این کارم برآشفت و به من گفت:

ـ خدا پای ترا قطع کند؛ همچنانکه پای حیوان را جدا ساختی!

پرواز آرزوها

روزی «میر سید شریف گرگانی» از پسر پرسید:

ـ دوست داری مانند کدامیک از دانشمندان معاصر گردی؟

فرزند پاسخ داد:

ـ مانند شما.

سید گفت:

ـ همت تو کوتاه است، و با چنین بالهای همت، پروازی اندک خواهی کرد.

ای فرزند، من هدفم آن بود که در فضل و دانش، چنـــان شوم که اشخاصی مثل «ابن سینا»، از شاگردانم به حساب آیند.

اکنون می‌بینی که بدین پایهٔ کوتاه و کوچک رسیده‌ام.

برگرفته از کتاب حکایتها و لطیفه‌های تربیتی