پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نوستالژی بدون افسردگی


نوستالژی بدون افسردگی

از ضرورت هایی که معمولاً در موسیقی پاپ و راک این سال های ما به آن توجه نمی شود, تناسب میان جنس صدای خواننده و لحن خواندن او با مصالح و مفاهیم و حس و حال جاری در اشعار قطعاتش است

از ضرورت هایی که معمولاً در موسیقی پاپ و راک این سال های ما به آن توجه نمی شود، تناسب میان جنس صدای خواننده و لحن خواندن او با مصالح و مفاهیم و حس و حال جاری در اشعار قطعاتش است. این نکته یی بدیهی است که با هر میزان تکنیک و شناخت و گروه حرفه یی و سایر امتیازات اجرایی، نمی توان بی تناسبی صدا و لحن خواننده با متن ترانه را پوشاند و جبران کرد.

درست به همین دلیل است که شنیدنی ترین قطعات اجرای مانی رهنما در آغاز کنسرت چهار خواننده محبوب کشور در هفته گذشته، همان قطعاتی بود که با طنین صدای باز او و با فریادهای دریغ آمیزش همراه می شد؛ که همچنان در راس شان ترانه مشهور فیلم «مرسدس» مسعود کیمیایی قرار دارد؛ترانه یی که البته روی فیلم نیامد و هنوز هم مانی برای گفتن نام سراینده اش جنتی عطایی روی سن، ناچار بود احتیاط و پرهیز کند.

هم ملودی ترانه اثر بابک بیات فقید به کلی با بقیه قطعاتی که آن شب ها در آن سالن اجرا شد، متفاوت بود و نشان از سبک ویژه بیات و ملودی های دلنشین همیشگی اش داشت؛ و هم طنین صدای مانی با درک عمیقی که نسبت به شعر بامعنا و - این روزها - کنایی ترانه داشت، از اختلاف سطحی محسوس با بقیه کارهای خود او خبر می داد.

و باز به همین علت، قطعه به کار رفته در تیتراژ سریال «شب های برره» و قطعه بسیار زیبا و اندوهگین «بارون می اومد...» بهترین بخش اجرای کم تمرین شده مهران مدیری به حساب می آید. او که بیشترین هیاهوی کنسرت را بابت محبوبیت بی حد و حصر شخصیت تلویزیونی اش به پا کرد، اساساً صدایی غم زده و مناسب همان نغمه های دشتی و لری معروفش دارد و البته حس نوستالژیک و عاشقانه ترانه «بارون» با اندوه نهفته در صدای او، همگونی غریبی یافته است.

این قطعه که برخلاف نوع معرفی مدیری با ارجاع به کنسرت قبلی خودش، بیشتر بابت اجرا شدن در یازدهمین دوره جشن سینمایی - تلویزیونی «دنیای تصویر» شناخته شده است، در کنسرت اخیر با جایگزینی کمانچه به جای تار، زیباتر اجرا شد و ویژگی عجیب آن، این بار بیشتر به چشم - یا در واقع به گوش - می آمد؛ اینکه از معدود قطعات اصیل ایرانی است که با وجود این همه اندوه، می توان در طول اجرایش کف هم زد، و با این وجود، همچنان از اندوهش کاسته نمی شود.

درخصوص اجرای علیرضا عصار و گروهش، قید عبارت «با حضور افتخاری...» اندکی عجیب می نمود؛ به ویژه از این حیث که تعداد و زمان قطعات آنها اگر نه بیشتر، بلکه دست کم برابر با گروه مدیری بود و اینکه آنان خود را جدا از برنامه های اصلی کنسرت می دانستند، بیشتر ناشی از نوعی خودجداپنداری بود تا تفکیک حرفه یی و با دلیل. اما فارغ از این موضوع، عصار هم با اتمام اجرایش با آهنگ مشهور «خیال نکن نباشی...» به سمت همان مشکلی رفت که پیشتر بدان اشاره کردم؛ تاکید بر قطعه یی که حس و جهت گیری و جهان بینی اش با جنس صدای خواننده نمی خواند. بدیهی است که گرما و آوای کشدار و پرطنین صدای عصار برای قطعات حماسی چون«عشق الهی» مناسب است و به کارگیری این صدا برای قطعات ضدرمانتیک مرسوم این سال ها از قبیل هیپ هاپ های اخیر، نمی تواند ضرب و تاثیر درستی بیابد. البته عصار و فواد حجازی خیلی پیش از این موج متاخر ترانه های ضدعشق، این آهنگ را کار کرده بودند؛ اما این پیشگامی دخلی به بی تناسبی شعر و صدای خواننده ندارد. حتی نوع ادای یله و بی قید و گذرنده کلمات توسط عصار در این آهنگ، در تعارض با عادتی است که نسبت به تاکیدهای تلفظ او روی کلمات داشته ایم و داریم.

اما برنده اصلی کنسرت بی تردید رضا یزدانی بود. و جالب اینجاست که حرفه یی تر بودن اجرای او در قیاس با سه نفر دیگر، باز تا حد قابل ملاحظه یی به همان همسویی جنس و خصلت صدایش با موسیقی و اشعار بر می گشت. یزدانی اغلب قطعاتش را با ترانه هایی از یغما گلرویی ساخته و به قول علی معلم ماهیت اعتراضی سروده های گلرویی با جنس صدای گرفته یزدانی تناسب تمام عیاری دارد. چه در قطعه «لاله زار»، چه در «کافه نادری»، چه در «شمال» و چه در قطعات دیگری که در کنسرت اجرا نشد مثل «برج» که این روزها با افتتاح برج میلاد و تبلیغات پیرامونش، معنای کنایی مضاعفی یافته، شعر گلرویی ضمناً ویژگی نوستالژیک بارزی هم دارد که در نگاه اول شاید ناهمخوان با صدا و لحن پرخاشگر یزدانی به نظر برسد.

اما با نگاهی دقیق تر می توان دید نوع نوستالژی سروده های گلرویی نیز مطلقاً مبتنی بر حسرت خواری صرف و تخدیری نیست و در اصل بخشی از همان جریان اعتراضی آثارش تلقی می شود. به این ترتیب، صدای یزدانی که بیشتر رنج و درد آن دوره های خوش از دست رفته را با نوعی خشم به شنونده منتقل می کند، باز در همگونی احساسی کامل با شعر ترانه سرایش قرار می گیرد.

البته فراموش نمی کنیم که اجرای بسیار منسجم گروه، مهارت و شور مثال زدنی گیتاریست اصلی یعنی پیمان رضائیه و شروع سریع و ضربتی و بی توضیحات اضافی یزدانی هنگام اجرای اولین قطعه، از علل دیگر توفیق یزدانی محسوب می شد.

نویسنده : امیر پوریا