شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اروپا نسل نو مطالبات نو


اروپا نسل نو مطالبات نو

نهضت های بیداری چگونه مرزهای اروپارا درنوردید

اروپا پیش از آنکه انقلاب‌های عربی از راه برسد شاهد جنبش‌های اعتراضی گسترده بود تا حدی که اغلب پایتخت‌های اروپا سال گذشته را در تحصن، اعتصاب و تظاهرات شهروندان ناراضی علیه دولت‌های حاکم سپری کردند.با این حال جنبش‌های اعتراضی اروپا در سال‌های گذشته اغلب رنگ و صبغه اقتصادی داشت. مردم بویژه جوانان معترض در خیابان‌های پاریس، لندن، مادرید، آتن و رم اغلب نسبت به افزایش موج بیکاری و کاهش سطح رفاهی اعتراض داشتند اما پس از انقلا‌ب‌های خاورمیانه ، اروپا شاهد موج تازه‌ای از جنبش‌های اعتراضی شد که دامنه اعتراض‌ها در آن از سطح مسائل رفاهی فراتر رفته و نیروهای حاضر در خیابان همه احزاب حاکم – اعم از سوسیالیست یا لیبرال – را زیر سؤال برده و خواهان شکل‌گیری الگوی تازه از حکمرانی شدند که در آن منافع توده مردم بر منافع احزاب و کمپانی‌ها تقدم دارد. این رشته جنبش‌های اروپایی به طور مشخص از مادرید آغاز شد و برای اولین بار شهروندان اروپایی جنبش‌های خیابانی به سبک نهضت‌های عربی به راه انداختند. در این حرکت اعتراضی شعارهای تازه‌ای داده شد و مردم معترض علاوه بر اعتراض به عملکرد اقتصادی احزاب حاکم بر اروپا نسبت به بی‌اعتنایی آنها به مطالبات طبقات فرودست جامعه اظهار نگرانی کردند.

در مسیر آغازین جنبش‌های تازه اروپا وقایعی رخ داد که نگاه‌ ناظران را به ابعاد تازه‌ای از بحران‌های ساختاری دولت‌های حاکم معطوف کرد.اغلب دولت های اروپایی از روش خشونت در برخورد با نیروهای ناراضی جامعه بهره جستند. در مادرید و لندن و پیش از آن در پاریس دولت‌ها برای فرونشاندن اعتراض‌هایی که از طبقات متوسط جامعه و قشرهای دانشجویی و کارگری سرچشمه گرفت از اهرم سرکوب استفاده کردند.

● طبقه پیشگام در جنبش‌های اروپایی

در جنبش اعتراضی شهرهای مختلف اروپا تقریباً همه اقشار و طبقات اجتماعی مشارکت جستند. به طور مثال در جنبش اعتراضی اسپانیا گروه‌های کارگری و کارمندی دوشادوش هم به خیابان‌ها آمدند. در جنبش اعتراضی یونان ابتدا طیف دانشگاهیان و دانش‌آموزان و دانشجویان علیه سیاست‌های دولت به‌پا خاستند اما در ادامه دامنه جنبش به لایه‌های زیرین اجتماع کشیده شد. در فرانسه همانند سال‌های گذشته ابتدا شاغلان در حوزه حمل و نقل پرچم اعتراض برافراشتند اما پس از آنها احزاب، مهاجران، کارکنان دولت و دانشگاهیان و معلمان با انجام تحصن‌های زنجیره‌ای مشروعیت دولت را به چالش کشیدند.

با این وصف در موج جدید جنبش‌های اعتراضی اروپا شاهد میدانداری طبقه تازه‌ای هستیم که بیشتر آنها جوان هستند. این طیف همان‌هایی هستند که چرخ اصلاحات دولت‌های اروپایی افق‌های آینده زندگی اجتماعی را در نگاهشان آشفته کرده است.این گروه از ناراضیان اجتماعی مشروعیت و کارآمدی هر بال دموکراسی اروپا یعنی سوسیال دموکرات‌ها و لیبرال دموکرات‌ها را به چالش کشیده‌اند.

همه دولت‌های چپ و راست اروپا از مرکل راست میانه در آلمان گرفته تا دولت چپ میانه در اسپانیا در طول زمامداری خویش طرح‌های جنجالی برای اصلاح ساختار اقتصادی کشور و یا اصلاح ساختار زندگی اجتماعی در اروپا ارائه کردند.اما اکنون به همان اندازه که دولت خوزه رودریگز زاپاته رو در اسپانیا به اتهام ناکام گذاشتن امیدهای نسل جوان این کشور زیر سؤال است دولت آنگلا مرکل در آلمان به دلیل تجویز سیاست‌های انقباضی به کل اروپا آماج حمله جنبش‌های اعتراضی در آتن، بلفاست و لیسبون قرار گرفته است.

دولت‌های اروپایی تعهد کرده بودند با اصلاحات تازه خویش این منطقه را از بحران پس از سقوط بازار مسکن و بورس امریکا عبور دهند و وعده داده بودند که این طرح‌های اصلاحی زندگی خیل عظیمی از طبقات کارمندی ، کارگری و فرهنگی را دگرگون سازد اما زمان چندانی نپایید که اندیشه‌های بلند پروازانه احزاب حاکم اروپا فضای زندگی اقتصادی و اجتماعی را دستخوش بحران کرد.

وقوع حلقه جدید اعتصاب‌ها در پایتخت‌های اروپا که جوانان در محور آن قرار دارند ریشه عمیق در ناامیدی یا نگرانی نسبت به آینده دارد. خیل شهروندانی که با تشکیل زنجیره انسانی شاهرگ های ارتباطی مادرید یا آتن با جهان خارج را مسدود می کنند این پیام را به دولتمردان و افکارعمومی انعکاس می‌دهند که پدیده نارضایتی شهروندان در این کشورها فراتر از سوء عملکرد رهبر یک حزب یا گروه سیاسی است.

از این نظر مهم ترین جنبه حوادث اخیر مادرید و دیگر پایتخت‌های ناآرام اروپا این است که رسوبات یک دوره رخوت سیاسی را از دامن جوامعی که خاستگاه دموکراسی مغرب زمین بودند، زدوده است. در واقع اعتصاب‌های زنجیره‌ای شهروندان اروپا این آهنگ آشنا را به گوش نخبگان می‌رساند که اندیشه‌های نو در کالبد جوامع کهنسال اروپا جوانه زده است.

معادله اعتصاب و اعتراض در عصر امروز اروپا یک حلقه مفقوده دارد. این حلقه مفقوده همان چیزی است که اندیشوران غرب تحت عنوان « نسل نو - مطالبات نو» معرفی می‌کنند. چنانکه ذکر شد رکن اصلی حرکت های اخیر اروپا قشر غالباً جوان است که در رفتار اجتماعی - سیاسی خویش تفاوت‌های بارز با نسل محافظه‌کار پیشین را به رخ می‌کشد. نسلی که خواهان گونه دیگری از سیاست‌ورزی است و استانداردهای تازه‌ای را برای زیستن و کار و اشتغال در ذهن می‌جوید.

● عوامل ساختاری در وقوع جنبش‌های اروپایی

مسئله اصلی محافل سیاسی اروپا این است که چه عناصر و عواملی موجب شده اروپایی‌ها شدیدترین روش اعتراضی که همانا اعتصاب و تعطیلی و توقف چرخ فعالیت اداری و اجتماعی است را برای بیان مطالبات خویش برگزینند. در روابط دولت‌‌های این منطقه با طبقات کارگری و دانشگاهی و کارمندی این کشور چه اتفاقاتی رخ داده که به بحران سوءظن یا بی‌اعتمادی امروز منجر شده است؟

به باور ناظران ، از میان عوامل شناخته شده در ایجاد جنبش‌های اجتماعی نظیر تبعیض و نابرابری در توزیع امکانات و فرصت‌ها، خودرأیی دولتمردان، نارضایتی از وضع موجود و ناامیدی نسبت به آینده، ناکارآمدی سیستم مدیریتی و تضادهای فرهنگی و هویتی کدام یک در بروز این موج اغتشاش‌ها دخیل هستند.

مشکل بسیاری از طبقات جدید اجتماعی اروپا فقط دستمزد یا بیکاری نیست آنها علاوه بر مشکل «معیشت» به موضوع مهم «منزلت» اجتماعی می‌اندیشند. قشر متوسط و جوان اروپا در عین حال که از حیث برخورداری از امنیت شغلی و امید به آینده خود را محروم می‌بینند اما بیشترین احساس محرومیت را در حیطه سیاسی و فرهنگی دارند. بنابراین درست است که آنها در موج اعتراض خویش دولت‌ها و شخص رهبرانی به نام سارکوزی یا زاپاته رو و برلوسکونی را خطاب قرارداده‌اند اما پیداست که فلش اعتراض این طبقات متوجه خود سیستم و نظام حاکم است.

در میان این گروه از معترضان به سیستم حاکم، طبقه پرجمعیت مهاجران سهمی بسزا دارند. این طبقه در اروپا خود را با بحران هویت مواجه می‌بیند. بحرانی که به باور محققان، جامعه و دولت‌های مدرن اروپا هنوز برآن فائق نیامده و سیاست‌ها و تصمیم‌های سال‌های اخیر نهادهای فرهنگی اروپا شکـــاف و گسســت در پروسه ملت‌سازی و ادغام فرهنگی طبقه مهاجران را عمیق‌تر ساخته است.

اعتراض طبقه دیگر از جمعیت اروپا یعنی کارگران و کارکنان ریشه در نارضایتی آنان از روند امور و نحوه سیاستگذاری دولت‌ها دارد. به عبارتی این موج از اعتراض‌ها درصدد تغییر رفتار و تفکر دولت‌ها است. دولت‌هایی که به باور معترضین بی‌اعتنا به واقعیات زندگی شهروندان تصمیم‌گیری می‌کنند. از این نظر می‌توان اعتراض‌های کارگری و کارمندی دراروپا را امتداد خط اعتراضی حرکت‌های تاریخی در مغرب زمین دانست که در برهه‌های مختلف، عملکرد دولت‌های مدرن را به چالش کشیده‌اند. از نگاه اینان سیاست‌ها و برنامه‌های اصلاحی این گروه از دولت‌ها برپایه تقدم رشد اقتصادی بر رفاه است. این تضاد میان خواسته دولت و توده مردم بیش از هر جا جلوه‌های اصلی خویش را در قوانین و قیوداتی که دولت‌ها در حوزه تأمین اجتماعی و حقوق و مزایای شغلی اعمال کرده‌اند آشکار شده است. قوانینی که موجی از نگرانی و ناامنی شغلی را در شاغلان بخش‌های مختلف صنعتی، خدماتی و بازرگانی و حتی فرهنگی بوجود آورد.

اما حلقه وصل جنبش‌های نوین اروپا به حرکت‌های انقلابی خاورمیانه ، حضور نخبگان بویژه قشرهای دانشجویی است. این گروه یعنی دانشگاهیان یا نخبگان درست است که اکنون در تظاهرات اروپا همدوش گروه‌های کارگری حرکت می‌کنند اما در تحلیل اعتصاب دانشگاه‌های اسپانیا، یونان، انگلیس یا تحصن ۴۵ دانشگاه فرانسه باید منطق و معیاردیگری را لحاظ کرد.

اعتراض قشر دانشگاهی در همه حال نشانه نقد قدرت است و بی درنگ گویای این است که چرخه امور و سیاست‌ها در نگاه طایفه نخبگان زیر سؤال رفته است.

مهم نیست که گروه دانشجویان در میتینگ‌های اعتراض زیر پرچم کدام قشر می‌ایستد، با کارگران همراه می‌شود یا با مهاجران خشمگین. مسئله این است که واکنش دانشگاهیان عصاره اعتراضی است که خرد جمعی جامعه ابراز می‌کند.



همچنین مشاهده کنید