پنجشنبه, ۲۹ شهریور, ۱۴۰۳ / 19 September, 2024
روش شناسی کلام سیاسی
کلام سیاسی یکی از حوزههای مطالعاتی اندیشه سیاسی اسلام است. ما در این نشست به بررسی اجمالی چیستی و روش کلام سیاسی خواهیم پرداخت. پیش از شروع بحث اصلی بهتر است مروری بر آثار و ادبیات موجود در زمینه کلام سیاسی داشته باشیم. واقعیت این است که ما هنوز یک رشته مطالعاتی مستقلی را بنام کلام سیاسی نداریم. بنده مدتی است که مشغول تأمل در باره کلام سیاسی هستم. از هنگام تحصیلات هم زمانم در حوزه و دانشگاه، یعنی در دوره تخصصی کلام اسلامی سطح چهار حوزه علمیه قم و همچنین در رشته دانشگاهی علوم سیاسی (در مقاطع سهگانه) همواره چنین دغدغهای برای من وجود داشته است. اینجانب علاوه بر مقالات متعددی که در زمینه کلام سیاسی نوشتهام ، کتاب مبسوطی را نیز در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با عنوان کلام سیاسی شیعه در حال تحقیق و نگارش هستم که امیدوارم در فرصت مناسب و کوتاه در اختیار جامعه علمی قرار گیرد.
ابتدا باید عرض کنم ما به طور مستقل در موضوع کلام سیاسی کتابی به این نام نداریم. مباحثی در لابهلای بحثهای مختلف آمده است. مثل کاری که آقای دکتر موسی نجفی انجام داده¬اند و در یک جا به بحثهای کلام سیاسی هم پرداختهاند. یا مثلاً اشاره کوتاهی از آقای مظفر نامدار دارد در کتاب رهیافتی نظری بر جنبشهای معاصر شیعه آنجا هم یک بحث این چنینی مطرح شده و غیر از این دو مورد، به فارسی حداقل من در این مدتی که کار میکردم در مورد کلام سیاسی منبع کم دیدهام. در زبان انگلیسی هم در قالب الهیات سیاسی یا (Political Theology) مطالب و مباحثی مطرح شده است. اما باید توجه داشت که الهیات سیاسی در غرب یا همان Political Theology تفاوتهایی با علم کلام اسلامی دارد و لذا شاید نشود ما آن را معادل دقیق کلام سیاسی بنامیم و از این جهت واقعیتش این است که دراین موضوع منبع خیلی کم داریم شاید بتوانیم یک فضایی را درست بکنیم برای طرح و پیگیری. حتی بحثهای فقه سیاسی ما بیشتر از کلام سیاسی ما است هر چند برخی از آثار نوشته شده در باب فقه سیاسی هم به نوعی شاید ملتزم بر روش فقهی نبودهاند و عملاً وارد بحثهای کلامی شدهاند شاید برخی از ادبیات موجود درباره فقه سیاسی را بتوانیم در قالب کلام سیاسی هم مطرح بکنیم. چون فقه سیاسی باید تکالیف مکلفان را بیان بکند در حالیکه ما برخی از کتابهایی را که در قالب فقه سیاسی داریم، مباحث نظریه کلامی را مطرح کردهاند. شاید به عنوان مقدمه میخواستند مطرح بکنند ولی عملاَ وارد بحثهای کلامی شدهاند.
برای اینکه بتوانیم به کلام سیاسی برسیم و توضیح دهیم که در کلام سیاسی چه کار باید کرد باید یک نوع مطالعه درجه دوم در باره کلام سیاسی انجام بدهیم. یعنی میخواهیم آن رشته علمی به نام کلام سیاسی، موضوع علم دیگری قرار دهیم که همان مطالعه درجه دوم میشود. اگر از این منظر به کلام سیاسی نگاه بکنیم ابتدا باید ببینیم که کلام سیاسی اصلا چیست؟ آیا کلام سیاسی جایگاهی در بحثهای اندیشه سیاسی دارد یا نه؟ ابتدا باید بگوییم که کلام سیاسی را چگونه باید تعریف کرد. برای تعریف کلام سیاسی باید بگویم که "کلام سیاسی" در یک تعریف کلان، شاخهای از علم کلام است؛ همانطور که فقه سیاسی شاخهای از علم فقه است. اما این تعریف خیلی کلّی است، باید تعریف را دقیقتر کنیم این تعریف مقدماتی به این دلیل است که توجه بکنیم که آن ویژگیهایی که در علم کلام است در کلام سیاسی هم باید رعایت بشود برای مقدمهسازی چند تعریف را که از علم کلام مطرح شده است ذکر میکنم بعد سراغ تعریفی میرویم که از کلام سیاسی مطرح شده است.
فارابی در احصاء العلوم علم کلام را اینگونه تعریف میکند. "کلام صناعتی است که انسان به وسیله آن میتواند به اثبات آراء و افعال معینی بپردازد که شریعت اسلامی به آنها تصریح کرده است و نیز به وسیله آن میتواند دیدگاههای مخالف آراء و افعال یاد شده را ابطال نماید" یعنی تعریفی که فارابی از علم کلام ارائه میکند این است که ما آن چیزها و افعال و آرائی را که شریعت مطرح کرده است اثبات کنیم. اگر آن شیوه و علمی که متکفل اثبات آنهاست و ردّ دیدگاه مخالف، به آن میگویند علم کلام. تعریفی هم از ابنخلدون آمده است. او در مقدمه میگوید "علم کلام متکفل احتجاج و اقامه دلائل عقلی بر عقاید دینی و ردّ بدعت گذاران و منحرفان از روشهای پیشینیان و اهل سنت در اعتقادات میباشد". در اینجا هم همان صبعة و رنگ اثبات آموزههای دینی و ردّ دیدگاههای مخالفان مطرح شده است از این تعاریف بسیار زیاد وجود دارد و برای اینکه بتوانیم به تعریف مقصود خودمان برسیم نهایتاَ به دیدگاه شهید مطهری اشاره میکنیم: شهید مطهری در کتاب آشنایی با علوم اسلامی در بحث علم کلام تعریفی را ارائه میدهد که حائز اهمیت است. ایشان میفرمایند: "علم کلام علمی است که درباره اصول دین اسلام بحث میکند به این نحو که آنها را توضیح میدهد درباره آنها استدلال میکند و از آنها دفاع مینماید"
تعریف شهید مطهری ناظر به سه وظیفهای است که علم کلام بر عهده دارد یعنی از نظر علم کلام اول باید توضیح بدهد که اصول دین اسلام چیست؟ یعنی آن آموزههایی که نقش رکن و اصل را دارند ابتدا باید احراز کرد که اینها چی هستند؟ این را علم کلام ابتدا احراز میکند. دوم، برای آنها استدلال میکند، استدلال لزوماً بصورت عقلی نیست ما در روششناسی کلام سیاسی هم توضیح خواهیم داد که لزوماًَ روش کلام عقلی نیست.به هر حال باید استدلال کرد و با دلایلی محکم آنها را ثابت کرد و نهایتاً دفاع از آنها در برابر دیدگاهها رقیب. پس این سه مورد در تعریف دیدگاههای شهید مطهری آمده است. و به این جهت به نظر میرسد تعریف دقیقی است.
حال به تعریف کلام سیاسی میرسیم. اولین تعریفی که من دیدهام همان تعریفی است که آقای اشتراوس در کتاب فلسفة سیاسی چیست؟ آورده است. در آن کتاب ایشان کلام سیاسی را کلیة تعالیمی میداند که از وحی الهی سرچشمه گرفته است. او میگوید که ما باید بین کلام سیاسی یا الهیات سیاسی و فلسفه سیاسی تمایز قایل بشویم آن تعالیمی که از وحی نشأت گرفته است به آن کلام سیاسی گویند ولی آن تعالیمی که ما از طریق علمی - البته آنجا علمی به معنای یقینی است علم به معنای ظنّی نیست در واقع در تعریف فلسفه سیاسی اشتراوس تأکیدش این است که ما اگر ظن را برداریم به جای آن یقین را بگذاریم میشود فلسفه سیاسی، میگوید این علوم تجربی ظنّی هستند اما علوم فلسفی یقینی هستند این میشود فلسفه سیاسی. تعریفی را آقای خسرو پناه در کتاب "انتظارات بشر از دین" مطرح کردهاند در آن کتاب یک بحثی دارد که در دانشهای مختلف ما از دین چه انتظاراتی را میتوانیم داشته باشیم. در آن بحث ایشان تعریفی را آورده است که میگوید: "کلام سیاسی عبارت است از آموزههای سیاسی که از وحی الهی سرچشمه میگیرد و به عبارت دیگر اگر پرسشهای مربوط به فلسفه سیاسی که با روش انتزاعی و عقلی پاسخ داده میشوند از طریق وحی الهی و متون دینی پاسخ داده شوند کلام سیاسی تحقق مییابد." یا اینطور میفرمایند: "کلام سیاسی به معنای آموزشهای سیاسی برگرفته از کتاب و سنت برای هر انسان آگاه به دین اسلام غیر قابل انکار است". البته در این تعاریف میتوانیم مناقشاتی را مطرح بکنیم هم در تعریف اشتراوس و هم در تعریف آقای خسروپناه. اشتراوس میگوید کل تعالیم سیاسی که از وحی نشأت میگیرد عملاً اینجا تمایز بین دانش فقه سیاسی و کلام سیاسی به هم میریزد به هر حال فقه سیاسی هم تعالیمی هستند که از شریعت و وحی نشأت میگیرد و آن وقت نمیتوانیم بین کلام و فقه تمایز قایل بشویم در تعریف آقای خسروپناه هم در این نکته مورد غفلت واقع شده است. بسیاری از پرسشهایی که داریم در فلسفه سیاسی مطرح است. مثلاً این که ماهیت دولت چیست یا مثلاَ میگویم که حاکم چی کسی باید باشد گاهی میتوانیم از منظر دینی به این پرسشها پاسخ فقهی سیاسی بدهیم یعنی بگوییم براساس فلان قاعده فقهی حاکم باید این چند ویژگی را داشته باشد و لذا تمایز علوم براساس چنین تعاریفی حداقل تمایز کلام سیاسی از رشتههای مشابه به هم میخورد و برجسته نمیشود. اما من خودم هم تعریفی از کلام سیاسی د ارم. طبق این تعریف "کلام سیاسی شاخهای از علم کلام است که به تبیین و توضیح آموزههای ایمانی و دیدگاههای کلان دین در باب امور سیاسی پرداخته و از آنها در قبال دیدگاهها و آموزهای رقیب دفاع مینماید". در این تعریف سعی کردهام تعریف شهید مطهری را از کلام بازسازی بکنم و تأکید کنم به بُعد سیاسی آن. اگر این کار را انجام دهیم میرسیم به کاری که متکلّم سیاسی باید انجام بدهد.
ما یک چیزی را که در عالم ذهنی تعریف میکنیم، باید ببینیم در واقع هم چنین علمی محقق شده؟ واقعیت این است که ما قبلاَ چیزی به نام کلام سیاسی یا فقه سیاسی نداشتهایم یعنی به عنوان یک رشته مطالعاتی و دانشی که مرزها و حدودش متمایز شده باشد و بتواند خودش یک مرز مستقلی از دانش را بدست بیاورد. شاید بتوانیم اینگونه تحلیل بکنیم که در میراثشناسی سیاسی مسلمانان در همین یکی دو قرن اخیر کسانی که تلاش کردهاند میراث سیاسی مسلمانان را بازسازی و احیاء بکنند آن نوع شیوه و آن گونه مباحث را که به سبک متکلمانه مطرح شده است سعی کردند به آن کلام سیاسی بگویند یعنی در واقع یک نوع بازسازی از فعل انجام شده در گذشته است در گذشته آن چیزی که محقق شده این بوده که بحث امامت در علم کلام بصورت عمومی مطرح شده است و دیگر قدما نگاه نمیکردند که از اینها یک رشتة مطالعاتی مستقلی بسازد یا نسازد. محتوا مهم بوده اما الآن که در صدد منظم کردن دانشهای سیاسی خودمان هستیم میگوییم بیاییم این مسائل سیاسی مطرح در علم کلام را کنار هم بگذاریم و مسائل خاصی را که تنها کلام سیاسی میتواند آنها را به بحث بگذارد، مورد بحث و بررسی قرار دهیم. کلام سیاسی در اسلام شاخههای مختلفی دارد. این شاخهها را میتوان بر حسب فرق و مذاهب مختلف از هم تفکیک کرد. اما در کل یک تمایز بین دیدگاههای شیعی و دیدگاههای نحلههای کلامی سنی وجود دارد. چون شیعیان امامت را بحث اعتقادی میدانستند عملاَ مباحث سیاسی را در کلامشان در قالب بحث امامت دنبال کردهاند. اما اهل تسنن امامت را یک اصل اعتقادی نمیدانستند و مستقلاَ در کلام مطرح نکردند آنها میگفتند که این یک فرع فقهی است و این را باید فقیه در شریعتنامه و در مباحث فقهی خودش باید توضیح بدهد که چگونه باید عمل کرد چگونه باید جامعه را سامان داد این یک بحث فقهی است. کسانی مثل قاضی عبدالجبّار معتزلی در کتاب المغنی، در جلد بیستم طبع جدید آن، بحثهای امامت را در المغنی آورده است که منظور او مقابله با شبهات شیعیان است و سید مرتضی علم الهدی نیز در کتاب الشافی فی الامامة به ردّ دیدگاههای قاضی عبدالجبار معتزلی پرداخته است که شیخ طوسی شاگرد او هم تلخیص الشافی را نوشته است. پس نکته این است که در حالی که کلام سیاسی شیعه به تبع اصل اعتقادی قرار گرفتن امامت پربار است، کلام سیاسی اهل سنت چنین نبوده و آنها بیشتر به شریعتنامه پرداختهاند.
روش کلام سیاسی هم به مانند علم کلام است همانطوری که علم کلام چند روشی است کلام سیاسی هم چند روشی است یعنی در علم کلام لزوماَ استدلال عقلی نمیآورید بعضی جاها استدلال نقلی میآورید. مثلاَ شیخ مفید در کتابهایی برای سنیها استدلال نقلی میآورد. میگوید به دلیل غدیر مسأله امامت انتصابی است یا با تمسک به دلیل حدیث "ثقلین" یا حدیث "دار" و بسیاری از احادیث دیگر استدلال نقلی میآورد. یکی از مباحث مطرح در باب کلام سیاسی آن است که کلام سیاسی چه نسبتی با کلام قدیم و جدید دارد؟ اینکه کلام جدید ماهیتش چیست بحثهای مختلفی مطرح است اما واقعیتش این است که ما کلامی به نام کلام جدید نداریم. بلکه همهاش علم کلامند حالا تحولاتی که رخ داده برخی خصلت کلام جدید را تجدّد در مسائل میدانند برخی در روش. دیدگاه مطلوب این است که ماهیت علم کلام تفاوت نکرده است بلکه مسائل و گاه روشهای جدید و گاهی هم موضوعات متفاوت در اینجا مطرح شده است. برخی از آن تعبیر به تحول در هندسه مناسبات کلامی تعبیر کردهاند. یعنی هندسه علم کلام گسترش پیدا کرده و در واقع علم جدیدی رخ نداده است علم قدیمی یک مقداری بسط پیدا کرده است. اولین بار هم در ایران اصطلاح کلام جدید را استاد شهید مطهری در کشور ما رایج کرد. ما در متون لاتین شاید به این صورت الهیات مدرن یا تئولوژی مدرن نداشته باشیم البته دیدهام که در جاهایی بکار بردهاند اما خیلی رایج نیست.
کلام سیاسی مسائل مختلفی دارد که با در نظر گرفتن کلام جدید و کلام قدیم میتوانیم آنها را به دو گروه مسائل قدیمی و مسائل جدید تقسیم بکنیم. به لحاظی میتوان گفت مسائل کلام سیاسی مشابه مسائل فلسفه سیاسی هستند. در واقع کلام سیاسی به جهاتی عِدل فلسفه سیاسی هست و تقریبا همان مسائلی را که در فلسفه سیاسی مطرح میکردیم اگر از منظر متکلمانه، از منظر کسی که دلداده آموزههای اعتقادی هست، بررسی کنیم میشود کلام سیاسی. یعنی یکی از تمایزات علم کلام با فلسفه همین است که اگر آنجایی که کلام عقلی وارد میشود تمایز در این است که متکلم از قبل موضوع خودش را گرفته آن هم با آموزه اعتقادی و ایمانی خودش بعد تلاش میکند آن را توضیح داده و از آن به صورت عقلی دفاع کند.
کلام سیاسی کلاسیک تمرکز خاصی بر برخی مسائل نموده است که عبارتند از: حسن تکلیف و بیان گستره آن، نقش نبی به لحاظ اجتماعی و نیاز به قانون نبی درعرصه عمومی، حسن و قبح عقلی و حدود شناخت آدمی به لحاظ عرصههای فردی و اجتماعی، مسأله امامت، مسأله غیبت، جبر و اختیار و ابعاد سیاسی اجتماعی آن، ماهیت ایمان و تعیین اعضای جامعه اسلامی. اینها عمده مباحثی هستند که در متون کلاسیک کلامی مطرح شدهاند و به جهاتی دارای ابعاد سیاسی اجتماعی هستند. و اگر ما بخواهیم تأمل بیشتری در تراث گذشته داشته باشیم میتوانیم آنها را در یک حوزه مستقل مطالعاتی بنام کلام سیاسی کلاسیک مطرح و جمع آوری کنیم.
برخی مسائل کلام سیاسی جدید هستند که دنیای مدرن و مدرنیته سبب پیدایش چنین مسائلی شده است. اولین مسأله مسأله رابطه دین و سیاست است شاید رابطه دین و سیاست به صورت متفاوت متمایزی در کلام سنتی ما مطرح میشده آنجا که ضرورت نبوت را ثابت میکردند ولی امروزه بحث رابطه دین و سیاست از منظر دیگری مطرح میشود. بحث دین و سیاست به دلیل چرخشی بوده است که پس از رنسانس در مغرب زمین و با توجه به اصول اومانیسم و سکولاریسم به عنوان مهمترین ارکان مدرنیته در غرب مطرح گردید و نگرش خاصی را به دین ایجاد کرد اصلاً خود اصطلاحی که میگویم اسلام سیاسی، جدید است چون قبلاَ هر کسی که اسلام را میشناخت سیاستش هم با آن بود. چون همه خواسته عموم مسلمانان این بود که سیاست را دین باید اداره بکند جاهایی که سیاست کلک و فریب میشد یا مثلاَ میخواست از دین جدا شود اعتراض صورت میگرفت. این دنیای مدرن بود که با معرفی ایده خاصی از دین آمد و دین را به دو دسته فردی و دین جمعی تقسیم کرد. حتی در مسیحیت هم چنین تلقی وجود نداشته است. دومین مسألهای که جدیداً مطرح شده است انتظار بشر از دین است. انتظار بشر از دین هر چند میتواند لایههای فردی هم داشته باشد لایههای جمعی هم دارد عمدتاَ بحث این بوده که آیا دین اصلاَ نیازهای مرا در عرصه اجتماعی میتواند تأمین بکند که من آن را بپذیریم یا نه. همانطوری که میدانید برخلاف قرون ۱۹ و ۲۰ که الحاد در دنیای مدرن شیوع و گسترش زیادی پیدا کرد نخستین اندیشمندان مدرن کسانی مثل هابز، جان لاک، کانت مُلحد نبودند و دیندار بودند. اما این بحث اینطوری مطرح میشد که آیا اصلاً دین میتواند انتظارات ما را در مدیریت پاسخ بدهد یا باید برویم یک مدیریت علمی انجام بدهیم.
سومین مسألهای که به نوعی بویژه در نزد شیعیان مطرح است و آن را بحث جدیدی در کلام سیاسی شیعه کرده است تبیین وضعیت سیاسی جامعه اسلامی در عصر غیبت است. واقعیت این است که تا همین اواخر عصر غیبت را از منظر فقهی دنبال کرده و حل میشد. بیشتر بحث فقهی دنبال میشده هر چند رگههایی از بحثهای کلامی هم وجود داشته مثلاَ سید مرتضی کتابی دارد به نام المُقنع فی الغیبه که مسجد جمکران ترجمه و چاپ کرده است حالا در آن ضمیمهای که دارد برخی شک کردند که آیا واقعاَ سید مرتضی نوشته یا بعداً اضافه شده است این استدلال حداقل مطرح شده که (سندش را باید بررسی کرد) در آنجا میگوید که در عصر غیبت هم امام باید جانشین داشته باشد حتی میگوید که راهشناخت جانشین چیست؟ میگوید معجزه. میگوید جانشین امام معصوم هم میتواند معجزه بیاورد. البته اولاً این استدلال چقدر متقن است ثانیاً سید مرتضی این را گفته یا نه؟ نیاز به بررسی دارد ولی میخواهند این بحث را مطرح کنند که حداقل چنین نگرشهایی وجود داشته و حالا غیر از معجزه آوردنش سید مرتضی این بحث را در "الشافی" هم به نوعی مطرح میکند. این که امام غائب باید چه نوع جانشینی داشته باشد یک مسأله کلامی است که قبلاً مطرح میشده ولی کم رنگ بوده. واقعیت این است که عصر غیبت تالی تلو بحث امامت است چون بحث امامت بحثی کلامی است. امروز کسانی مثل آیت الله جوادی آملی و دیگران آمدهاند بحث کلامی ولایت فقیه را مطرح کردهاند و شاید بهترین و قویترین راه در پرداختن به وضعیت عصر غیبت، استدلال کلامی باشد تا بعد نوبت به فقه برسد.
مسأله دیگری که در دنیای امروز، مطرح است این است که ما مدینه فاضلة اسلامی را چگونه باید مطرح بکنم (ترسیم سیمای مدینه فاضله اسلامی) در واقع ترسیم سیمای مدینه فاضله اسلامی همان بحثهای مهدویت است که در چند سال اخیر هم رشد چشمگیری در کشور ما داشته است. از منظرهای جدیدی به بحث مهدویت نگاه شده است به هر حال کلام سیاسی باید نشان بدهد که آن عصر موعود و عصر ظهوری که مدینه فاضله اسلامی را تشکیل میدهد چگونه است این یک کار متکلمانه را میطلبد. سیمای مدینه فاضله چگونه خواهد بود؟ ساختار سیاسی جامعه موعود چگونه خواهد بود؟ توسعه سیاسی در جامعه موعود چگونه خواهد بود؟ بحث نشده است. اینها مهمترین مسائلی هستند که به نظر میرسد که در روزگار حاضر باید مطرح کنیم مباحث دیگری مثل آزادی هست که یکی از دغدغههای عصر مدرن است. تمایز عصر کلاسیک و سنت با عصر مدرن این بوده که دغدغه نظریههای ما قبل مدرن فضیلت و سعادت بود.
اما دغدغه نظریههای جدید و مدرن آزادی است این کسی که آقا بالاسر نداشته باشد. پس مسألهای مثل آزادی سیاسی هم باید به شیوه کلامی در ابتداء مطرح کنیم و الا صرف بحث فقهی جواب نخواهد داد. چون همانطور که میدانید کلام اصول موضوعه فقه را شکل میدهد. پس ابتدا باید در کلام سیاسی مباحث مبنایی آزادی را مطرح کرد و سپس احکام و فروع آن را در فقه استنباط نمود. بحثهای دیگری مثل مشارکت سیاسی را هم می¬توان از منظر کلام سیاسی بحث کرد. که مشارکت سیاسی و اصلاً حدود دخالت فرد در عرصه سیاسی چگونه باید باشد آیا مشارکت سیاسی همانطوری که آلموند و وربا میگفتند مشارکت کاملاً دهکورهای یا تبعی و منفعل است یا اصلاً نوعی مشارکت سیاسی جدید به نام مشارکت سیاست متعهدانه می تواند وجود داشته باشد؟ یا بحث جایگاه مردم، یا مردم سالاری دینی، یا بحث مشروعیت. چرا یک عده باید حکومت بکنند و یک عده باید تبعیت بکنند؟ این سادهترین تعریف از مشروعیت است. آیا مشروعیت بخاطر قانونگذاری براساس قرارداد اجتماعی است یا مثلاً براساس تعیین الهی است یا براساس یک برتری طبیعی است. راجع به مشروعیت باید در فلسفه سیاسی بحث بکنیم. اما فلسفه سیاسی کلی بحث میکند کلام سیاسی باید دیدگاه اسلام را احراز بکند. کلام سه وظیفه داشت: احراز اعتقاد، اسلام چگونه نگاه میکند دوم استدلال برآن، سوم دفاع از آن. پس این بحث را نمیشود به فیسلوف سیاسی سپرد باید متکلم سیاسی این کار را انجام بدهد. بحث دیگر جایگاه کلام سیاسی در اندیشه سیاسی اسلام است. واقعیت این است که بسیاری از طبقهبندیهایی که از اندیشه سیاسی اسلام ارائه شده است اشارهای به کلام سیاسی نکردهاند. قدیمترین طبقهبندی از اندیشه سیاسی اسلام، یک طبقه¬بندی سه گانه است که روزنتال مطرح کرده است آن طبقه بندی این است که سیاست در نزد مسلمانان به سه شیوه دنبال شده است یا فیلسوفانه دنبال شده است یا فقیهانه در قالب شریعت نامهها یا به صورت مدیریتی در قالب سیاستنامهها. اینجا دیگر کلام سیاسی جایگاهی ندارد؟ آقای دکتر فیرحی هم که کتاب قدرت دانش و مشروعیت را نوشته مصر است که سه تا نیست دو تا است چون سه تا در واقع ذهنیت غربیهاست که دارند دانش سیاسی را بیان میکنند در واقع دو تا بوده است فلسفه و شریعتنامه در واقع هم شریعتنامه نویسان و هم فلاسفه توصیههای خودشان را به صورت کاربردی در سیاستنامه ارائه میکردند پس سیاستنامه ها دانش مستقلی نیستند. آقای دکتر فرهنگ رجایی هم در معرکه جهانبینیها تقسیمبندی که از اندیشه سیاسی اسلام ارائه میکند به کلام سیاسی اشاره نمیکند هر چد آقای رجایی در مقدمه کتاب اشتراوس با عنوان "فلسفه سیاسی چیست" میگوید ما کلام سیاسی هم داریم. اعتقادم این است که چون این طبقهبندی بعد از روزنتال دنبال شده یک نوع نگرشی سنی به میراث گذشته است. چون اهل تسنن مباحث کلام سیاسی را به شیوهای که در بحثهای شیعی وجود دارد، بسط ندادهاند متأسفانه کسانی که دارند به قضیه نگاه میکنند یک نوع نگرشی تقلیل یافته سنّی را دارند راجع به میراث گذشته اسلامی نگاه میکنند. والا آثاری را که در باب امامت از متکلمان نوشته شده است بررسی بکنیم مثل کتاب الشافی فی الامامه یا کتابهایی که شیخ مفید الافصاح فی الامامه یا الالفین علامه حلی که ایشان قسم خورده که دو هزار تا دلیل برای امامت پیدا بکند ولی عمرش کفاف نمیدهد و دو هزار تا را پوشش نمیدهد و این کتابهایی که راجع به امامت نوشته شده خیلی زیاد است نزد شیعیان چطور است که کسی این همه کتابها را ببیند و برای آنها یک سنخشناسی انجام ندهد الا اینکه بگوییم چون نگرش غربیها به جهان اسلام براساس مذهب غالب سنی بوده است آنها هم توجه نکردهاند که یک سنخ از بحث هم متکلمانه است و بحثهای امامت و امثالهم را پوشش بدهد و لذا من چنین دیدگاهی دارم فکر میکنم که برخی از دوستان ما هم گرفتار چنین نگرشی شدهاند نگرش تغلیب و سنیسازی.
ما اشارهای هم به بحث غرب بکنیم که آیا کلام سیاسی در غرب هم گونه مشابهی دارد بنام الهیات سیاسی یا Political theology که قبلا توضیح دادیم، شاخه دیگری نیز هست بنام الهیات رهاییبخش که در آمریکای لاتین عمدتاً شکل میگیرد. آن هم بحثهای سیاسی را به نوعی در الهیات خودشان به نام الهیات رهایی بخش مطرح میکنند آنها بیشتر یک رگه مارکسیستی هم دارند یعنی متألهان آمریکای لاتینی که این بحثهای سیاسی را مطرح میکنند یک نوع نگرش چپ هم دارند الهیات رهایی بخش و یک بحث دیگری است به نام دین مدنی یا Civil Religion. دین مدنی هم در غرب گونة مشابهی از بحث است البته دین مدنی هم لزوماً به صورت الهیاتی و فلسفی و کلامی مطرح نمیشده است. مثل رابرت بلا در آمریکا در دهة ۶۰ تا ۷۰، ایشان بحث دین مدنی را مطرح کردهاند.
چند جمله هم راجع به کاستیها و بایستهای کلام سیاسی بگوییم. در کاستیها باید دم از محرومیت بزنیم بگوییم واقعاً کلام سیاسی نتوانسته است قد بلند بکند یک رشتة مستقلی را پوشش بدهد. این از جمله وظایف و مسؤولیتهای دانشگاه امام صادق و باقرالعلوم علیهما السلام هست که باید چنین بحثها و رشتههای مهجور مانده را احیاء بکنند. بالاخره دیگرانی هستند که بروند هرمنوتیک شلایر ماخر و گادامر را بحث کنند ولی ما که مدعی دانش سیاسی اسلامی هستیم باید به اینها بپردازیم. واقعیتش این است که کاملاً مغفول است. این رشته چون شکل نگرفته اسیر این ایسمهای مدرن و پسامدرن و غیره میشویم. اصلاً کتابی به این عنوان هم نداریم که بعداً تلاش بکنیم این را یک درس قرار بدهیم. اگر بخواهیم فقه سیاسیمان آباد بشود حتماً باید کلام سیاسیمان آباد بشود چون کلام سیاسی هم اولویت دارد و هم اولیت. اولیت دارد بخاطر اینکه شما باید ثابت بکنید که امامی بوده بعد ثابت بکنید که سیاست با دیانت یکی است بعد عملاً بیایید احکام فرعی آن را بگویید. لذا میگویند که مباحث کلامی اصول موضوعه فقه هستند یا همان چیزی که در روش تحقیق خود به آن مفروضات میگوییم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست