سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

جنگ در نهج البلاغه


جنگ در نهج البلاغه

علی مرد جنگ است, و نهج البلاغه كتاب جنگ, و جنگ ناموس خدا است و تبلور ایمان است, زیرا كفر به طاغوت مقدّمه ایمان به اللّه است, و تا طاغوت تكفیر نشود و در خاك نابودی پوشانده نشود, ایمان به اللّه استقرار نیابد

انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ علی مرد جنگ است، و نهج البلاغه كتاب جنگ، و جنگ ناموس خدا است و تبلور ایمان است، زیرا كفر به طاغوت مقدّمه ایمان به اللّه است، و تا طاغوت تكفیر نشود و در خاك نابودی پوشانده نشود، ایمان به اللّه استقرار نیابد.

پس علی (ع) كه نخستین مؤمن است و نخستین مسلم، نیز نخستین كافر است به طاغوت، و لازمه كفر به طاغوت نابودی آن است.

علی (ع) در اندیشه‏اش و در سخن و عملش جنگ می‏جوشد. او گاهی جهادش، جهاد دعوت است و تربیت و حكومت برای كفر به طاغوت در پهنه فرهنگ، و گاهی جهادش كشتار است و قتال است هم بیرحمانه و هم سرسختانه، زیرا خدا به او فرموده است كه رأفت به طاغوت در دین اللّه نیست.

علی نه آنكه سرداری باشد از سرباز، جدا. یا زاویه نشسته‏ای كه دیگران را به معركه فرستد، كه خودش پیشتاز است و پیش آهنگ. هم در سنین كوچكی از چنگش خون می‏چكد، در بدر و احد و خندق، و هم در كهنسالی در لیلهٔ الهریرشمشیرش تا پایان سپاه زبانه می‏زند، و از دستش بر قبضه تیغش خون می‏چكد و علی در روح پیروانش تجلّی دارد، هر كس مجاهد است و عارف است و جنگ آور و در راه خدا است، برخاسته از مكتب اوست.

امّا جنگ در نهج البلاغه دارای خصیصه فی سبیل اللّه است، همچنان كه از قرآن بر می‏خیزد، عباد صالح، انسانهای آرزومند و مستعد، راهی راه خدایند در صیرورت تكامل، امّا در برابر این رهروان حقّ، رهزنانی بر می‏خیزند تا راه را بر مؤمنان ببندند، و كاروان را به غارت كشند و توقّف بخشند. اینجا است كه نبرد با اهریمن راهزن و فریفته كفر به طاغوت، ایجاب می‏كند كه تا راهنمایان راهگشا نیز باشند و آنرا كه رهزن است و ره بند، در خون كشند.

پس جهاد در اسلام، فی سبیل اللّه است، همچنان كه دیگر فرائض و دیگر حركتها در صیرورت الهی كه «الی اللّه المصیر».

جهاد را علی (ع) دروازه‏ای میداند بسوی بهشت. نزدیكی به خدا و درك فیض حضور ربّانی كه آخرین پرواز در معراج امّت بسوی سدرهٔ المنتهی و خلوتگاه راز حق. پس آن كس كه پیراهن سرخ جنگ می‏پوشد و سینه به سلاح دژخیم می‏سپارد، آن كسی است كه دروازه قرب برویش گشوده می‏شود. امّا این جهادگر باید ولّی خدا باشد، بلكه برتر، خاصه‏ای از اولیاء حق، انّ الجهاد باب من ابواب الجنّه، فتحه اللّه لخاصّهٔ اولیائه اولیاء جهادگران، اولیاء خدایند بل برتر، كه خاصّان اولیاء، پیامبران جهادگرند كه پیوند با منشأ وحی دارند، و امامان مجاهدند كه مفطورند به فطرت حق و ممتازند به عصمت. امّا گاه می‏نگریم برهنه پایانی را كه مكتبی ندیده‏اند، و مراحلی نپیموده‏اند، گمنامانی هستند كه دروازه بهشت برویشان باز می‏شود و در ردیف خاصان اولیاء حق‏اند، یعنی درس ناخواندگان و پای برهنگان و گمنامانی كه مراحلی از فلسفه یا عرفان نپیموده‏اند، آنسان برخاستند كه به استوای خاصّت اولیاء بالا می‏روند و دروازه قرب حقّ، برویشان باز می‏شود واین نمایش سترگ امروز در این سرزمین پدیدار است، اگر خواهید هم دروازه بهشت را می‏توانید بنگرید و هم خاصان اولیاء خدا را كه در زمان ظهور نهج البلاغه، چنین نمایشگاهی چون امروز پدید نیامده است. روستا زادگان درس ناخوانده، آنان كه از خانه‏های فقیران برخاسته‏اند شعله‏هائی هستند از قبس شجره اللّه، همان شجره‏ای كه بر موسی (ع) درخشید. امروز این زبانه در تاریكستان كفر طاغوتی شعله می‏زند و راه بهشت را به روی انسان می‏گشاید.

در جبهه بنگرید، همین امروز كه اینسان آرام نشسته‏اید خواص اولیاء خدا به صورت نوجوانانی هستند كه دروازه قرب، برویشان باز است و این نمایش پس از كربلا، زیباترین نمایشی است در این روزگار «و هو لباس التّقوی» خواص اولیاء خدا این پیراهن بهشتی را كه كسوت پارسائی است بر تن دارند.

دژ مستحكم جهاد است كه امّت را در خویش نگه میدارد، و این زره آهنین جهاد است كه اجتماع اسلامی را از نفوذ طاغوتیان مصون نگه میدارد. امّتی كه در منطقش و مكتبش، جهاد نباشد، او هرگز زره آهنین مصونیت خدائی را بر تن نخواهد داشت، چنانكه در چهارده قرن، ملّت مسلم چون نتوانست جهاد كند، آنسان در فشار طاغوتیان بود، و امروز كه این پیراهن سرخ را پوشیده است، خدای هم زره آهن مصونیت بر اندامش راست كرده و او را در حصن توحید نگه داشته است. جهاد، سپر محكمی است كه در پشت آن از تیر باران حوادث و آختن تیغ‏های جنایت محفوظ می‏ماند، و ما امروز این سپر بلا را در میهن اسلامی خویش می‏نگریم كه هزاران تیرانداز و تیغ زن دژخیمان طاغوت به سوی این ملّت حمله می‏برند، امّا این سپر كه خدای بر سر این امّت نهاده، جانشان را از خطر حفظ میكند.

آن كس كه از جهاد روی برگرداند، خدای لباس خواری بر تنش می‏پوشاند.

امروز ببینید، اجتماع اسلامی جهان، چرا دچار ذلّت است، چون از جهاد رو برگردانیده است و اگر به جهاد روی آورد، به عزّت خواهد رسید. و ما كه ساعات آخری را می‏گذرانیم كه به پیروزی قاطع برسیم و به دنیا جلوه جهاد را نشان دهیم، از زبان علی (ع) مرد جنگ، مرد حكومت، مرد نماز، مرد شرف و زكات، به همه مسلمانها اعلام می‏كنیم كه این لباس ذلّ از تن برآورید و پیراهن سرخ جهاد بر اندام راست كنید و به كفر طاغوت بپردازید كه امروز طاغوت بر اسلامیان حاكم است، طاغوتیانی كه در دو جبهه‏اند و در یك منهج‏اند و باید این قیام در امّت مسلم پدید آید تا لباس جهاد در پوشند و سپر حمایت خدای را بر سر گیرند.

ملّتی كه نمی‏جنگد، كوچك می‏شود و خوار لقمه‏ای در دهان فراخ جهانخواران گرفتار حماقت.

این حماقتی كه امروز بعضی از سران كشورهای اسلامی به آن دچار شده‏اند همان ذلّتی كه انتقام خدا آنها را به آن گرفتار كرده است.

علی (ع) فریاد می‏زند «بجنگید با كافران قبل از این كه آنها با شما بجنگند».

۳۳ سال پیش بود كه كافران، فلسطین عزیز را اشغال كردند.

چرا پیش از آنكه این دشنه را بر جگر مسلمین وارد كنند، مسلمین برنخاستند و اكنون كه این اهریمن بر اجتماع مسلمین می‏تازد، به جای این كه با او به غزا پردازند، او را به رسمیّت می‏شناسند. این درد است برای امّت مسلم كه بعضی سران مزدور آنها با كفر محض جهانی دست مودّت دهند و با اسلام ممثّل در جهاد و انقلاب به جنگ پردازند امروز مسلمانان در خواری بسر می‏برند، زیرا دشمن در درون خانه‏شان جا كرده و تا برنخیزند دشمن را از خانه بیرون نرانند.

دچار خفّت، نكبت، زیان و خسرانند، بنگرید پیروان علی (ع) را، آنانكه جهاد را از نهج البلاغه علی (ع) آموخته‏اند و از قرآن منزل كریم، چگونه دشمن را از خانه خویش بیرون می‏ریزند، این رشادتها نمونه ایمان مردمی است كه علی را قائد خویش در ایمان و در كفر به طاغوت می‏دانند، و گام به گام از قدمهای‏مقدّسش پیروی می‏كنند، و بدانسان كه اكنون دشمن از این سرزمین رانده شده و تمام قدرتها در برابر جلوه‏های خورشید جهاد مردم ما خیره مانده‏اند، این سخن علی (ع) است كه نگذارید دشمن در درون خانه شما آشیان كند، خانه ما تنها ایران نیست، ما ایران را از وجود دشمن تطهیر كرده‏ایم ولی هر جا بانگ توحید بلند است خانه ما است و جنگجویان ما دشمن را از آن خانه بیرون خواهند راند تا همه جهان اسلام از وجود طاغوت تطهیر شود، و طاغوت تكفیر شود و در خاك دفن گردد، همچنان كه در مرزهای ما گورستانهائی برای تدفین عوامل طاغوت مشهود است.

این سخن علی (ع) زیباترین سخنی است كه هیچ جنگاور، چنین سخن نگفته زیرا جنگاوران تاریخ، ناحكیمند، و حكیمان تاریخ، ناجنگاور. و این تنها علی (ع) است كه هم حكیم است، هم جنگاور است، هم پارسا است و هم عارف است، ولی او می‏گوید: «فالموت فی حیاتكم مقهورین» اگر شما در زندگی مرده باشید، حیات انسانی، زندگی آزادی، شرف و كرامت بشری در شما نباشد، شكست خوردگانید. امّا اگر جان دهید و جان بخشید، جان فروشید تا مكتب خویش احیاء كنید، اگر چه سر بر خاك خونین بیفكنید شما پیروزید و من مفهوم این سخن علی (ع) را در یك عینیّت روشن به نظر در آوردم.

در اهواز، دو تالار وجود داشت. یك تالار، خاص مردگان زنده و تالار دیگر، خاص زندگان مرده. یعنی سالنی بود اسیران عراقی در آن بودند، اینان مردگان زنده بودند و در جای دیگر شهیدان را دیدیم كه زندگان مرده بودند.

این سخن علی (ع) است: آنانكه هویّت خویش از كف داده‏اند، آنانكه فاقد حیثیت انسانی‏اند، به ظاهر پیكری زنده دارند ولی روحشان مرده است. اسیرانی در بند، سرافكنده، شرمسار، خجل، مغلوب و منكوب، امّا آن سوی، شهیدانی بر خاك خفته ولی‏دیدگانشان باز بر افق حیات، ولی درخشش تبسّم پیروزی بر دندانهای سفیدشان متجلّی.

این سخن علی (ع) است كه پس از چهارده قرن پیروان علی (ع) به آن عینیّت می‏بخشند و عملا آنرا تفسیر می‏كنند. علی (ع) می‏گوید: در نبرد صدق باید مجاهد صادق باشد «كونوا مع الصادقین» و علی (ع) خود صادق است و راست و راستین است و ارتش او نیز صدق دارد، صدقی را كه خدای میداند. (چون خدای راستی ما را در اندیشه و نیّت، در عمل و اخلاق نگریست بر دشمنان ما واژگونی و شكست را فرو فرستاد، و بر ما نصر را و فتح را، تا آنجا كه اسلام استقرار یافت).

پس مجاهد باید راستین باشد، در راستای خطّی كه او را بسوی خدای می‏برد و در این سبیل اللّه هیچ اعوجاجی و انحرافی مشهود نیست. پس شرط جهاد صدق است، و اگر جهاد با صدق همراه باشد، پیروزیش محتوم است، مسجّل و محقّق.

و امروز می‏نگریم صدق جهادگران اسلامی را كه درس جنگ را از نهج البلاغه، آموخته‏اند كه چگونه با صدق خویش در مسیر جهاد پای فشرده‏اند و خداوند چون صدقشان را دید و نیازشان را و نمازشان را در سنگرشان و نگاهشان را به آسمان و ضربان قلبشان را به عشق خدا پی برد، بر دشمنانشان واژگونی و سرنگونی را فرو فرستاد و نصر را بر همین جوانان پا برهنه‏ای كه خدای آنان را بر استای اولیاء خاصّش قرار داد.

این را بگویم كه پیروزیی كه امروز بدست مجاهدان اسلام آمده است در و همراهش یك پیروزی سیاسی عظیم نیز حاصل آمده است كه بزودی اثراتش را می‏نگرید و من با این كه نباید بگویم برای شادمانی شما یك گوشه از آن پرده را كنار می‏زنم و آن این كه سه روز پیش یكی پیغام داد كه من اشتباه كردم كه با جمهوری اسلامی در افتادم و خیانتكاران را پناه دادم و اكنون به حقّانیت این جمهوری عارفم و برای جبران اشتباهم حاضر به هر اقدام هستم.

پیام دیگری از ناحیه شیخ نشینان كه: ما صدّام را برمیداریم و همه غرامت را نیز می‏پردازیم، شما جنگ را در مرز متوقّف كنید.

این دلیل عظمتی است كه جهادگران ما آنرا احراز كرده‏اند. امّا بنگرید كه علی (ع) چگونه سخن می‏گوید: «و صلوا السیوف بالخطا» (اگر شمشیرتان كوتاه است، با قدمتان كوتاهی شمشیر را جبران كنید).

عجیب است این سخن. جلوتر بروید، امروز این استراتژی را، رزمندگان ما به دنیا نشان داده‏اند. چون دنیا همیشه روی «سیف» حساب میكرد، روی «شمشیر» یعنی ابزار جنگ.

چه شمشیر آن زمان و چه سلاح‏های پیچیده این زمان. علی (ع) می‏گوید: اگر سلاحتان كم است و كوتاه، با قدمتان آنرا جبران كنید یعنی با ایمان بجنگید، كمبود اسلحه را با عشق به خدا جبران كنید.

ما این چنین كردیم، ما شمشیرمان كوتاه بود، شمشیر دشمن خیلی دراز بود و خیلی پرتوان. شیعیان علی (ع) درس جنگ را از نهج البلاغه آموختند، كوتاهی شمشیر را با گامشان جبران كردند و كمی اسلحه را با ایمانشان. ببینید خبرگزاریهای دنیا همه گفته‏اند كه در ایران مجاهدان كم سال، جوانانی هستند كه با عشق به ایمان بر دشمن یورش می‏برند و خطوط دشمن را درهم می‏كوبند.

خود خبرگزاریها، خبرنگارانشان آمدند جبهه جنگ را دیدند كه چگونه این جوانان برخاستند. اگر تانك (تی ۷۲) نداشتند قدم داشتند، اگر رادار پرنده آسمانی آمریكا را نداشتند (ای واكس) نداشتند، چشمانشان آن چنان از زیر كلاه خود می‏درخشد كه موج هر سلاح فیزیكی را درهم می‏كوبد و این قدمها بود كه كمبود سلاح را جبران كرد و این پیروزی را بوجود آورد.

جهادگر مؤمن، كافر به طاغوت كه نبردش به اذن اللّه است، اللّه او را می‏نگرد، در صلواتش و در نسكش و در محیایش و در مماتش و در جنگش و در خونش و در پیروزیش و در شكستش.

آنها چه هدف دارند طاغوتیان می‏جنگند برای غارت و برای قتل و برای نابودی شرف انسانی، (و عساكر الموحّدین) می‏جنگند برای استقرار حكومت خدا و ایجاد قسط و عدل الهی. پس جهادگران، بدانید كه دیدگان اللّه ناظر شماست و امام همراه شماست، پس ارتشی كه خدای آنرا می‏نگرد و در هر لحظه حمایتش می‏كند و پیشاپیش، در حركت است، چنان ارتشی هرگز دچار شكست نمی‏شود هیچگاه ارتش ما عقب ننشسته‏اند، اگر ضربه خورده است از آن جهت بوده‏است كه بیشتر از حد، بیشتر از برنامه پیش رفته است. اگر شهیدانی بر خاك افتاده‏اند برای كرّ است نه برای فرّ. همچون علی (ع) كرّار غیر فرّار بوده‏اند.

آنان كه از میدان نبرد می‏گریزند فراز از «زحف» (معصیت كبیره) را مرتكب می‏شوند، برای آیندگان، ننگها به میراث می‏گذارند و آتش دوزخ را برای خویش تهیّه می‏كنند.

باید جهادگر صدّیق، همیشه مشتاق باشد كه این روح به پاكیزگی و آرامی از جانش پرواز كند.

یكی از بزرگترین مقامات خارجی می‏گوید: اینها «رزمندگان» كلمه‏ای یاد گرفته‏اند به نام شهادت كه با آن نام، پیروز می‏شوند ولی در هیچ فرهنگی كلمه‏ای بنام شهادت وجود ندارد، فقط در مسیحیّت به نام مرگ مقدّس است آنهم كه در جلباب رهبانیّت مدفون شده است.

فخر الدّین حجازی



همچنین مشاهده کنید