سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

استراتژی جدید اوباما برای افغانستان


استراتژی جدید اوباما برای افغانستان

باراک اوباما رئیس جمهور امریکا استراتژی جدید خود را پیرامون افغانستان اعلام کرد و گفت شمار نیروهای امریکایی در افغانستان به ۳۰ هزار نفر افزایش می یابد و تاکید کرد در سال ۲۰۱۱ خروج از افغانستان آغاز می شود

باراک اوباما رئیس جمهور امریکا استراتژی جدید خود را پیرامون افغانستان اعلام کرد و گفت شمار نیروهای امریکایی در افغانستان به ۳۰ هزار نفر افزایش می یابد و تاکید کرد در سال ۲۰۱۱ خروج از افغانستان آغاز می شود. متن سخنرانی او به دلیل اینکه به بخش مهمی از جزییات سیاست خارجی امریکا اشاره دارد منتشر می شود.

قصد دارم در مورد تلاش هایمان در افغانستان سخن بگویم؛ ماهیت تعهدات ما در افغانستان، منافع ما و استراتژی که دولت من برای پایان موفقیت آمیز این جنگ طراحی کرده است. این افتخار مضاعفی است برای من که در پایگاه نظامی وست پوینت این سیاست ها را مطرح کنم، جایی که بسیاری از زنان و مردان ما آماده می شوند برای امنیت ما پایداری کنند و بهترین کاری را که ممکن است برای کشور به انجام رسانند.برای پرداختن به این موضوعات ضروری است ابتدا این نکته را یادآوری کنیم که چرا امریکا و متحدان ما مجبور به جنگ در افغانستان شده اند. ما خواستار این جنگ نبودیم. در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ حدود ۱۹ نفر چهار هواپیما را ربوده و از آن برای کشتن حدود سه هزار نفر از شهروندان ما استفاده کرده اند. آنها مرکز حیاتی سیستم اقتصادی و نظامی کشور ما را هدف قرار دادند.

حیات زنان، مردان و کودکان بی گناه را بدون ملاحظه نژاد، اعتقاد یا موقعیت آنان گرفتند. اگر اقدام قهرمانانه مسافران یکی از هواپیماها نبود آن را به یکی از سمبل های عظیم دموکراسی در واشنگتن می کوبیدند و نفرات بیشتری را می کشتند.تا جایی که ما می دانیم، این افراد به القاعده تعلق داشتند، یعنی گروهی افراط گرا اسلام را به عنوان یکی از بزرگ ترین مذاهب جهان پایمال و تحریف کردند به این منظور که قتل عام انسان های بی گناه را توجیه کنند.دقیقاً پس از ۱۱ سپتامبر کنگره، مجوز استفاده از زور را علیه القاعده و کسانی که به القاعده پناه داده بودند صادر کرد؛ مجوزی که تاکنون ادامه داشته است. سنای امریکا به علت حساسیت موضوع ۹۸ به صفر به این طرح رای داد. در کنگره نیز ۴۲۰ به یک طرح رای آورد. برای اولین بار در تاریخ بر اساس ماده ۵ سازمان پیمان آتلانتیک شمالی تعهدی که می گوید حمله به هر یک از اعضا حمله به همه اعضا محسوب می شود. شورای امنیت سازمان ملل نیز کاربرد کلیه ابزارهای لازم در پاسخ به حمله ۱۱ سپتامبر را نیز مورد تایید قرار داد.

امریکا، متحدان و جهان همه متحد شدند برای نابودی شبکه تروریستی القاعده و حفاظت از امنیت جمعی ما.تحت لوای این وفاق داخلی و مشروعیت بین المللی و فقط پس از آنکه طالبان از تسلیم کردن بن لادن سر باز زد ما نیروهایمان را به افغانستان اعزام کردیم. طی چند ماه، القاعده هدف قرار گرفت و تعداد زیادی از نیروهای عملیاتی اش کشته شدند. طالبان از قدرت رانده شده و به زانو درآمد. مکانی که برای ده ها سال وحشت شناخته می شد الان به عنوان دلیلی برای امید شناخته شده است. در کنفرانسی که از سوی سازمان ملل برپا شد قرار شد دولتی موقت بنا نهاده شود که حامد کرزی به عنوان ریاست آن انتخاب شد.

به این ترتیب نیروهای ایساف (نیروهای امنیت بین الملل) سازماندهی شد تا به کشور افغانستان یاری برسانند که در اثر جنگ ویران شده است.از اوایل سال ۲۰۰۳ تصمیم گرفته شد تا دومین موج حمله در عراق آغاز شود. مباحث مربوط به جنگ عراق کاملاً شناخته شده و نیازی به تکرار دوباره ندارد. همین کافی است گفته شود طی شش سال بعد، جنگ در عراق بخش اعظم نیروهای ما را درگیر کرد و نیز بخش اعظم منابع، دیپلماسی و توجه ملی ما را؛ در حالی که موضوع رفتن به عراق به بحثی بنیادی بین امریکا و بیشتر کشورهای جهان تبدیل شد.

امروز بعد از هزینه های بسیار غیرمعمول، جنگ عراق سرانجام ختم شد. اکنون ما نیروهای رزمی مان را تا تابستان آینده از عراق خارج می کنیم. آنچه انجام می دهیم به صراحت ثمره تلاش زنان و مردان ماست که در یونیفورم نظامی تلاش کردند. ما به عراقی ها این شانس را دادیم تا آینده خود را بسازند و با موفقیت عراق را برای مردم خود عراق وامی گذاریم. در حالی که دستاوردهای گرانی را در عراق به دست آورده ایم، اوضاع در افغانستان نابسامان و رو به وخامت است. سران القاعده پس از فرار از پاکستان از طریق مناطق مرزی در سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۲ بهشت امنی را در منطقه قبایلی پاکستان یافتند. هر چند یک دولت قانونی در افغانستان انتخاب شده با این حال این دولت از سوی فساد، تجارت مواد مخدر، عقب افتادگی کشور و به دلیل ناکافی بودن امنیت در معرض خطر قرار دارد.

طی چند سال گذشته طالبان هدف مشترکی را با القاعده پیگیری می کرده است یعنی سرنگونی دولت افغانستان. با این حال طالبان به تدریج کنترل حوزه های جدیدی را در افغانستان شروع و حملات تروریستی گستاخانه یی را علیه مردم پاکستان آغاز کرده است.در خلال این مدت، سطح نیروهای ما در افغانستان به صورت کسری از آنچه در عراق فعال بودند ثابت ماند. وقتی من به ریاست جمهوری رسیدم حدود ۳۲ هزار نیرو در افغانستان داشتیم در حالی که در عراق ۱۶۰ هزار نیرو در اوج جنگ فعال بود. فرماندهان ما در افغانستان پیوسته برای مقابله با ظهور دوباره طالبان درخواست کمک می کردند اما این نیروهای اضافه هیچ گاه تامین نشد و به همین علت است که بعد از ریاست جمهوری، درخواست هایی را که برای مدت طولانی معطل مانده بود تایید کردم. بعد از مشورت با متحدان مان استراتژی را اعلام کردم که در واقع ارتباطی اساسی بین جنگ افغانستان و بهشت امن تروریست ها در پاکستان قائل است. من هدفی را طرح کردم که با دقت از هم پاشیدن، از کار انداختن، و شکست القاعده و متحدان افراطی اش را مدنظر قرار داده است و البته تعهد به اینکه هماهنگی بیشتری بین تلاش های نظامی و غیرنظامی صورت بگیرد.

از آن زمان، ما به پیشرفت در برخی از اهداف مهم دست یافته ایم. برخی از سران عالی رتبه طالبان و القاعده کشته شده اند و در سطح جهانی فشار بر القاعده را افزایش داده ایم. در پاکستان، ارتش این کشور حملات گسترده یی را برای اولین بار در سال های اخیر آغاز کرده است. در افغانستان، ما و متحدان مان مانع از آن شدیم که طالبان بگذارند انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود و - اگرچه انتخابات با تقلب همراه بود - انتخابات منتج به تشکیل دولتی شد که براساس قوانین و قانون اساسی افغانستان شکل گرفته است. هنوز چالش های بزرگی در پیش است. افغانستان از دست نرفت اما برای سالیانی به عقب بازگشت. در حال حاضر تهدیدی برای سرنگونی دولت وجود ندارد، اما طالبان دستاوردهای بزرگی داشته است. القاعده آن طور که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ رشد و گسترش یافت در افغانستان دوباره ظاهر نشده است هر چند به مناطق امنی در نواحی مرزی دست یافته است. با این حال نیروهای ما حمایت کامل و موثری از تصمیم و هم پا بودن با ارتش افغانستان برای حفظ امنیت مردم انجام ندادند.

فرمانده ما در افغانستان ژنرال مک کریستال گزارش داده است که وضعیت امنیتی از آنچه پیش بینی می کرده بدتر است. خلاصه، شرایط فعلی را نمی توان حفظ کرد و ممکن است بدتر شود.

مانند بسیاری از دانشجویان دانشکده افسری شما داوطلب خدمت در این شرایط خطرناک شده اید. برخی از شما در افغانستان جنگیده اید و برخی در آنجا به کار گرفته خواهید شد. من به عنوان فرمانده نیروهای مسلح وعده ماموریتی کاملاً واضح را به شما می دهم که ارزش خدمت شما را داشته باشد. به همین دلیل بود که تا رای گیری در افغانستان به پایان رسید من روی ارزیابی دوباره استراتژی مان اصرار کردم. اجازه بدهید واضح بگویم تا قبل از ۲۰۱۰ و طی دوره یی که استراتژی ما در افغانستان در حال تدوین بود هیچ گاه امکان اعزام نیروی بیشتر به افغانستان وجود نداشت نه اینکه تاخیر یا انکاری در مورد اعزام نیرو و اختصاص منابع وجود داشته باشد.

در عوض من به همراه تیم امنیت ملی و رهبران نظامی و غیرنظامی فعال در افغانستان و شرکای اصلی فرصت یافتم به بررسی موضوعات غامضی بپردازم و انتخاب های مختلف در افغانستان را مورد بازبینی دقیق قرار دهم. با وجود همه مخاطراتی که درگیر آن هستیم من مدیون مردم و نیروهایمان هستم و مسوولیت همه چیز را می پذیرم.

تدوین استراتژی ما در افغانستان اکنون کامل شده است و من به عنوان فرمانده نیروهای مسلح این تصمیم را اتخاذ کرده ام که اعزام ۳۰ هزار سرباز بیشتر به افغانستان بر اساس منافع ملی ما است و پس از ۱۸ ماه این سربازان به میهن بازخواهند گشت. این اقدامی است که برای به دست گرفتن ابتکار عمل در افغانستان به آن نیاز داریم و ظرفیتی افغانی را بنا می گذارد که اجازه می دهد ما به نحو مسوولیت پذیری نیروهایمان را از افغانستان خارج کنیم.

من این تصمیم را به سادگی اتخاذ نکردم. در مورد عراق اساساً من با آن مخالف بودم زیرا معتقدیم باید در مورد کاربرد نیروهای نظامی از خودمان خویشتنداری نشان دهیم و همواره عواقب درازمدت اقدامات مان را مورد ملاحظه قرار دهیم.

اکنون ما برای هشت سال در افغانستان در حال جنگ بوده ایم که منابع بسیار و جان های گرانی را بر باد داد. برای سال ها مباحث کشداری پیرامون عراق و تروریسم وحدت ما روی موضوع مهمی مثل امنیت ملی را دچار چنددستگی و پشتیبانی از این جنگ را دچار اختلاف نظر جدی کرد. آن هم در شرایطی که ما بدترین شرایط اقتصادی را بعد از آن رکود عظیم تاریخی می گذراندیم و امریکایی ها به شدت درگیر بازسازی اقتصاد خود و ایجاد اشتغال برای بیکاران خود هستند.

از همه مهم تر من می دانم این تصمیم نفرات بیشتری از نظامیان را به خود می خواند و درگیر جنگی می کند که شما و خانواده های شما همین الان هم بیشترین مسوولیت و سختی های آن را بر دوش دارید. به عنوان رئیس جمهور نامه های تسلیتی را خطاب به خانواده هایی امضا کرده ام که عزیزی را در این جنگ از دست داده اند. نامه های بسیاری را نیز از اقوام و همسران کسانی که به جنگ اعزام شده اند، خوانده ام. در مرکز درمانی والتر رید از کسانی که در این جنگ زخمی شده اند عیادت کردم. به داور سفر کردم و به استقبال تابوت ۱۸سرباز رفتم که با بازگشت به وطن راهی آرامگاه ابدی خود بودند. من هولناک ترین امواج دست اول جنگ را دیده ام و تجربه می کنم. بر همین اساس اگر این طور نبود که امنیت ایالات متحده و امن بودن مردم امریکا در معرض خطر قرار نگیرد، با طیب خاطر همین فردا دستور می دادم تک تک سربازان ما به خانه بازگردند.

بنابراین، اتخاذ این تصمیم واقعاً سخت بود و به سادگی انجام نشد. من این تصمیم را اتخاذ کردم زیرا متقاعد شدم امنیت ما از طریق افغانستان و پاکستان در معرض خطر قرار گرفته است. این دو کشور مرکز تروریسم خشونت آمیزی هستند که القاعده اعمال می کند. از همین جا بود که ما در ۱۱ سپتامبر مورد تهاجم قرار گرفتیم و از همین مرکز حملات جدیدی علیه ما در حال طراحی است که من همین الان از آن صحبت می کنم. این تهدید، تهدید کمی نیست و یک تهدید فرضی نیست. طی همین چند ماه گذشته به تنهایی در داخل مرزهای خودمان مانع انجام حملات از جانب افراط گرایانی شدیم که از مناطق مرزی پاکستان و افغانستان برای انجام حملات تروریستی به امریکا فرستاده شده بودند و این حملات فقط تشدید می شود. اگر این مناطق مرزی غبه لحاظ شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادیف به عقب بازگردد در آن شرایط القاعده با مصونیت تمام می تواند عملیات انجام دهد. ما فشار روی القاعده را به صورت ثابت باید نگه داریم و برای این منظور باید ثبات و ظرفیت شرکایمان را در منطقه افزایش دهیم.

بی تردید این فقط مسوولیت ما نیست که بار آن را بر دوش بکشیم. این فقط جنگ امریکا نیست. از ۱۱ سپتامبر به بعد بهشت امن القاعده در مرز افغانستان و پاکستان منبع حملاتی علیه لندن، امان و بالی اندونزی بوده است.

مردم و دولت های افغانستان و پاکستان در معرض خطر قرار گرفته اند. اما هنگامی که پای سلاح های هسته یی پاکستان به میان کشیده می شود موضوع خطیرتر می شود زیرا ما می دانیم القاعده و دیگر افراط گرایان در پی دستیابی به سلاح های هسته یی هستند و ما دلایل متعددی داریم مبنی بر اینکه آنها اگر بتوانند از سلاح هسته یی علیه ما استفاده می کنند.

این حقایق ما را مجبور می کند به همراه دوستان و متحدان مان دست به کار شویم. به این ترتیب شاخص اهداف ما همگی یکی است یعنی؛ از هم پاشیدن، از کار انداختن و شکست القاعده هم در افغانستان و هم در پاکستان و نیز بازداشتن آن از حمله به امریکا یا متحدان ما در آینده.

برای نائل شدن به چنین هدفی در داخل افغانستان اهداف زیر را پیگیری می کنیم. ما باید القاعده را از بهشت امنش خلع کنیم. باید طالبان را به عقب برانیم و مانع توانایی اش برای سرنگونی دولت افغانستان شویم و ما باید توان دولت و نیروهای امنیتی افغانستان را تقویت کنیم تا بتوانند مسوولیت اداره آینده افغانستان را در دست بگیرند.

برای رسیدن به این اهداف ما سه راه داریم؛ ابتدا با پیگیری استراتژی نظامی درصدد شکست قدرت طالبان برخواهیم آمد و طی برنامه یی ۱۸ماهه به تقویت توان امنیتی افغانستان خواهیم پرداخت.

۳۰ هزار نیروی اضافه یی که من مطرح کردم امشب اوایل سال ۲۰۱۰ به افغانستان اعزام خواهند شد- که دیگر از این سریع تر نمی شود- و از این طریق نیروهای نظامی می توانند شورشیان را هدف قرار دهند و امنیت مراکز جمعیتی را تامین کنند. این ۳۰ هزار نفر توانایی ما را برای آموزش نیروهای امنیتی افغانستان افزایش می دهند و با مشارکت این نیروهای آموزش دیده افغان های بیشتری می توانند درگیر حملات نظامی شوند. این نیروها می توانند شرایطی را برای ایالات متحده فراهم کنند تا مسوولیت های امنیتی را به خود افغان ها واگذار کنند.

از آنجا که این یک تلاش و مسوولیت بین المللی است، من درخواست کرده ام تعهدات ما به مشارکت متحدان مان در افغانستان ملحق شود. از همین الان برخی از متحدان ما نیروهای نظامی بیشتری را برای افغانستان تدارک دیده اند و ما اطمینان داریم طی روزها و هفته های آتی مشارکت های بیشتری نیز انجام خواهد شد. دوستان ما نیز کنار ما در افغانستان جنگیده اند، خون داده اند و کشته شده اند.

اکنون باید همه ما با هم همکاری کنیم تا این جنگ با موفقیت به پایان برسد زیرا آنچه در معرض خطر قرار گرفته صرفاً آزمونی برای اعتبار ناتو نیست بلکه آنچه در معرض خطر قرار دارد امنیت متحدان مان و امنیت عمومی در جهان است.

اگر همه ما با هم باشیم این نیروهای اضافه امریکا و نیروهای بین المللی به ما کمک می کنند تا به نحو سهل تری مسوولیت ها را به نیروهای افغان واگذار کنیم. امری که در نهایت به ما اجازه می دهد نیروهایمان را تا اواسط ماه جولای ۲۰۱۱ از افغانستان خارج کنیم؛ مثل همان کاری که ما در عراق انجام دادیم. ما واگذاری مسوولیت ها را در افغانستان نیز انجام می دهیم و آنچه را پیش بینی شده محقق می کنیم.

ما به دادن مشاوره و یاری نیروهای امنیتی افغانستان کمک می کنیم تا مطمئن شویم آنها می توانند این وظیفه سنگین را به انجام برسانند. اما این نیز برای دولت و صدالبته مردم افغانستان روشن خواهد شد که نهایتاً این آنها هستند که مسوول اداره کشور خودشان هستند. دوماً، ما با متحدان مان از جمله سازمان ملل و مردم افغانستان کار می کنیم تا یک استراتژی کارای توسعه اجتماعی را نیز پیگیری کنیم تا دولت از امتیاز بهبود شرایط امنیتی بهره مند شود. بی تردید همه این تلاش ها مبتنی بر روند اجرای برنامه ها هستند کما اینکه دوران واگذاشتن چک سفید به پایان رسیده است. سخنرانی افتتاحیه ریاست جمهوری حامد کرزی حامل پیام مهمی بود پیرامون اصلاح امور. همان طور که به پیش می رویم با کسانی که کمک هایمان را دریافت می کنند و انتظاراتی که از آنها داریم کاملاً شفاف برخورد خواهیم کرد.

ما از وزرا، دولتمردان و رهبران محلی که علیه فساد و ارتشا مبارزه و برای مردم کار می کنند حمایت می کنیم. ما انتظار داریم کسانی که کارایی ندارند یا سوابق مفسدانه دارند مورد استنطاق قرار گیرند. البته ما در کمک هایمان تمرکز قابل توجهی روی حوزه هایی مثل کشاورزی خواهیم داشت که تاثیر آن روی زندگی مردم افغانستان خیلی سریع خود را نشان می دهد.

مردم افغانستان ده ها سال است که خشونت را تحمل کرده اند. آنها خشونت اشغالگران اتحاد جماهیر شوروی و جنگجویان القاعده را شاهد بوده اند که از خاک افغانستان برای اهداف خود استفاده کرده اند. امشب می خواهم مردم افغانستان بدانند امریکا در پی پایان این جنگ و رنج است. ما هیچ نفعی از اشغال کشور شما نداریم. ما از تلاش های دولت افغانستان برای گشایش باب گفت وگو با آن دسته از طالبان که خشونت را کنار می گذارند و به حقوق دیگر هموطنان خود احترام می گذارند حمایت می کنیم. ما در پی مشارکتی بر مبنای احترام متقابل با افغانستان هستیم تا کسانی که موافق این رابطه هستند تقویت شوند و مخالفان این رابطه در انزوا قرار گیرند و خروج ما از افغانستان تسریع شود.

دوست دارم روابط دوستانه ماندگاری پی ریزی شود که امریکا شریک شما باشد نه مدافع شما.

سوماً، ما بر مبنای شناخت این اصل عمل خواهیم کرد که موفقیت ما در افغانستان به نحو غیرقابل تفکیکی مستلزم مشارکت ما با پاکستان است.

ما در افغانستان هستیم تا بار دیگر یک سرطان خطرناک از این کشور به جاهای دیگر سرایت نکند. اما سرطان مشابهی در منطقه مرزی پاکستان ریشه گرفته است. درست به همین دلیل است که ما به یک استراتژی احتیاج داریم که بر اساس آن بتوانیم با هر دو طرف مرز کار کنیم.

در گذشته کسانی در پاکستان وجود داشتند که می گفتند اقدام علیه افراط گرایی نبرد آنان نیست و بهتر است پاکستان در این مورد یا سکوت کند یا با کسانی که به خشونت متوسل می شوند هماهنگ شوند. اما طی سال های اخیر، در حالی که بی گناهان از کراچی تا اسلام آباد کشته می شدند معلوم شد این مردم عادی پاکستان هستند که در این میانه به دست افراط گرایان قربانی می شوند.

در حال حاضر افکار عمومی در پاکستان تغییر جهت داده است. ارتش پاکستان حملاتی را علیه افراط گرایان در سوات و وزیرستان جنوبی به راه انداخته است. به این ترتیب تردیدی باقی نمی ماند که پاکستان و ایالات متحده دشمن مشترکی دارند.

در گذشته ما خودمان نیز روابط مان را با پاکستان به سختی تعریف می کردیم. آن روزها به پایان رسیده. پیش به جلو؛ که ما متعهد به مشارکتی با پاکستان هستیم که بر مبنای منافع مشترک بنا شده است و بر پایه احترام و اعتماد متقابل. ما ظرفیت پاکستان را تقویت می کنیم تا گروه هایی را که ما را تهدید می کنند هدف قرار دهد. اجازه بدهید روشن بگویم ما یک بهشت امن را برای کسانی که محل اختفا و اهداف شان کاملاً روشن است تحمل نمی کنیم. امریکا همچنین کمک های مهمی را برای حمایت از پیشرفت دموکراسی و توسعه به پاکستان اختصاص می دهد. ما بزرگ ترین کمک کننده به آن دسته از مردم پاکستان هستیم که در اثر جنگ خانه و زندگی خود را رها کرده اند و با پیشرفت در این مسیر مردم پاکستان باید بدانند امریکا همچنان به صورت یک حامی امنیت و شکوفایی پاکستان تا مدت ها بعد از آنکه سلاح ها ساکت شوند باقی می ماند تا توانایی های مردم این کشور شکوفا شود.

به این ترتیب اهداف ما بر سه عامل متمرکز است؛ تلاش نظامی برای به وجود آوردن شرایطی که کل مسوولیت ها به خود افغان ها واگذار شود، کمک های غیرنظامی برای اینکه اقدامات مثبت تقویت شود، و در نهایت همکاری موثر با پاکستان.

من به این امر واقف هستم که سلسله گرایی هایی پیرامون این رهیافت وجود دارد. اما اجازه بدهید به مواردی برجسته از این مباحث که شنیده ام و آنها را جدی می گیرم پاسخ دهم.

ابتدا کسانی هستند که معتقدند افغانستان یک ویتنام دیگر است. آنها می گویند افغانستان را نمی توان به انتظام درآورد و ما بهتر است روابط مان را با آن به سرعت قطع و عقب نشینی کنیم. من معتقدم این بحث بر مبنای قرائت غلطی از تاریخ بنا شده است. برخلاف ویتنام، مجموعه یی از ۴۳ ملت در این تلاش با ما شریک هستند و مشروعیت اقدامات ما در افغانستان را قبول دارند. برخلاف ویتنام، ما در افغانستان با یک شورش وسیع الطیف مواجه نیستیم. از همه مهم تر برخلاف ویتنام امریکا به صورت مستقیم از سوی افغانستان مورد تهاجم قرار گرفته است و از سوی همان افراط گرایان که از مناطق مرزی توطئه چینی می کنند هنوز در معرض خطر قرار دارد. تلاش برای منزوی کردن و از کار انداختن این منطقه و نیز برای اینکه از راه دور بتوان بر القاعده فشار آورد ما را از راه دور با دردسر مواجه می سازد و در عین حال ریسک حمله به خاک امریکا و متحدان ما را تا حد قابل توجهی افزایش می دهد.دوماً، هستند کسانی که می دانند در شرایط فعلی افغانستان، ما نمی توانیم این کشور را ترک کنیم اما پیشنهاد می کنند با همین نیرویی که در اختیار داریم به پیش برویم. همین باعث می شود وضعیت نابهنجار فعلی به تدریج تثبیت شود.

امری که باعث می شود ما در باتلاق افغانستان گیر کنیم و اجازه دهیم شرایط به آرامی رو به وخامت گذارد. در صورتی که با توان فعلی در افغانستان بمانیم عواقب آن برای ما پرداختن هزینه بیشتر و نیز بیشتر ماندن در افغانستان است زیرا با چنین مشی ما نتوانسته ایم شرایطی را به وجود آوریم که نیروهای امنیتی افغانستان تعلیم ببینند و فضایی ایجاد شود تا کنترل اوضاع را به دست بگیرند. در نهایت هستند کسانی که مخالفند ما یک چارچوب زمانی را برای انتقال مسوولیت ها به افغان ها تعیین کنیم. برعکس کسانی هم هستند که مخالف تعیین هر گونه چارچوب زمانی هستند و معتقدند ما تا بی نهایت در افغانستان مسوولیت هایی را بپذیریم و خود را درگیر طرح هایی مثل ملت سازی کنیم که ممکن است ده ها سال طول بکشد. من با این کاملاً مخالفم زیرا اهدافی را تعیین می کند که ماورای توانایی ما برای تحصیل چیزهایی امکان پذیر از طریق یک هزینه معقول هستند و نیز ماورای آن چیزی هستند که ما برای تامین منافع مان به آن احتیاج داریم. افزون بر این در صورتی که چارچوب زمانی مشخصی را برای دوران انتقال تعیین نکنیم هر گونه مفهوم فوریت و اجبار کاری را در رابطه با دولت افغانستان از دست می دهیم.

من باید تصریح کنم افغان ها باید مسوولیت امور امنیتی خودشان را برعهده بگیرند و امریکا هیچ منفعتی برای درگیر شدن در یک جنگ بی پایان را در افغانستان ندارد. به عنوان رئیس جمهور من به شدت مخالف تعیین اهدافی هستم که بیشتر از مسوولیت ها، ابزار و ماورای منافع ما باشد و من باید کلیه چالش هایی را که ملت ما با آن مواجه است سبک و سنگین کنم. من دوست ندارم برای انجام یک کار تعهدات لوکس را بپذیرم. من به جملات رئیس جمهور آیزنهاور بسیار فکر می کنم که می گوید هر پیشنهادی باید با در نظر گرفتن طیف وسیعی از ملاحظات مورد ارزیابی قرار گیرد یعنی دقت نسبت به حفظ موازنه یی که در همه برنامه های کلان ملی وجود دارد.

در خلال چند سال گذشته ما این موازنه و حساب و کتاب امور را از دست دادیم. ما در ارزیابی ارتباط بین منافع ملی و توان اقتصادی مان دچار خطا شدیم. در آستانه بحران اقتصادی بسیاری از همسایگان و دوستان ما شغل خود را از دست داده و برای پرداخت قبوض خود دچار مشکل اساسی هستند. بسیاری از امریکایی ها نگران آینده یی هستند که در انتظار فرزندان ماست. آن هم در شرایطی که رقابت قطب های اقتصادی در سطح جهان به نحو وحشتناکی رشد داشته است. در چنین شرایطی ما چگونه می توانیم از موضوع مهم هزینه این جنگ ها غافل شویم و از کنار آن به سادگی بگذریم. زمانی که من به پست ریاست جمهوری رسیدم همه می گفتند هزینه جنگ های عراق و افغانستان به میلیاردها دلار رسیده است. همان طور که مسائل پیش می رود من کاملاً متعهد به شفافیت و صداقت در برخورد با این هزینه ها هستم. کما اینکه رهیافت جدید ما برای افغانستان حدود ۳۰ میلیارد دلار هزینه دربر دارد و من برای حل مساله هزینه ها به صورت تنگاتنگ با کنگره همکاری و تلاش می کنم آنها را کاهش دهم.

اما همچنان که جنگ در عراق به پایان می رسد و مسوولیت ها به افغانستان منتقل می شود ما باید توانایی مان را در خانه خودمان افزایش دهیم. شکوفایی ما بنیادی را برای افزایش قدرت ما فراهم می کند. شکوفایی هزینه جنگ ما را تامین می کند و دیپلماسی ما را به پیش می راند. شکوفایی ما توانایی مردم را رقم می زند و امکان سرمایه گذاری در صنایع جدید را فراهم می کند. و در نهایت به ما اجازه می دهد همانند گذشته در قرن حاضر نیز به رقابتی موفقیت آمیز با دیگران مبادرت کنیم. به دلایل فوق تعهدات ما در افغانستان نمی تواند بی پایان باشد و آن را در چارچوب زمان بندی خاصی محدود نکنیم زیرا آن ملتی را که بیشتر از همه دوست داریم سر و سامان بدهیم ملت خودمان است.

اکنون با صراحت می گویم هیچ کدام از چیزهایی که گفتم به سادگی امکان پذیر نیست. تلاش علیه خشونت افراط گرایی به سرعت پایان نمی پذیرد و به ماورای افغانستان و پاکستان کشیده خواهد شد. این تلاش آزمونی طولانی برای جامعه آزاد ما و رهبری ما در جهان خواهد بود و برخلاف درگیری هایی که قدرت های بزرگ درگیر آن می شوند و خطوط واضحی که مسائل قرن بیستم را تبیین می کنند تلاش ما درگیر مناطق ناامن و دولت های شکست خورده مساله دار می شود تا دشمنان امریکا را ناکار کند.

به عنوان نتیجه امریکا باید با به اتمام رساندن جنگ ها و ممانعت از ایجاد درگیری توانایی خود را به نمایش بگذارد و این نمایش توانایی صرفاً درگیر شدن در جنگ ها نیست. ما باید در نیروی نظامی مان در جایی که القاعده و متحدانش تلاش می کنند در سومالی و یمن جایی برای خودشان دست و پا کنند با افزایش فشار و همکاری جمعی با آنها مقابله کنیم.

البته ما صرفاً به توانایی نظامی مان نمی توانیم تکیه کنیم. باید روی امنیت داخلی مان نیز سرمایه گذاری کنیم زیرا نمی توانیم هر تروریست افراط گرایی را که در جهان وجود دارد بکشیم. ما باید سیستم اطلاعاتی و جاسوسی مان را ارتقا بدهیم و هماهنگ تر کنیم تا بتوانیم یک گام جلوتر از شبکه های سایه مانند تهدید و ترور باشیم. ما باید ابزار تهدید و ادوات تخریب جمعی را خنثی کنیم به همین دلیل است که این موضوع ستون مرکزی سیاست خارجی من برای به چنگ آوردن مواد هسته یی از دست تروریست هاست و نیز جلوگیری از گسترش سلاح های هسته یی و پیگیری بنا نهادن جهانی عاری از این سلاح ها. زیرا دنیا باید به این ادراک برسد که امنیت واقعی هیچ گاه از مجرای مسابقه بی پایان برای تحصیل سلاح هایی که قدرت تخریب شان مرتباً بیشتر می شود، به دست نمی آید. امنیت واقعی متعلق به کسانی است که این سلاح ها را طرد کنند.

ترجمه؛ فرزانه روستایی

منبع شورای روابط خارجی امریکا