پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا

اخراجی ها فیلم واره ای برای بچه ها


اخراجی ها فیلم واره ای برای بچه ها

نوشتن فیلم نامه و به دست گرفت سکان کارگردانی کار هر کسی نیست یک فیلم نامه نویس و کارگردان خوب و حرفه ای , باید علاوه بر داشتن آگاهی های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی , سواد هنری و ادبی داشته باشد و سطح مطالعه اش بالا باشد و سال های سال بی وقفه تلاش کند و تجربه بیاموزد

نوشتن فیلم نامه و به دست گرفت سکان کارگردانی کار هر کسی نیست . یک فیلم نامه نویس و کارگردان خوب و حرفه ای ، باید علاوه بر داشتن آگاهی های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ، سواد هنری و ادبی داشته باشد و سطح مطالعه اش بالا باشد و سال های سال بی وقفه تلاش کند و تجربه بیاموزد .

از سویی ، مانند درخت کهن سال ، هم افتاده باشد و هم مردمی و از مردم و با مردم ؛ تا بهتر بتواند با استفاده از محیط های پیرامونی و نیز داخلی و خارجی ، فیلمی در خور توجه ، شایسته و قابل قبول برای مخاطبان خود – که در حقیقت مردم هستند – بسازد.

آیا با ذکر این اوصاف – که هر نویسنده و کارگردان صاحب سبک و متخصصی را در بر می گیرد – هر شخصی - که امر بر او مشتبه شده که می تواند در هر وادی ، به ویژه وادی خطیر و مهم سینما قدم گذارد – می تواند خود را نویسنده و کارگردان بنامد و سطح وادی سینما را آن قدر پایین آورد که واقعیت های هشت سال جنگ تحمیلی را هم در اجتماع و هم در اذهان خدشه دار کند ؟!

انسان ، وقتی که در کار علمی ، هنری ، فنی و تخصصی ، مهارت و استعداد لازم را ندارد ، چرا باید مداخله کند ؟ به ویژه وقتی که این کار با فرهنگ و آموزه های یک جامعه و کشور سر کار دارد .

فیلم و سینما اصول و قواعد خاص خود را دارند . ساختن فیلم ، آن هم فیلمی که روزها و ماه ها و سال ها ، اذهان تماشاچی ها و بینندگان را به خود مشغول کند و دو ساعت وقت آنان را بیهوده تلف نکند ، کار هنرمند فهیم ، مجرب و استخوان خرد کرده است .

هنرمندی که اجتماع اش را بشناسد و شناخت کامل از جهان پیرامونی اش داشته باشد و ضمن تحریف نکردن واقعیت ها ، بی خودی قهرمان پروری نکند .

اگر نیم نگاهی سطحی و نه موشکافانه ، مثل نگاه خود فیلم به جنگ و هواپیماربایی ، به باصطلاح فیلم " اخراجی ها ۲ " بیندازیم ، پی به سوژه ای ضعیف ، سطحی و آبکی خواهیم برد ، که نه با حقیقت سروکار دارد و نه با واقعیت و نه با هیچ چیز دیگر ! هر چند که بخش هواپیما ربایی آن تداعی کننده ی کلیشه برداری از یکی از فیلم های خارجی است . اما آن فیلم کجا و این هواپیما ربایی کجا !

البته ، اگر بخواهیم این فیلم را با تعدادی از کارتون هایی که شبکه های تلویزیونی برای بچه پخش می کنند مقایسه کنیم ، باز هم اخراجی ها ۲ ، در سطحی بسیار پایین تر از کارتون های کمدی و طنزآمیز قرار می گیرد !

در این فیلم ، سکانس هواپیما ربایی ، آن قدر ساده لوحانه و پیش پا افتاده و بی جذبه و بی هیجان بود که تماشاچی یا بیننده اصلن احساس خاصی از خود نشان نمی داد و کلن ادامه ی فیلم برایش مهم نبود و جذابیتی نداشت ! هواپیما ربایان ، آن قدر ناشی بازی می کردند و مسافران آن قدر خونسرد بودند که انگاری اتفاقی نیفتاده است ! در صورتی که لازم بود آثار ترس و وحشت در چهره ی مسافران دیده شود . اما انگاری آن ها می خواستند به اردوی تفریحی بروند !

حتا خنده ها و بی مزه بازی های سید جواد رضویان ، یکی از مسافران - که در فیلم ها و سریال ها نقشی کمیک بازی می کند – نتوانست مخاطب خود را جلب و راضی کند . در حقیت این مورد ، به ضعف فیلم نامه و ناتوانی کارگردان در گرفت بازی از بازیگران بر می گردد که در این راستا ضرب المثل : " کار هر مرد نیست خرمن کوفتن را تداعی می کند ."

همچنین ، صحنه ای که نیروهای عراقی ایستاده بودند و اسیران ایرانی می بایست از وسط آنان عبور کنند ، آن قدر آبکی و تمسخرآمیز و خنده دار بود که واقعیت هایی را که برای اسیران ما در طول دوران اسارت شان حادث شده بود ، خدشه دار می کرد !

ضربه هایی که نیروهای عراقی با باتوم (باطوم) بر بدن اسیران ما وارد می آوردند ، آن چنان تصنعی و مسخره آمیز و شل و ول بود که به جای این که اسباب ناراحتی تماشاچی و بیننده را فراهم آورد ، باعث تمسخر او می شد و نیز بی خیالی نیروهای عراقی را در اذیت و آزار اسیران ما را نشان می داد . انگاری نیروهای عراقی می خواستند اسیران ما را نوازش کنند !! در حالی که همان گونه که همه می دانیم و اسیران زیادی نیز در ثبت خاطرات شان آورده اند : نیروهای عراقی با بی رحمی تمام با اسیران ما رفتار می کردند .

همچنین ، خواندن نام های اسیران هنگام حضور غیاب ، توسط نیروهای عراقی ، به ویژه ترانه ی : "عمو زنجیر باف / زنجیر منو بافتی و غیره " ، آن چنان مصحک و غیر منطقی بود که فقط بر باورآدم های ساده لوحی که تا به حال نام جنگ و خشونت عراقی ها را نشنیده بودند ، می نشست .

از همه مهم تر ، خواندن سرود ای ایران توسط اسیران و مسافران در پایان ناتمام فیلم – که در حقیقت میلیون ها ایرانی را سر کار گذاشت ، به ویژه دانش آموزان مدارس که در تمامی استان ها و شهرها ، بالاجبار به دیدن این فیلم رفتند – و بی خیالی و ساده لوح و احمق فرض شدن نیروهای عراقی ! یادآور این نکته است که نویسنده و کارگردان یا مخاطبان را خوب نشناخته و آن ها را ساده لوح و کم مایه فرض کرده یا این که خود از دانش نویسندگی و کارگردانی بی بهره است و باید از راهی که وارد شده ، عقب گرد کند و عطایش را به لقایش ببخشد و به زمانی که در دولت خاتمی در گروه هایی ویژه فعالیت داشت ، بر گردد ؛ یا این که تنها برای بچه های دبستان ، فیلم هایی کارتونی بسازد که نیاز زیاد به تفکر و هنر و استعداد نخواهد داشت !