جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

مبغوضیت طلاق در اسلام


مبغوضیت طلاق در اسلام

در این مقاله سعی داریم با استناد به آیات و روایات, مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل ضعف ایمان, ناراحتی های روحی و روانی, فساد اخلاقی, ناتوانی جنسی, بی کاری, دوستان ناباب, دخالتهای بی مورد دیگران, ازدواجهای اجباری و اشاره شده است

در این مقاله سعی داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتی‏های روحی و روانی، فساد اخلاقی، ناتوانی جنسی، بی‏کاری، دوستان ناباب، دخالتهای بی مورد دیگران، ازدواجهای اجباری و... اشاره شده است. پدیده طلاق، پدیده چند عاملی است و هرگز یک عامل به تنهایی نمی‏تواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند. اکثر اوقات بزرگترین مشکلات، از جزئی‏ترین مسائل ایجاد می‏شود. همین جزئیات و جرقه‏های کوچک آتشهای بزرگی را ایجاد می‏کند که باعث ویران شدن خانواده می‏شود. آمار رو به افزایش طلاق در هیچ عصری، چنین نگران‏کننده نبوده است. با این که می‏دانیم مسأله طلاق یک امر ضروری است، ولی باید به حداقل ممکن تقلیل یابد؛ چرا که در روایات اسلامی طلاق، شدیدا مذمت شده و به عنوان مبغوضترین حلالها از آن یاد شده است. با توجه به اهمیت موضوع سعی داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتی‏های روحی و روانی، فساد اخلاقی، ناتوانی جنسی، بی‏کاری، دوستان ناباب، دخالتهای بی مورد دیگران، ازدواجهای اجباری و... اشاره شده است. در پایان نیز مطالبی درباره پیامدهای مختلف طلاق و راهکارهای مقابله با شیوع طلاق، همانند جلوگیری از ازدواج در سنین کم، مدت زمان مناسب برای شناخت یکدیگر و... آورده شده است. امروزه شاهدیم که خانواده‏ها دچار نابسامانیها و درگیریها بوده و در رابطه با خود و فرزندانشان مسائل و دشواریهایی دارند. از قبیل این که: روابطشان سست و متزلزل است؛ از صفا و صمیمیت و در نتیجه از آرامش و سکون خبری نیست؛ زن و شوهر ظاهرا در کنار یکدیگرند، ولی وضعیت زندگی، آنان را چون دو بیگانه، در کنار هم قرار داده است. آمار طلاق سرسام آور شده است و زن و مرد با اندک بهانه‏ای رشته حیات خانوادگی را از هم می‏گسلند. فرزندان مهر و عطوفت لازم را از خانواده‏ها به دست نیاورده و در نتیجه اکثرشان زود رنج و زودشکن و بی‏عاطفه‏اند. به علت عدم تربیت صحیح، بزهکاری کودکان رو به افزایش است. اینها از جمله نابسامانیهایی است که دامنگیر نهاد مقدس خانواده گردیده است. از این رو انسانهای آگاه و دلسوز به جامعه انسانی، هر کدام به نوبه خود و به اندازه توان خویش اقدام به رفع این نابسامانیها و خطراتی که باعث اضمحلال خانواده است، نموده‏اند و با نوشتن کتابها و مقاله‏ها در صدد اصلاح این نهاد مقدس برآمده‏اند. این نوشتار ناچیز اقدامی است در همین راستا تا شاید قدمی در این زمینه برداشته شود و اصلاحی هر چند ناچیز انجام گیرد.

●گفتار اول: کلیات

▪مفهوم طلاق

طلاق در لغت: واژه طلاق در لغت به معنی بیزاری و جدایی کامل است.(۱) و در لغت عرب، واژه تطلیق بیشتر برای گسست پیوند زناشویی به کار می‏رود.(۲) طلاق در اصطلاح این چنین تعریف شده است که:«و شرعا ازالهٔ قید النکاح بصیغهٔ طالق و شبهها.»(۳) طلاق عبارت از زایل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص «انت طالق» و شبیه آن، می‏باشد. در اصطلاح حقوقی طلاق عبارت است از: جدا شدن زن از مرد، به سبب انحلال نکاح دائم، با شرایط و تشریفاتی خاص از جانب مرد یا نماینده قانونی او، که با حکم دادگاه انجام می‏شود. در اصطلاح حقوقی، طلاق این گونه تفسیر شده است: «طلاق ایقاعی است که به موجب آن، مرد به اذن یا حکم دادگاه زنی را که به طور دائم در قید زناشویی اوست، رها می‏سازد.»(۴) در شریعت نیز، گسست پیوند زناشویی به فسخ یا طلاق صورت می‏گیرد.(۵)

▪انواع طلاق

در یک نگاه طلاق را به چهار نوع می‏توان تقسیم نمود:

۱ـ طلاق رجعی، که طی آن، مرد بعد از طلاق و قبل از سرآمدن مدت «عده»، می‏تواند بدون عقد، به زن خود رجوع کند.

۲ـ طلاق بائن، که طی آن، مرد بعد از جدایی، حق رجوع به زن خود را بدون عقد مجدد ندارد.

۳ـ طلاق خلع، که در آن زن نسبت به شوهرش کراهت دارد و با بخشیدن داراییهایش از شوهر می‏خواهد تا او را طلاق دهد.

۴ـ طلاق مبارات، نیز هنگامی صورت می‏گیرد که زن و شوهر متقابلاً از یکدیگر بیزار شده‏اند و بر خلاف طلاق خلع که در آن زن برای تحقق طلاق می‏تواند همه دارایی‏اش را ببخشد، فقط می‏تواند از مهریه خود و یا به مقدار آن صرف‏نظر کند. به عبارت دیگر، در این نوع طلاق، بر مرد، دریافت بیش از مقدار مهر جایز نیست.(۶)

▪مبغوضیت طلاق در اسلام

در اسلام، پیوند زناشویی پیوند مقدسی است که برای آرامش روح و جسم بشر، لازم و ضروری است. قرآن کریم در آیات بسیاری به ازدواج فرمان داده و پیامبر اسلام نیز بسیار بر آن تأکید کرده و مسلمانان را از این که به خاطر ترس از فقر و نداری، تن به ازدواج ندهند، بر حذر می‏دارند.(۷) همانگونه که در اسلام، ازدواج امری مقدس و پسندیده می‏باشد و برای ثبات آن تأکید فراوان شده است، طلاق امری ناپسند و نامقدس است که برای جلوگیری از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده و از آن در کلمات شارع مقدس، به عنوان مبغوضترین حلالها و امری که خشم خدا را به دنبال دارد، تعبیر شده است. امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «ما من شی‏ء مما احلّه الله عزّوجل ابغض الیه من الطلاق...»(۸) هیچ چیز از آنچه خداوند متعال آن را حلال قرار داده‏است، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نیست. در سخنی دیگر فرموده است: در اسلام، هیچ چیز نزد خداوند، مبغوضتر و نکوهیده‏تر از خانه‏ای نیست که با جدایی و طلاق خراب شود. خداوند از کسانی که به طلاق روی می‏آورند، بی‏زار است و هنگامی که طلاق رخ می‏دهد، عرش خداوند به لرزه در می‏آید.(۹) اسلام به عنوان یک دین همه بعدی و مترقی، طلاق را جایز شمرده است؛ اما آن را مبغوضترین حلال می‏شمرد. در اینجا یک سؤال مهم پیش می‏آید و آن این که اگر طلاق تا این اندازه مبغوض است، که خداوند مرد طلاق‏دهنده را دوست ندارد، پس چرا اسلام آن را تحریم نکرده است. به عبارت دیگر، آیا بهتر نبود که اسلام برای طلاق شرایطی قرار می‏داد و تنها در صورت وجود آن شرایط، به مرد اجازه طلاق می‏داد؟ و چون طلاق مشروط بود، قهرا جنبه قضایی پیدا می‏کرد. اساسا معنی این جمله که: «مبغوضترین حلالها نزد خدا طلاق است.» چیست؟ اگر طلاق حلال است، نباید مبغوض باشد، و اگر مبغوض است، نباید حلال باشد. مبغوض بودن با حلال بودن ناسازگار است! اسلام از طرفی مرد طلاق دهنده را زیر نگاههای خشم آلود قرار می‏دهد و از او بیزاری دارد، از طرف دیگر وقتی که مرد می‏خواهد زن را طلاق دهد، هیچ مانع قانونی در برابر او قرار نمی‏دهد، چرا؟ این پرسش بسیار بجاست و همه رازها در همین نکته نهفته است. راز اصلی مطلب این است که زوجیت و زندگی زناشویی، یک علقه طبیعی است نه قراردادی، و قوانین خاصی در طبیعت برای او وضع شده است. پیمان ازدواج، بر خلاف دیگر عقدهای اجتماعی، بر اساس یک خواهش طبیعی از طرفین باید تنظیم شود.(۱۰) پیمانی که اساسش بر محبت و یگانگی است نه بر همکاری و رفاقت، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و اجبار قانونی، می‏توان دو نفر را ملزم ساخت که با یک‏دیگر همکاری کنند و پیمان همکاری خود را بر اساس عدالت محترم شمرده، سالیان دراز به همکاری خود ادامه دهند؛ اما ممکن نیست، با زور و اجبار قانونی، دو نفر را وادار کرد که یک‏دیگر را دوست داشته باشند. مکانیزم طبیعی ازدواج، که اسلام قوانین خود را بر اساس آن وضع کرده است، این است که زن در منظومه خانوادگی محبوب و محترم باشد. بنابراین اگر به عللی زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد، نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بی‏علاقه شد، پایه و رکن اساسی خانوادگی خراب شده است؛ یعنی، یک اجتماع طبیعی، به حکم طبیعت از هم پاشیده است. اسلام به چنین وضعی با نظر تأسف می‏نگرد؛ ولی پس از آن که می‏بیند اساس طبیعی این ازدواج متلاشی شده است، نمی‏تواند از لحاظ قانونی، آن را یک امر باقی و زنده فرض کند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.