یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

عزّت و آزادگی


عزّت و آزادگی

گاه در نفس خود احساس کوچکی و زبونی می‌کنم. احساس می‌کنم دنیا بسیار سنگین است، سنگینی آن را با تمام وجود درک می‌کنم. فکر می‌کنم تمام راهها بسته است و من بسیار ضربه‌پذیر شده‌ام و وزش هر بادی مرا تکان می‌دهد و زمانه به هر سوی که می‌خواهد مرا می‌کشاند.

گاه در نفس خود احساس کوچکی و زبونی می‌کنم. احساس می‌کنم دنیا بسیار سنگین است، سنگینی آن را با تمام وجود درک می‌کنم. فکر می‌کنم تمام راهها بسته است و من بسیار ضربه‌پذیر شده‌ام و وزش هر بادی مرا تکان می‌دهد و زمانه به هر سوی که می‌خواهد مرا می‌کشاند. به داشته‌هایم توجه ندارم و تمام هویت خود را در دیگران می‌بینم. احساس می‌کنم که در مقابل مشکلات کوچک، از پای افتاده‌ام و قادر به حل آن نیستم. چشمم به دست دیگران و قدمم جای پای آنهاست. گویا بسیار تنهایم و کسی نیست که دست مرا گیرد، کمک کند،توانایم سازد، هدفدارم کند، حزن و اندوه و افسردگی‌ام را بزداید.نمونه این سؤالات و مشکلات، مسلماً برای بعضی از ما پیش آمده است و چه خوب است که به سراغ کلام خدا رویم و از آن کلمات نورانی که شفای درد سینه‌هاست، دوای خود را جوییم. خداوند، به پیامبرش می‌فرماید: سخن آنان (مشرکین) تو را اندوهگین نسازد؛ زیرا عزت از آن خداست (إنَّ العِزّهَٔ لِلّهِ جَمیعاً). گویا حزن و اندوه پیامبر(ص) با توجه به عزت خدا، زدوده می‌شود.