سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
تصویر زن در داستان کوتاه ایران

زنان همواره در هنر و ادبیات نقشی محوری ایفا کردهاند. در قرون گذشته، به دلیل تسلط گفتمان اجتماعی مردسالار، زنان بیشتر در جایگاه موضوع اثر هنری قرار گرفتهاند، اما در قرن اخیر و با ورود زنان به عرصههای گوناگون اجتماعی و هنری، توانستهاند در قالب خالق آثار هنری و ادبی هم جایگاه خود را تثبیت کنند.
نویسندگان داستان کوتاه، چه مرد و چه زن، در طی سالها تصاویر گوناگونی از زن را در داستانهای خود ارائه کردهاند. بسیاری از این تصاویر، همسو با گفتمانهای سنتی و مذهبی و ... دورهی خود، و برخی نیز ساختارشکنانه بودهاند.
در این پژوهش ما به بررسی تصویر زن در شخصیتهای برخی از داستانهای کوتاه نویسندگان ایرانی که در ده سال اخیر منتشر شدهاند، میپردازیم. به همین منظور نه مجموعه داستان از پنج نویسندهی زن و چهار نویسندهی مرد انتخاب شده است. سعی بر این بوده که در انتخاب این مجموعهها هیچگونه معیار گزینش خاصی مد نظر قرار نگیرد. از هر یک از این مجموعهها چند داستان که نقش شخصیتهای زن در آنها پررنگتر بوده انتخاب و بررسی شده است.
آنچه در این بررسی بیشتر مورد توجه قرار گرفته، تصاویر ارائه شده و نقش شخصیتهای زن در تقابل با گفتمانهای مسلط اجتماعی و مردسالار است. بدیهی است این بررسی به صورتی محدود و اشارهوار بوده و نگاهی کلی به این موضوع دارد. امید است در آینده بتوانیم به شکلی جامع و کامل آثار داستان نویسان ایرانی را با این منظر بررسی کنیم و نتایج آن بتواند دیدگاهی تازه برای نویسندگان جوان در ارائهی تصاویر از زن ایجاد کند.
● مجموعه داستان "حتی وقتی میخندیم" نوشتهی "فریبا وفی":
در این مجموعه، نویسنده با دست گذاشتن روی برخی احساسات خاص زنانه، ویژگیهای زنانهای را به تصویر کشیده که پیش از این کمتر به آن پرداخته شده است. در برخی از داستانها، شخصیتهای زن دارای نوعی بی پروایی در بیان احساس درونیشان هستند که این از نقاط مثبت این آثار است. اما در مجموع قالبشکنی مشخصی از گفتمان مردسالار به تصویر کشیده شده صورت نمیگیرد. هیچیک از شخصیتهای این مجموعه دست به کنشی علیه گفتمان مردسالار که دال بر توانایی زن در انجام این کنش باشد، نمیزند. در داستانهایی هم که شخصیتهای زن کنشمند هستند، عملشان صرفا از روی ضعف و ناچاری است و به نوعی به لجبازی کودکانه شبیه میشود.
در داستان "حتی وقتی میخندیم"، نگاهی به نسبت ساختارشکنانه به زن و زندگی زناشویی وجود دارد. به نوعی این داستان خیانت را در رابطهی زن و شوهر نه به عنوان گناه بلکه به عنوان یک واقعیت میپذیرد. واقعیتی که در پی ملال روزمرگی پس از ازدواج نمایان میشود. شخصیتهای زن داستان ابایی از اعتراف به خیانتشان ندارند. اما کنشهایی که از طرف این زنان میبینیم از روی ضعف و ناچاری است نه توانایی (اعمالی مانند کباب درست کردن با آب دهان برای شوهر یا بدون اجازه از جیب شوهر پول برداشتن و...) این زنان با اینکه هیچ تمایلی به ادامهی زندگی با همسرانشان از خود بروز نمیدهند و به نوعی به ملال رسیدهاند، همچنان به زندگی مشترک ادامه میدهند.
در داستان "بازم بگو مادام"، با زنی مواجهیم که برای حل مشکلاتش به فالبین مراجعه میکند. مراجعه به فالبین از روی ناتوانی در حل مشکل است. زنانی که در داستان به این فالبین مراجعه میکنند، خواستار نگه داشتن تهماندهی عشقی هستند که خودشان توان حفظش را ندارند و از طرفی به دلیل تسلط گفتمانهای سنتی اجتماعی, توان جدایی و ترک رابطه را نیز دارا نمیباشند.
در داستان "یک برادر"، اشاره به سرکوب امیالی در زن میشود که از نظر گفتمان اجتماعی غالب ناپسند است. زن ناچار است این امیال سرکوب شدهی درونی را در پوشش نامهایی مانند احساس برادرانه پنهان کند.
در داستان "زنها"، نگاه تحقیرآمیز به زن تا جایی پیش میرود که داستان تمامی زنان را در دو دستهی کلی جای میدهد. زن محافظت شده و زن محافظت نشده(توسط پول و مرد). زن محافظت شده زنی است که به استخر و سونا میرود، مراقب حفظ زیبایی اندامش است، به میهمانیهای شبانه میرود و... و زن محافظت نشده آنقدر دغدغهی مالی دارد که نمیتواند به هیچیک از اینها فکر کند. در این نوع تقسیمبندی نگاه به زن از این حد فراتر نمیرود و زنی هدفمند که ویژگی بارزش تفکرش باشد در این تقسیمبندی جای نمیگیرد. گویی که چنین زنی وجود ندارد.
داستان "روتو بکن اینور" زنی را به ما نشان میدهد که همسرش برای خود این حق را قائل است که او را با زنی دیگر مقایسه کند. مرد حتی به نوعی تمایل خود به آن زن را بروز می دهد. زن همواره مطیع شوهر است و در نهایت کنشی که از زن میبینیم در حد روی برگرداندن و پشت به مرد خوابیدن است.
● مجموه داستان "کافه پری دریایی" نوشتهی "میترا الیاتی":
در برخی داستانهای این مجموعه نیز با زنانی مواجهیم که در ظاهر طغیانهایی را علیه گفتمانهای اجتماعی انجام میدهند که این در همین حد از نکات مثبت این مجموعه است. اما با کمی بررسی عمیقتر مشخص میشود که در نهایت دوباره این زنان پذیرای جامعهی مردسالار هستند. نیاز یک زن به وجود حمایت یک مرد در لایهی دوم این داستانها مشهود است. از ویژگیهای این مجموعه نگاهی تاریخی به مردسالاری و اعتقاد به تکرار آن در نسلهای گوناگون است.
داستان "نرد" داستان دختری است که بر خلاف میل پدر با فرد مورد علاقهاش در خارج از کشور ازدواج کرده است. در عین اینکه در ابتدای داستان نیلو علیه تفکر نسبتا سنتی پدر میشورد و تن به خواستهی پدر نمیدهد، اکنون که زندگیاش در شرف جدایی است، این موضوع را به دلیل مخالفت اولیهی پدر از او پنهان میکند. نیلو اختلافش با همسر را در برابر پدر کتمان میکند و دچار نوعی دوگانگی میشود. از سویی میبینیم که نگاه نیلو به زندگی و همسر ایدهآل نگاهی سنتی است (مردی که با گل به خانه بیاید و آخر هفتهها در کنار خانواده باشد و...) در واقع ما با تصویر زنی سرگردان میان دو گفتمان متفاوت مواجهیم.
در داستان "آسمان خیس"، خیانت مرد به زن را بهصورت یک موتیف تاریخی نشان میدهد. همواره زنان مورد خیانت همسرانشان قرار میگیرند و در نهایت تنها میشوند. از آنجا که در این داستان زن بدون مرد همواره سردرگم و درمانده نشان داده شده، این داستان همسو با گفتمان مردسالار است.
در داستان "زیر باران" نیز زنی را اسیر گفتمان مردسالار تکرار شونده میبینیم. زنی که از همسرش جدا شده و با این کار از سلطهی همسرش رهایی یافته. اما اکنون ادامهی همان گفتمان را در فرزند پسر خود در حال شکلگیری میبیند.
در داستان "نامهای به دوست قدیمی"، زن تبدیل به ابزاری برای خوشگذرانی و گذران زندگی مرد میشود. زن با وجود اینکه هیچگونه نیاز مالی به مرد ندارد و از نظر عاطفی نیز از سوی همسرش تامین نمیشود، هیچ تلاشی برای رهایی از این زندگی نمیکند.
● مجموعه داستان "آفتاب مهتاب" نوشتهی "شیوا ارسطویی":
در این مجموعه، نگاهی مثبت و برتر انگارانه به زن مشهود است و همواره مردها با وجود عدم شایستگی بر زنها مسلط میباشند. پیامهای شبه فمینیستی در برخی از داستانها وجود دارد اما باز هم در نهایت این گفتمان مردسالار است که پذیرفته میشود. در این داستانها تنها زنانی مورد سلطه و ستم مرد به مخاطب نمایش داده میشود و ما هیچگونه عملی برای قالبشکنی از این گفتمان نمیبینیم. انتظار نمیرود در همهی داستانها حتما زنها کنشمند باشند و بر علیه گفتمان دست به شورش بزنند، اما لااقل این امر باید در برخی داستانهایی که با محوریت زن نوشته میشوند دیده شود.
در داستان " یک شب قبل از انتخابات"، شخصیتهای زن قربانی همسرانشان هستند و نگاه به زن به طور محسوسی مثبت است. چه سیمین با وجود عشق آسمانیاش، چه راوی با وجود دغدغههای شاعرانهاش که قصد جدایی از همسری را دارد که چیزی از شعر و شاعری نمیداند و چه زن فعلی دایی که محکوم است به چیدن بساط تریاک و غذا درست کردن و...
در داستان "پرانتز باز، لبخند، پرانتز بسته"، زن کاملا اسیر گفتمان مردسالار غالب است. گفتمانی که از زن همواره زیبایی و جوانی و طراوت ظاهری میخواهد که خوشایند مردان باشد. این زیبا ماندن گویی تنها دغدغهی اساسی زن را تشکیل میدهد. گرچه در پایان داستان زن دچار نوعی تحول میشود اما این تحول از سر ناچاری و پذیرش میانسالی است نه یک تحول فکری.
داستان "شازده خانوم" پیامی شبه فمینیستی دارد. زنان از بدو ورود به مرحلهی زنانگی باید تن به خواستههای جامعهی مردسالار دهند و در نهایت اسیر یک زندگی توام با درد و رنج میشوند.
● مجموعه داستان "سلام خانم جنیفر لوپز" نوشتهی "چیستا یثربی":
در این مجموعه نیز سعی بر این بوده که زنان را در یک جامعهی مردسالار به تصویر بکشد. لازم به اشاره میباشد که ممکن است نویسنده در خودآگاه خود تصمیمی مبنی بر نگاهی خاص به این مقوله نداشته باشد. اما همانطور که میدانیم بخش مهمی از یک اثر ادبی و هنری را ناخودآگاه خالق اثر میسازد و ممکن است دغدغههای ناخودآگاه نویسنده در داستان نمود پیدا کند. در این مجموعه هم با تنها با بازسازی جامعهی مردسالار مواجهیم نه با قالبشکنی از آن. از ویژگیهای خاص این مجموعه موضعگیری مشهود در لایهی دوم برخی داستانها نسبت به زنانی با ظاهر زیباست.
داستان "مردی با پیراهن و شلوار سپید": زنان این داستان قربانی مردانی سپیدپوش هستند که هیچگونه وجه تمایزی با هم ندارند. وظیفهی زن تنها خدمترسانی به مردان سپیدپوش است(مردانی که همسرانشان مدام در حال سپید کردن لباسهاشان هستند). شخصیت زن داستان در نهایت این وضعیت را میپذیرد و هیچ عملی علیه این وضعیت انجام نمیدهد. اینکه لباسهای همسرش همیشه سپید هستند او را راضی میکند و مطمئنش میکند که زندگیاش بیهوده نبوده است!! اگرچه داستان نگاهی انتقادی دارد و شرایط نابرابر زن و مرد را نشان میدهد اما در نهایت شخصیت زن تسلیم شرایط است.
در داستان "رفته بودیم عکس یادگاری بگیریم" زنی را میبینیم که در برابر فاش شدن رازی پنهان قرار گرفته است. رازی که شاید در پستوی ذهن زنان بسیاری در یک جامعهی سنتی وجود داشته باشد و اکنون در قالب عکس مرد غریبهای که در کنار زن نشسته، نمایان میشود. در واقع این مهم نیست که واقعیت ماجرا چه بوده و راوی قابل اعتماد است یا خیر، آنچه مهم است مقایسهی این دو مرد(همسر راوی و مرد غریبه) به وسیلهی زن است. مرد غریبه دارای ویژگیهایی است که گویا دلخواه زن است( چکمههای وسترنی، عطری با بوی کاج، چشمانی شعلهور و...) و همسر زن این ویژگیها را ندارد. زن در نهایت مجبور میشود این تمایل را در صندوقچهی ذهن خود سرکوب و پنهان کند.
"قصهی ناتمام" داستانی است در مورد تبدیل شدن زن (پس از ازدواج) به یک ماشین برای خدمترسانی به مرد و فراموشی کامل خود و هویتش.
در داستان "عشق در دقیقهی ۴۵" نگاه به زن بسیار سادهانگارانه و تحقیرآمیز است. گویی که رفع نیازهای یک زن صرفا وابسته به وجود مرد است. این نیاز به مرد تمام دغدغههای ذهنی زن را تحتالشعاع قرار میدهد. زن به خودی خود هویتی ندارد تا جایی که با نبودن مرد به جنون میرسد.
پیام داستان "نگو دختر، بگو عروسک" این است که زنانی که زیبایی ظاهری دارند (عروسکند) حرفی برای گفتن نخواهند داشت و تنها زیبایی ظاهرشان متمایز کنندهی آنها از دیگران است!!
داستان "ملودی، دختری با چشمهای سبز" کاملا در جهت تایید گفتمان سنتی و نادرست جوامع توسعه نیافته است. فرهنگی که همواره در پی تملکطلبی زیر پوشش دوست داشتن است و همواره مادر و همسر در پی اثبات مالکیت خود بر فرزند پسر یا همسر خود هستند و بر سر آن با هم رقابت میکنند. اشاره به زیبایی دختر به عنوان ترفندی برای جذب پسر به خود قابل تامل است.
● مجموعه داستان "چهرهنگاری دنیا:
نگاه به شخصیتهای زن در این مجموع از سطح نگاهی کلیشهای فراتر نمیرود. هرچند محور اصلی بیشتر داستانها زن نیست اما در همان شخصیتهای معدود زن، ما چهرهای متفاوت و عصیانگر از زن نمیبینیم.
در داستان نشانی با دو نوع زن مواجهیم. زن قشر نسبتا مرفه جامعه یا در اصطلاح زن بالای شهری و زن در طبقات پایین جامعه یا زن پایینشهری. با آنکه سعی شده زن از قشر مرفهتر را عمیقتر نشان دهد اما در نهایت دغدغهی هر دو نوع این زنها مشترک است و به جنس مخالف برمیگردد. گویی زنی بدون این دغدغهها که میتواند از هر قشر و طبقهای هم باشد وجود ندارد. زنی هم که از قشر پایین جامعه تصویر میشود همان زن لکاتهی کلیشهای است و هیچ تمایزی با تصاویری که تاکنون دیدهایم ندارد.
در داستان "سرباز غایب" هم دغدغهی اصلی زندگی زن تنها عشق و رابطه با جنس مخالف نشان داده شده و زنان هیچ نوع دغدغهی فکری و انسانی دیگری ندارند.
● مجموعه داستان "عشق روی پیادهرو" نوشتهی "مصطفی مستور":
در این مجموعه، بر خلاف تصویر ارائه شده از مردان که آنها را معمولا تحصیلکرده و دارای دغدغههای فلسفی نشان میدهد، با زنانی مواجهیم که نمود کامل زن مورد تایید توسط گفتمان حاکم جوامع توسعه نیافته میباشند. زن ایدهآل در چنین جوامعی، زنی است که فارغ از هر نوع دغدغهی فکری، محیطی آرام در خانه برای مرد فراهم کند. متاسفانه میبینیم که چنین تصویری از زن در برخی داستانهای این مجموعه مورد تایید قرار میگیرد. در برخی دیگر از داستانها، زن در جایگاه معشوقی اسطورهای و دور از دسترس قرار میگیرد و ما کمتر با تصویری واقعگرا از زن مواجهیم.
در داستان "بعد ازظهر سبز"، نگاهی رمانتیک و اسطورهای به معشوق زن مشهود است. این نوع نگاه زن را نه در واقعیت خود، بلکه به عنوان معشوقهای دست نیافتنی تصویر میکند که مرد باید برای دست یافتن به او از دنیای واقعیت جدا شود. تاکید بر زیباییهای ظاهری معشوق که در این داستان وجود دارد برخاسته از نگاهی مردسالار است. نگاهی که تنها به آن بخشهایی از وجود زن توجه دارد که باعصث لذت رسانی بصری به مرد میشود.
در داستان "مردی که تا زانو در اندوه فرو رفت"، هرجا که به شخصیت زن (رویا) اشاره میشود، او را در حال انجام کارهایی نشان میدهد که نگاه غالب مردسالار و سنتی برای زن تعریف کرده است. (ظرف میشوید، پیراهن همسرش را میدوزد، با تمام زوایای آشپزخانه آشناست و...)
در داستان "آرزو" نیز نگاه به زن از مرز یک معشوقه فراتر نمیرود و زن نقشی کاملا منفعل دارد. از زن تنها به عنوان عاملی برای کنشهای شخصیت مرد داستان استفاده شده است.
در داستان "آن مرد داس دارد" به طور مشهودی بر بیسوادی شخصیت زن تاکید میشود(تا جایی که حتی مکان کشور ایران را روی کرهی زمین نمیشناسد). چهرهی ارائه شده از زن کاملا عامی است و این در حالی است که همسر این زن استاد دانشگاه است و دارای دغدغههای فلسفی. از آنجا که مرد به دلیل ناتوانی در درک مسائل فلسفی دچار آشفتگی فکری شده است به دنیای بی دغدغهی زن بیسواد خود غبطه میخورد و چنین زندگی خالی از هویتی را مورد تایید قرار میدهد!
● مجموعه داستان "سمت تاریک کلمات" نوشتهی "حسین سناپور":
این مجموعه شاید از معدود مجموعههایی باشد که نگاه به زن در آن تا حدودی از گفتمانهای غالب فاصله گرفته است. با زنانی هنرمند و تا حدودی مستقل مواجهیم که در دیگر مجموعهها کمتر به چشم میآید. از دیگر ویژگیهای مثبت این مجموعه این است که شخصیتهای زن همسطح و همراه مردان به تصویر کشیده شدهاند.
در داستان "خیابانهای نیمهشب" چهرهای که از زن میبینیم تا حدودی با شخصیتهای زن دیگر داستانها متفاوت است. زنی را میبینیم که به دلیل دچار شدن به ملال روزمرگی، تصمیم به ترک شوهر میگیرد و بدون هیچ توضیحی خانه را ترک میکند. چنین چهرهی بینیازی کمتر از یک شخصیت زن دیدهایم. همچنین با زنی مواجهیم که کتاب میخواند، فیلم میبیند، تنها زندگی میکند و معشوقی دارد که به دیدنش میآید.
در داستان "خانه باید خانه باشد" شخصیت زن داستان هنرمندی است که در کنشهایش استقلال کامل دارد. زنی روشنفکر که همپای همسر نویسندهاش و شاید پیشاپیش او حرکت میکند و کنشمند است. چنین تصویری از زن در دیگر مجموعهها کمتر دیده میشود.
● مجموعه داستان "عنکبوت" نوشتهی هوشنگ گلشیری":
در این مجموعه با تعدادی داستان آپارتمانی مواجهیم که زنانی را از طبقهی متوسط جامعه به تصویر میکشد. زنانی که تمام دغدغههای فکریشان به مسائل خانوادگی و زناشویی بازمیگردد و از آن فراتر نمیرود. از آنجا که این زنان از طبقهی متوسط شهرنشین انتخاب شدهاند طبیعتا برخی ویژگیهای زنان قشر سنتی جامعه را ندارند اما این تفاوت صرفا برخاسته از جایگاه اجتماعی است نه تفاوت در نوع اندیشه و نگاه به زندگی.
● مجموعه داستان "آن مرد در باران آمد" نوشتهی "امیررضا بیگدلی":
تمرکز این مجموعه بیشتر روی زندگی زناشویی پس از ازدواج است. ازدواج را به نوعی سرابی دانسته که پس از آن زن و مرد با واقعیات بیشتر اقتصادی زندگی مواجه میشوند. زنان در این داستانها نیز قربانیاند. اما بیشتر قربانی گفتمان اجتماعی و سیاسی و اقتصادی حاکمند تا قربانی گفتمان مردسالار و از این جهت داستانها گامی مثبت در جهت واقعگرایی برداشتهاند.
در داستان "صدای پای زن" زنی را میبینیم که برای نجات همسرش از دام اعتیاد تلاش میکند اما راه به جایی نمیبرد و قادر به ترک زندگی هم بنا بر دلایلی نمیباشد. بنابراین راه چاره را در همراهی با مرد میبیند و خود نیز به نوعی به مواد مخدر پناه میبرد. زن در ظاهر قربانی همسر خود است اما در واقع این داستان فضای کلی حاکم بر جامعه و معضل اساسی اعتیاد را مطرح میکند.
در داستان "سخت نگیر سمانه" با زوجی روبهرو میشویم که با مشکل بیکاری مرد دست و پنجه نرم میکنند. شخصیت زن داستان مانند بسیاری از دختران دیگر در جامعهی ما، تمام امید و آیندهاش را در ازدواج با مرد مورد علاقهاش میدیده. اما پس از فروکش کردن اشتیاق اولیه، با واقعیات دشوار زندگی مواجه شده و دچار ملال میشوند. چنین زنی از دید جامعهی پیشامدرن چارهای جز ادامهی زندگی و به قول شخصیت مرد داستان ادامهی زندگی به این گندی ندارد.
در داستان "داشتند با هم پچپچ میکردند" نگاه به زن کاملا همسو با گفتمانهای سنتی است. زنی که بر خلاف تایید پدر و مادر به همسری مرد درآید به قول شخصیت پدر زن زندگی نخواهد بود. پدر موفق میشود با ایجاد رابطه با زن به نوعی این نگاه خود را به اثبات برساند. شخصیت زن باز هم منفعل است و کنش خاصی صورت نمیدهد.
همانطور که در بیشتر داستانهای بررسی شده میبینیم، با وجود آنکه نویسندگان سعی کردهاند با به تصویر کشیدن شرایط نابرابر زن در جوامع توسعه نیافته به نوعی گفتمانهای حاکم بر این جوامع را به نقد بکشند، اما خود در نهایت و شاید در بخش ناخودآگاه متن اسیر همان گفتمانها شدهاند. بحث در این است که آیا صرفا نشان دادن شرایط نادرست حاکم بر جامعه میتواند کارکردی انتقادی و موثر داشته باشد یا لازم است در برخی از این داستانها ما با کنشی ساختارشکن روبهرو شویم تا به نوعی شیوهی مقابله با این گفتمانها نیز به تصویر کشیده شود؟ شاید بهترین حالت آن باشد که ما در مجموعه داستانها با هر دو نوع این دیدگاهها مواجه شویم. اما متاسفانه غالب بودن همین گفتمانها بر پستوی ذهن بیشتر نویسندگان ما سبب شده است که این داستانها حامل دیدگاهی شاید متناقض با آنچه مدنظر نویسنده بوده، باشند. جالب آنجاست که تسلط گفتمان مردسالار بر بخش ناخودآگاه نویسندگان زن بیشتر از نویسندگان مرد است! و ما در داستانهای نویسندگان زن بیشتر با تصویری منفعل و در نهایت تسلیم و ناتوان از زن مواجهیم. گویی خود نویسندگان زن به توانایی زنان در کنشمند بودن و شکستن حصارهای گفتمان مردسالار ایمان ندارند. شاید این امر تا حدودی در جامعهی در حال گذاری مثل جامعهی ما طبیعی باشد اما نویسندگان جوان باید تلاش کنند تا نه در سخن که در عمق ناخودآگاهی خود بر گفتمانهای فکری نادرست حاکم بشورند. در این صورت است که خودبهخود این نوع نگاه حتی بدون خواست آگاهانهی نویسنده در آثارش نمایان میشود.
در پایان بار دیگر لازم به ذکر است که این بررسی صرفا یک بررسی اشارهوار بوده و طرحوارهای است از پژوهشی جامع و کامل که نیاز است در رابطه با نگاه نویسندگان به قشرهای گوناگون جامعه انجام پذیرد.
زهرا هادی
آریا یعقوبزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست