یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
مجله ویستا

ایرانی ها فراغت مدرن ندارند


ایرانی ها فراغت مدرن ندارند

با محمدسعید ذکائی, عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی

هر یک از ما امروز چقدر برای فراغت در زندگی خود وقت صرف می‌کنیم و چقدر زمان‌هایمان را می‌گذرانیم تا به اوقات فراغت برسیم و در آن به دوست‌داشتنی‌های خود بپردازیم؟

بخشی از پاسخ به این پرسش وابسته به نگاه ما در رابطه میان فراغت و کار و درکمان از این دو است. اگر کار کسی همان زندگی دلخواهش باشد، فراغت با مفهوم مدرن دیگر برایش معنایی ندارد. درباره مفهوم فراغت و پیشینه و جایگاه امروزی آن در ایران با دکترمحمدسعید ذکائی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی صحبت کرد ه ایم. او بتازگی کتابی با نام «فراغت، مصرف و جامعه» از انتشارات تیسا به چاپ رسانده که در موضوعات متفاوت به بررسی فراغت در ایران پرداخته و در این گفت وگو از مفهوم فراغت و میزان رواج فراغت مصرفی در ایران سخن گفته است.

اصطلاح فراغت و معنای آن از چه زمانی مطرح شده و پیش از آن چه معنایی داشته است؟

فراغت مفهوم یا سازه ای مدرن است و درکی که ما امروز از آن داریم، متفاوت از درکی است که یک یا دو نسل گذشته چه در ایران و چه در دیگر کشورها از آن داشته اند. درک کنونی ما از فراغت برگرفته از فرهنگ جدید، صنعت، تکنولوژی، شهرنشینی، تجارت و بخصوص شیوه کار سازمانی و اداری و نهادی است که زمان های روز را تقسیم بندی می کند. در غرب این اصطلاح بیش از ۱۵۰ سال عمر ندارد. هرچند در غرب می توان از دوران پیشامدرن یعنی تمدن های یونان و روم فراغت و چرخش های معنایی آن را بررسی کرد. در مقطعی، فراغت اجباری نبوده و بر آزادی و آزادگی و اختیار افراد توانا تاکید داشته و در مقطعی دیگر یعنی مقارن دوران رنسانس در نسبت کار و فراغت، کار بود که اعتبار بیشتری پیدا کرد. در چهار دهه اخیر اقبال به فراغت به دلیل دریافت های روان شناختی و عاطفی و وجودی و نیازهای انسانی و پیشرفت تکنولوژی البته به معنای عام خودش، بیش از قبل شده است. بحث هایی در خصوص فشرده شدن زمان و مکان و وعده های تکنولوژی برای رهایی از کارهایی که پیش از وجود آن باید وقت بیشتری را صرف انجام آنها می کردیم، همگی فراغت را با معنایی متفاوت، پررنگ تر از قبل نشان می دهد. این یک شرح کوتاه و البته کاریکاتوری از ماجرای ایجاد و تغییرات مفهوم فراغت است.

در فرهنگ های غیرغربی و بویژه در ایران، فراغت به چه معنا بوده و امروز چه تفاوت هایی پیدا کرده است؟

مفهوم فراغت با معنای مدرنش هنوز در جامعه ما وجود ندارد، هرچند ما ایرانیان چرخه های مختلفی از مفهوم فراغت را با دایره معنایی گسترده تر تجربه کرده ایم. صحبت از فراغت در جامعه ما واژگان و ترمینولوژی گسترده تری را می طلبد که در آن سرگرمی، آسودگی، خلوت کردن، تفریح و شادی نیز باید گنجانده شود و این به روان شناسی اجتماعی هم نیاز دارد.

چه ضرورتی وجود دارد که امروز درباره فراغت در جامعه ایران صحبت کنیم؟ مگر چقدر کار و زندگی روزمره ما از دوست داشتنی هایمان به دور است که برای فرار از آن به فراغت دلخواهمان پناه می بریم؟

تغییر نظم اجتماعی، نگاه ما را به مقوله فراغت و ابعاد متفاوت کرده است. امروز کارمندان پس از ساعت کاری و بخصوص برای انتهای هفته لازم است به طور شخصی یا با دخالت نهادهای عمومی تر برای رفع کسالت کار با انگیزه های مختلف به علایق خود رسیدگی کنند. در فصل تابستان، دانش آموزان و دانشجویان به دلیل کناررفتن درس با خلأیی مواجه می شوند که هر چند اگر این خلأ برساخته باشد ولی باز آنها به سمت برنامه ریزی برای اوقات فراغتشان می روند تا به صورت دلپذیری این زمان را پر کنند. این تغییرات در جامعه فراغت را به یک نهاد برجسته تبدیل می کند. پیش از این اوقات فراغت با زندگی روزمره مردم آغشته بود. زیرا درک آنها از زمان و مکان متفاوت بود. هر کس مجموعه کارهایی را داشت که در هر حال به آنها می پرداخت. تجربه بخشی از زندگی روزمره برای سفرکردن و خطرکردن و برنامه های عادی زندگی بود. البته در آن زمان تدارک های جمعی و سازمانی نیز چه برای نمایش قدرت خود و چه برای کمک به مردم وجود داشت که اینها گاهی به منظور سرگرم کردن توده ها بود. گرچه بخشی از این شادی ها نیز درون زا و به شکل شخصی بوده است.

شکل جدید و تغییر یافته امروزی فراغت را در ایران باید بیش از هر چیز محصول گسترش شهرنشینی، رشد آموزش عالی، رواج تکنولوژی، احساس نیاز به هویت یابی و تشخص دانست. اینجا می توان از یک الگوی نزدیک شده به الگوی جهانی فراغت صحبت کرد که بیشتر نسل جدید با آن آشنا هستند.

به نظرم الان فراغت و کار برای بعضی دو مقوله جدا از هم هستند که هیچ ارتباط دوسویه ای بین آنها بر قرار نیست. چرا چنین درکی از این دو ایجاد شده است؟

اگر تصور از فراغت زمانی است که باید پر شود و زمانی است که به عنوان یک حق در اختیار افراد قرار می گیرد به گونه ای که از داشتنش احساس شادی و از نداشتنش احساس کمبود کند، به این دلیل است که هم مفهوم فراغت تغییر کرده و هم نسبت فراغت با کار دچار تغییر و تحول شده است. ولی گویی بعضی از ما این دو را غیرمرتبط و انعطاف ناپذیر تصور کرده ایم. در حالی که در فرهنگ دینی ما کار کردن عبادت است و وقت را از روی سرخوشی هدردادن، مذموم. فراغت به غیر از معنای واژه مدرن امروزی اش، حس لذت بردن و ستایش کردن و از سوی دیگر تسلط و سکون و غلبه بر بدی های خود و... است. این نگاه در متون مربوط به افلاطون و ارسطو نیز دیده می شود. این معنا از فراغت مغفول مانده و به همین دلیل جای تعادل و خودشناسی و درک مناسب از محیط اطراف در فراغت هایمان بی بهره می ماند. نگاه خردمندانه به فراغت نه غربی است و نه لوکس. فقط پیچیده تر است و البته متعادل.

فراغت رایج امروز ما ایرانی ها تا چه اندازه با کالاهای مصرفی پر می شود؟

خیلی. به نسبت گذشته خیلی و به نسبت آنچه باید باشد خیلی و نسبت به کیفیتی که باید باشد، خیلی. من خیلی را در سه سطح مطرح کردم. در یک دوره تاریخی، ما با اقدامی خودجوش و درونزا از بسیاری نهادها و بسترها کپی برداری کردیم. در این کپی برداری اگرچه بهره هایی نیز برده ایم، ولی ناهماهنگی آنها با روح ایرانی و ذائقه و خلقیات و نیازها و ضرورت های درک ایرانیان را نیز نباید نادیده بگیریم. واقعیت این است که با اقتباس از فرهنگ غربی دچار آشفتگی و افول شده ایم. ما در حوزه های خصوصی خود از جمله خرید های زیاد، تهیه لوازم لوکسی که برای مصرف شدن خریداری نشده اند و قرار هم نیست که زمانی به مصرف برسند و تنها برای تثبیت موقعیت مالی و تحت تاثیر قرار دادن دیگران است، نظاره گر مصرف گرایی هستیم. در حوزه های بیرونی تر هم خرید اتومبیل های لوکس، لباس های خاص، انتخاب مقصد سفر، انتخاب اولویت ها برای کلاس های آموزشی و هنری بیانگر رواج مصرف گرایی بخصوص در روح زندگی کلانشهرهای مدرن است. فراغت مصرفی که در سال های اخیر دچار آن شده ایم، جای نقد دارد. بخشی از این نقد را هم باید به سطوح بالا در تصمیم گیری ها و سیاستگذاری ها واگذار کرد و هم به سطوح پایین و توده مردم.

آیا در این مصرف گرایی جنبه های مثبت نیز می توان پیدا کرد؟

مصرف گرایی شایسته مذمت نیست، بلکه آثار قدرت بخش و تاثیرگذاری هم دارد. برای مثال چرخ کارخانه های متعددی برای خرید همین کالاهای ضروری به حرکت در می آید و در پی آن افراد زیادی مشغول به کار می شوند. اما در عین حال، این هنجارهای شکل گرفته موجب شده تا بسیاری از خانواده ها از درک ظرفیت و تجربه فراغت آن هم در معنای درست دور شوند. اقتصاد آزاد و نگاه رقابتی جامعه بر اساس اصل تبدیل سرمایه ها قرار داده شده است. من این حرکت را نمی پسندم.

مصرف کاذب و فراغت کاذب تا چه اندازه بین ما رواج پیدا کرده است؟

هنوز کار کلاسیک زنده است که مفهوم فضای فراغت را در ایران توضیح می دهد. هنگامی که پول به جایگاهی برای نمایش قدرت فرد تبدیل شود، ما به سوی مصرف و فراغت کاذب حرکت می کنیم. مفهوم فراغت مصرفی که بیشتر وبلن به آن اشاره دارد و آن را محصول دوران پیشامدرن می داند، آن است که افراد حاضر نیستند دست به هیچ کاری بزنند و عاطل و باطل گشتن و زندگی را سپری کردن، اولویت اصلی زندگی شان قرار می گیرد، و این امر را کمتر در ایرانیان می توان پیدا کرد. اگرچه در بعضی موقعیت های مصرفی مثل ساخت ویلاها و باغ های مجللی که حتی لذت کارهایی چون کاشت یک گل، درست کردن کباب روی ذغال و... را نیز از فرد دریغ می کند، مصرف کاذب دیده می شود. مصرف کاذب را بیشتر در جامعه نوکیسه انگل وار می توان دید.

حورا نژادصداقت