چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

در اندوه عاشوراییان


در اندوه عاشوراییان

السلام علیک یا اباعبدالله!
قدوم تو کربلا را بهشت کرد و خون تو نینوا را با ملکوت آشنا نمود.
وجودت معنای هستی و نگاهت تفسیر تابش خورشید است.
ما بهشتی جز زلف خونرنگ تو نمی شناسیم.
آزردگان …

السلام علیک یا اباعبدالله!

قدوم تو کربلا را بهشت کرد و خون تو نینوا را با ملکوت آشنا نمود.

وجودت معنای هستی و نگاهت تفسیر تابش خورشید است.

ما بهشتی جز زلف خونرنگ تو نمی شناسیم.

آزردگان و دلسوختگان را با قصر وحور و اشجار و انهار، چه کار.

نگاه لطف تو را با کائنات هم سودا نمی کنیم. چشمانت قبله ما و ابروانت محراب نماز ماست. گودال قتلگاهت کعبه است و ما حاجیان عشق توایم.

ما یتیمان آل محمدیم که فرق خونچکان و پهلوی شکسته و شمشاد بی سر دیده ایم و مرهمی بر زخم دیرین دل نمی یابیم.

آفتاب پگاه عاشورا، نمکپاش دل چاک چاک ماست.

در اندوه عاشوراییان، اسپند روی آتشیم و در بی قراری مان «حسین» را زمزمه می کنیم.

حسین، تنها یک ستاره تابان نیست. کهکشان ناپیدای کرانه حقایق است.

اقیانوس عشق، شرمنده یک قطره خون حسین است.

سوگند به «فجر» که «لیال عشر» و دهه عاشورای تو شب های قدر مشتاقان کربلاست.

دردا و دریغا که معمای عشق شیعه را شرح و بیان نتوان کرد و این راز سر به مهر بر دل های دلدادگان، بسیار سنگین و فرساینده است.

هر شبنم اشکی که بر دیدگان ما می نشیند، نماینده امواج خروشان غم در وجود بی تابمان است.

عطش ما کمتر از عطش طفلان حسین نیست.

ما از مهد تا لحد، تشنه عنایت حسین و عباسیم و هرچه از فرات عشق

می‌نوشیم تشنه تر می شویم.

در بارگاه غم حسین است که عزت یافته و شیعه گشته ایم.

شرب مدام ما از خمخانه کربلاست و هشیاری اندیشه را در مستی دل می‌جوییم.

دستی که محزونانه در اندوه شهادت شاهدان کربلا بر سینه های سوخته

می‌خورد، دست بیعت شیعه با سالار شهیدان است.

اشک دیدگان در عزای امیر حماسه، التهاب زلال دل است و گلاب گل‌‌های نینوا.

بر کدام مصیبت تو گریه کنیم که هرکدام، کوهی را به انهدام و دریایی را به تلاطم می کشاند.

تو شاهد سوختن شمع محفل خون، زینب کبری (س) بودی و غریبانه با او وداع کردی.

الله اکبر، واحسرتا از هنگامه وداع؛

یک سو عصاره هستی بر توسن عشق. آن سوتر، یادگار زهرا و علی و تجلی جمال و جلال حق.

بر فرس تندرو هرکه تو را دید گفت

برگ گل سرخ را باد کجا می برد؟

ای اشک ها بریزید که امروز سرشک پاک مولایمان خامنه ای بر گونه های مهسایش جاری است.

ای ابرهای اندوه ببارید که حرارت حسرت و حیرت، تاب از تن هایمان ربود.

متاب ای آفتاب عاشورا که دیده هایمان نظاره ماهیان فتاده به هامون می‌خواهد.

آیا کسی هست که علی اکبر را برخاک ببنید و دیده بر دنیا نبندد؟

آیا کسی هست که یاس آل یاسین، قاسم بن الحسن را بر رهوار شهادت ببیند و روی از ماسوا برنتابد؟

کدام گریبان است که در داغ شقایق کوچک نینوا چاک نگردد و کدام چشمی است که بر حنجر بریده پروانه ولایت، خون نگرید؟

و عباس...

و ما ادریک ما العباس؟!

تمامت آفرینش، فدای یک لحظه سقایت ابوفاضل باد.

ای ماه بنی هاشم! ما فرزندان خامنه ای، عطشناک عشقیم؛ از علقمه ولایت به ما بنوشان!

حسین هم تشنه دیدار سیمای دلربای توست ای یاور هماره نور!

مهدی فاطمه با چشم خونفشان، در این ایام حسرت و حزن، نام زیبای تو را زمزمه می کند.

نگاه عنایت تو بر سرزمین حسینی ما مستدام باد.

سید مسعود علوی