چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

دماوندی در همین نزدیکی


دماوندی در همین نزدیکی

سمفونی دماوند اثری است برنامه ای كه در سه موومان نوشته شده و تا حدود زیادی به اصول سنتی سمفونی پایبند می باشد این سمفونی دارای تفكر تنال بوده و در كنار بهره جستن از تكنیكهای موسیقی كلاسیك, ایده هایی از موسیقی ایرانی را در خود جلوه گر می سازد

بدون شك سمفونی به لحاظ فرم و ساختار و همچنین از نظر تركیب سازها یكی از كامل‌ترین و غنی‌ترین قالبهایی است كه همواره مورد توجه آهنگسازان بوده است. اغلب موسیقیدانان در دوره‌ها و مكتبهای مختلف سمفونیهای درخشانی از خود به جای گذاشته‌اند كه گویی كمال مطلوب خود را در این ساختار یافته‌اند.

شكل‌گیری سمفونی به مفهومی كه امروزه آن را می‌شناسیم به نخستین آهنگساز مكتب او‌ّل وین، جوزف هایدن باز می‌گردد كه با نام پدر سمفونی از او یاد می‌شود. ۱۰۴ سمفونی او ظرف مدت كوتاهی به ن‍ُه سمفونی بتهوون و سپس چهار سمفونی برامس تبدیل می‌شود كه گواه اهمیت كیفی این آثار نزد آهنگسازان و همچنین رشد فكری آنهاست.

اغلب آهنگسازان رمانتیك نیز، در اصول، از پیشینیان خود تقلید كرده و هر كدام از نبوغ خود چیزی بدان افزودند تا درهای جدیدی را به روی مخاطبان موسیقی خود بگشایند. در قرن بیستم نیز با وجود تغییر و تحولات بنیادین و پیدایش تفكرات جدید موسیقایی؛ و همچنین كم‌رنگ شدن تنالیته، سمفونی همچنان مقام و منزلت خود را در دنیای موسیقی حفظ كرد. اگرچه نوشتن سمفونی مانند بسیاری از فرمهای دیگر موسیقی غربی در كشور ما به دلایل مختلفی رایج نبوده است، اما تعدادی از آهنگ‌سازان معاصر ایرانی در دهه‌های اخیر به نوشتن آثاری از این دست روی آورده‌اند. چندی پیش سمفونی دماوند ساخته دكتر شاهین فرهت توسط مركز موسیقی حوزه هنری به عنوان نخستین سمفونی آهنگ‌ساز ایرانی كه در اركستر خارج از كشور با كیفیت عالی ضبط گردیده است منتشر شد كه در این مقاله به بررسی اجمالی این اثر می‌پردازیم.

سمفونی دماوند اثری است برنامه‌ای كه در سه موومان نوشته شده و تا حدود زیادی به اصول سنتی سمفونی پایبند می‌باشد. این سمفونی دارای تفكر تنال بوده و در كنار بهره جستن از تكنیكهای موسیقی كلاسیك، ایده‌هایی از موسیقی ایرانی را در خود جلوه‌گر می‌سازد.

موومان اول این سمفونی كه به توصیف شخصیت دماوند و سپس صعود و بازگشت از آن می‌پردازد، با یك مقدمه اسرار‌آمیز آغاز می‌گردد.

این مقدمه جذاب تا حدود زیادی شروع سمفونی هفتم وان ویلیامز (Sinfonia Antarctica) را كه به تجسم سردی و یخبندان قطب جنوب می‌پردازد به ذهن متبادر می‌سازد. در حقیقت توالی آكوردها بر اساس فواصل سوم در قالب یك بافت هموفونیك سبب تشابه این بخشها در دو سمفونی گشته است. این فضا با تغییراتی جزئی تا ظهور تم اول كه كاراكتر متفاوتی دارد ادامه پیدا می‌كند. معرفی تم اول كه بر خلاف مقدمه فضای گرمی دارد با سازهای زهی انجام می‌گیرد و در ادامه بسط كوتاهی را به دنبال دارد.

سپس، تم دوم توسط فلوتها با اركستراسیونی سبك‌تر شنیده شده و در ادامه گسترش داده می‌شود. پس از تكرار اكسپوزیسیون، ایده‌ها این بار در فضایی دگرگون‌شده بسط پیدا كرده و جانی تازه به سمفونی می‌بخشد. در این بخش گسترشها گاهی آن قدر از منشأ خود فاصله می‌گیرند كه گویی تمهای اصلی به صورت معمایی در اركستراسیون سنگین جلوه‌گر می‌شوند. در ادامه با حركات گام‌مانند و تند و تیز سازهای زهی شنونده در چند قدمی قله قرار گرفته و در نهایت صعود به قله با یك تریاد ماژور،‌ با اركستراسیونی پ‍ُرحجم و همگام با ضربات گانگ به وقوع می‌پیوندد. پس از این قسمت، تم به صورتی مسخ‌شده مجدداً به گوش رسیده و سپس در حالت اولیه خود توسط بادیهای برنجی به اجرا در می‌آید.

در ادامه كه به نوعی وصف لحظات بازگشت از قله می‌باشد، فضایی رمزآلود غالب است. در انتهای موومان،‌ فضای باشكوه دماوند مجدداً خودنمایی كرده و این بخش به پایان می‌رسد.

به نظر می‌رسد كه موومان اول به لحاظ چگونگی فضاها و توصیف موقعیتها تا حدود زیادی موفّق و جذ‌ّاب عمل می‌كند. اگر چه بسطها گاهی گنگ به نظر می‌رسند اما رد‌ّ پای تمها به‌موقع احساس می‌شود. همانند بسیاری از قطعات دیگر، در این موومان به لحاظ بافت شاهد تنوع و رویكردهای مختلفی هستیم كه در پاره‌ای موارد هموفونی و در جاهای دیگر پلی‌فونی غالب است. اركستراسیون و سازبندی این موومان نیز كه تا حدودی یادآور تكنیكهای به كار رفته در آثار چایكوفسكی می‌باشد، با وجود لحظاتی ناموفق در كل مجموعه كاملاً پذیرفتنی به نظر رسیده و از تنوع مناسبی برخوردار است.

همچنین،‌ موومان اول به لحاظ فرم نیز همانند بسیاری از سمفونیهای نوشته‌شده در تاریخ موسیقی از فرم سونات تبعیت می‌كند، با این تفاوت كه در بازگشت تمامی تمها شنیده نمی‌شوند. فارغ از تمامی مسائل فنی و تكنیكی، همان طور كه پیش از این نیز اشاره شد؛ وصف كوه دماوند با تم زیبای آن و سپس صعود و بازگشت، از قله به صورت جذابی توصیف شده و در كنار حفظ منطق موسیقایی، شنونده را با داستان خود همراه می‌سازد.

موومان دوم كه به توصیف طبیعت دماوند می‌پردازد در چهارم تنالیته موومان نخست نوشته شده است (فا مینور). تم آهسته و تغزلی مقدمه با سازهای زهی نواخته شده و سپس تم بخش اول موومان كه مورد بسط و گسترش قرار می‌گیرد توسط ویولنها معرفی می‌شود. در قسمت میانی، توصیف طبیعت دماوند به بادیهای چوبی سپرده می‌شود و بعد از آن در لحظه اوج موومان، تم بخش نخست با اندكی تفاوت همراه با تریل تیمپانی توسط سازهای بادی برنجی به اجرا در می‌آید. پس از سكوتی كوتاه كه بعد از نقطه اوج قرار گرفته است، تم بخش اول مجدداً توسط سازهای زهی و در ادامه به وسیله سازهای دیگر شنیده می‌شود و در انتها این موومان با تغییر مد و كادانس در فا ماژور به اتمام می‌رسد.

اگرچه هر دو موومان در گام مینور نوشته شده‌اند، اما در موومان دوم با فضایی كاملاً متفاوت نسبت به موومان اول برخورد می‌كنیم كه بر اساس ذهنیت آهنگساز نسبت به تصاویر خیالی شكل گرفته است. در این موومان شاهد حالتی شناور و خیال‌برانگیز هستیم كه با بهره‌گیری از حركتهای كنترپوانتیك در بخشهای مختلف ایجاد شده است. همچنین، تم قسمت نخست از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و رد‌ّ پای آن بارها و بارها در طول موومان احساس شده و این امر به نوعی سبب ایجاد انسجام بیشتر در این بخش گشته است.

در كنار ایجاد فضایی دلنشین، آهنگساز در این موومان از تكنیكهایی مانند تریل در سازهای بادی چوبی برای تداعی كردن اصوات پرندگان بهره می‌جوید كه تمامی این عوامل به تجسم هر چه بهتر طبیعت كمك می‌كند. در موومان سوم ابتدا لحظاتی طوفانی ترسیم می‌شود. در اینجا برای القاء حس سرما از سازهای زهی خواسته شده است كه از چوب آرشه برای شبیه‌سازی صدای باد استفاده كنند.

پس از پایان نقطه اوج طوفان، موسیقی آرام گرفته و حالت مرموز و اسرارآمیز موومان تا لحظهٔ ظهور تم دماوند كه از موومان اول به عاریت گرفته شده است، ادامه می‌یابد. در ادامه، تم دماوند به شیوه‌ای مارش‌گونه شنیده شده و سمفونی به اتمام می‌رسد. در موومان سوم تا قبل از نقطه اوج، عنصری كه كاراكتر تماتیك داشته باشد به گوش نمی‌رسد. به طور كلی در این بخش به جای استفاده از ملودی، با بهره‌گیری از موتیفها و رنگهای سازی مختلف، فضای مورد نظر آهنگساز ایجاد شده است. اگر چه سمفونی تنال است اما در این قسمت از موومان سوم گرایشهایی به خارج از این قالب احساس می‌شود كه با ایجاد تضاد در مقابل اتمسفر تنال، در توصیف سرمایی بر فراز قله موفق جلوه می‌كند.

پس از نقطه اوج، موسیقی كیفیت تازه‌ای به خود می‌گیرد و بخش جذابی توسط ساز كلارینت آغاز گشته و پس از بسط آن با سازهای دیگر، حركت تماتیك به سازهای زهی سپرده می‌شود. در این بخش از موومان و در ادامه آن كه تم دماوند شنیده می‌شود، حالتی نوستالژیك به شنونده منتقل شده و گویی كه دماوند همچون شاهدی بر تاریخ، از گذشته می‌گوید و با مخاطب خود درد دل می‌كند. در انتها، دماوند باز هم شكوه و عظمت خود را به رخ كشیده و سمفونی به پایان می‌رسد.

سمفونی دماوند، حاصل تلاشی است بسیار ارزشمند كه در راستای پیشبرد موسیقی علمی و هدفمند شكل گرفته است. آثاری از این قبیل، با به كارگیری تكنیكها و ابزارهای موسیقی غربی و از طرف دیگر بهره‌ جستن از عناصر موسیقی ایرانی به توصیف تفكر و هویتی ملی می‌پردازند. این قطعات از سویی به دلیل كیفیت ساختار و قالبشان در ردهٔ آثار علمی و درك‌پذیر برای فرهنگهای مختلف قرار گرفته و از سویی دیگر به دلیل استفاده از نمادها و نشانه‌هایی از هویت ملی به ایرانی بودن خالق خود دلالت دارند.

با نقد شایسته این آثار در كنار آموزش، پژوهش و مطالعه می‌توان به پیشرفت موسیقی علمی امیدوار بود و به عرضهٔ تولیدات فرهنگی به منظور ایجاد تبادل با سایر فرهنگها اندیشید.

خلق و تولید آثار فرهنگی متنوع با تفكری آزاد در چهارچوب استانداردها و قالبهای مشخص، در درازمدت سبب ایجاد چالش و در نتیجه تأثیرات به‌سزایی در فرهنگ و رویكرد مردم یك سرزمین نسبت به هنر خود خواهد شد كه از نظر نویسندهٔ این سطور مهم‌ترین و باارزش‌ترین دستاورد یك هنرمند خواهد بود.

امیر هنرمند