سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

حقوق خانواده و نگاه قانون


حقوق خانواده و نگاه قانون

▪ قانون مدنی در حل مشکلات خانوادگی و احقاق حقوق نا کارآمد است
شاید خیلیها به این موضوع فکر کرده باشند که چرا قوانین حقوق خانواده کمک زیادی به حل مشکلات خانواده نکرده است .
ـ چرا …

قانون مدنی در حل مشکلات خانوادگی و احقاق حقوق نا کارآمد است

شاید خیلیها به این موضوع فکر کرده باشند که چرا قوانین حقوق خانواده کمک زیادی به حل مشکلات خانواده نکرده است .

ـ چرا هنگام مراجعه زن به دادگاه اخلافات ریشه دارتر میشود .

ـچرا وقتی زن مهریه خود را مطالبه میکند زندگی به سمت از هم پاشیدن میرود .

ـ چرا همچنان با بروز اتفاقات و نابسامانیهای خانوادگی و حقوقی بعضیها عنوان میکنند حقوق زن در خانواده پایمال میشود .

ـ چرا مردها دوست ندارند مشکلات خانوادگیشان را در غیر موارد طلاق به دادگاه ارجاع دهند .

ـ چرا حتی در بین زنان مصطلح شده زنی که به دادگاه مراجعه میکند دیگر ارزش زندگی مشترک را ندارد .

جواب تمام این سوالات هم ساده و هم مشکل است .

رسیدن به درک صحیح از مسائل خانواده مستلزم شناخت و اشراف به روحیات و نیازهای اساسی و انسانی زن و مرد است .

شاید در یک نگاه سطحی نگر با عنوان این موضوع که حقوق زن و مرد باید برابر باشد بخواهیم مسائل بین زن و شوهر را حل کنیم ، اما قطعاً این نظریات ما را به نتیجه کاملی نخواهد رساند .

اما چرا؟

در نظام خانواده مرد بعنوان تکیه گاه( بیرونی )زندگی مشترک همیشه پشتیبان و ضامن حفاظت و صیانت از خانواده و همسر خود میباشد و نقش بلاتردیدی در تامین معاش خانواده دارد . مرد بعنوان حامی و پشتیبان دارای مشخصه مخصوص به خود است .مرد در زندگی با توجه خود به کلیات زندگی مشترک مانع بروز نقایص عمومی زندگی مشترک میشود .

زن بعنوان پشتوانه ( درونی ) خانواده عامل دلگرمی افراد خانواده و تامین کننده نیازهای روحی و عاطفی خانواده است .زن بعنوان یک فرد موثر در داخل خانواده از بروز نقایصی که از درون خانواده و یا جزئیات خارج از خانواده میتواند ناشی شود جلوگیری میکند.

کاملاً مشخص است مرد و زن هرگز نقش یکسانی در خانواده ندارند و با نبودن هر یک از آنها نوع خاصی از نارسائیها دامن خانواده را میگیرد .با بودن این دو نفر در کنار هم است که مشکلات دوران تنهائی به عواملی برای رشد و آرامش و ترقی تغییر میکند .

یک مرد همیشه در خانواده تا جائی پیش میرود که احساس کند وجود او مهم است و غرور مردانه او حفظ میشود و روزی که این غرور خدشه دار شود روز جدائی او از خانواده است .

یک زن همیشه در خانواده تا جائی ادامه میدهد که مورد محبت خانواده باشد و ارزش او در جایگاه خودش حفظ شود و روزی که این مراتب تامین نشود روز دلسردی زن است .

جایگاههای حقوقی معین شده در قانون بدون توجه به جایگاه مرد و زن در خانواده فقط از حق زن و مرد صحبت کرده است .

بخاطر همین وقتی زنی مطالبه حقوق خود را میکند و قانون مرد را در موضع انفعال قرار میدهد و نقش او را از حالت پشتوانه زندگی مشترک به نقش یک بدهکار صرف تبدیل میکند بدیهیست مقدمات از هم پاشیدن زندگی مشترک را هم ممکن است فراهم کند .

اما قانون نگاه تیز بینانه لازم را برای نگاه به مشکلات خانواده نداشته است .درست است که حقوق باید اعاده شود اما گاهی مطالبه حقوق مالی به قیمت از هم پاشیدن زندگی مشترک تمام میشود و جالب اینجاست که قانون خود بخاطر تعریف نابجا و نا کارآمد حقوق نقش اصلی را در بروز گرفتاریها و ناراحتیهای بعدی بازی میکند .

بعنوان یک مثال :

۱) اختلافی بین زن و شوهر بروز میکند .

۲) زن به حقوق خود رجوع میکند تا با اینکار بنوعی خود را مطرح کند و از فشارهای مالی برای پیشبرد اهدافش استفاده کند

۳) قانون قاطعانه و مطلق سینه سپر میکند و از حقوق زن در خانواده صحبت میکند (مثلا ۱۰۸۲ قانون مدنی : به مجرد عقد ، زن مالک مهر می شود و می تواند هر نوع تصرفی که بخواهد درآن بنماید)

۴) زمانی که قانون سینه سپر کرده و عملاً جایگزین مرد در خانواده میشود و نقش مرد را کمرنگ میکند مرد تعهداتی را که بخاطر مسولیت ناشی از احترام خانواده انجام میداده رها میکند (با وارد شدن خدشه به غرور مرد ، مرد از مسولیتها شانه خالی خواهد کرد) .

۵) ممکن است در ادامه قانون بواسطه بعضی از بازوهای اجرائی (مثلاً ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی) ضربات دیگری هم به مرد وارد کند

۶) وقتی کار به این مرحله میرسد قدرت حمایت و پشتیبانی قانون از زن به پایان میرسد و مثل یک بادکنک از درون تهی میشود (مثلاً بر اساس ماده ۳ قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی گاهاً بدهیهای خیلی سنگین به اقساط سبک تبدیل میشود)

۷) حال دیگر مرد با خدشه وارد شدن بر غرورش زن را نمیخواهد و در ادامه به شکلی زندگی مشترک پایان میپذیرد .

الطافی که به این شکل شامل حال خانواده میشود ابتدا از مطلق نگری قانون و بی توجهی قانون به نقش مرد و زن و سپس تفاسیر خشک از حقوق و در مرحله بعد با کوتاه آمدن و در انتها سوق دادن مرد و زن بسمت طلاق (تنها به این دلیل که قانون دارای چشمانی بسته است) ناشی میشود.

خیلی روشن است که در حال حاضر بهترین زندگیهای مشترک زندگیهایی خواهند بود که کمتر با این قوانین ارتباط پیدا کنند و بدا به حال خانواده ای که این قوانین بخواهند راه سعادت و نجات آنها را مشخص کنند .قانونی که از ابتدا پایان کارش مشخص است با چشمانی بسته سعی دارد راه درست را به زوجین نشان دهد ، بدیهیست که با مشکل روبرو خواهد شد .

تا زمانی که قوانین چشمان خود را باز نکنند و به جایگاه و نیازهای واقعی زن و مرد در خانواده توجه نداشته باشند (الزاماً قانونگذاران چشمانشان باید باز شود) روال کار تغییری نخواهد کرد و قوانین گاهی با پافشاری و تاکید فراوان بر حقوق زن میتواند موجبات نارسائیها و نابسامانیهای فراوانی را برای زن و خانواده بوجود آورد .

گذشته از ماهیت حقوقی قوانین خانواده باید همیشه دقت داشت در هر زمانه کارآئی حقوق ممکن است تغییر کند و همینطور ممکن است افراد جامعه با تغییرات خود موجب نا کارآمدی قوانین شوند .

بعنوان مثال شما نمیتوانید عموم دختران و پسران جامعه ما را با زنان و مردان نسلهای گذشته مقایسه کنید .کار کرد حقوقی مثل مهریه تغییر کرده (در گذشته زنان خیلی کم به مهریه رجوع میکردند و مهریه ها کمتر بود و یابصورتی در ابتدا مانند زمن و یا . . . به ملکیت زن در میامد اما امروزه مهریه ها زیاد شده ، مردان مایل به پرداخت مهریه نیستند و جالبتر از همه اینکه دختران جوان جامعه توجه خاصی به دریافت مهریه نشان میدهند و بدیهیست با این روند و کارکردهای قانون آمار طلاق باید بیشتر شود نه کمتر ).مسولیت پذیری دختران و پسران جوان کم شده و مسائلی مثل طلاق که در گذشته بعنوان ننگ بزرگ برای خانواده ها مطرح بود امروزه در بروز اختلافات به یکی از راههای اصلی حل مشکل تبدیل شده اما ما همچنان با قوانین ۵۰ سال گذشته سعی داریم مشکلات خانواده را حل کنیم .

http://ensaf.blogfa.com/cat-۱۱.aspx



همچنین مشاهده کنید