شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

شوری که کنترل شد


شوری که کنترل شد

گفت وگو با علیرضا شاه محمدی, خواننده

«شور خورشید» دومین همکاری علیرضا شاه‌محمدی در مقام خواننده با پیمان خسروی سامانی است که به نسبت اثر قبلی (ذوق مستی) نشانه‌های زیادی از پختگی دارد. تصمیم گرفتیم و قرار شد که شاه‌محمدی و خسروی با هم در این گفت‌وگو حضور داشته باشند.

اما وقتی به محل ملاقات رفتم فقط شاه‌محمدی آمده بود. پس ناچار شدیم راجع به شاه‌محمدی و آوازی که در این اثر ارائه کرده است صحبت کنیم. شاه‌محمدی خواننده‌ای است که در آثار قبلی‌اش (ذوق مستی، سیاه‌مشق، سیاوشانه) کاملا آوازی متفاوت خوانده بود اما در شور خورشید به قول خودش آواز کنترل‌شده شنیدیم. آنچه که شور خورشید را به اسلاف خودش نزدیک می‌کند نظارت محمدرضا لطفی در انتشار آن به‌خصوص تجدیدنظر در شیوه آوازخوانی شاه‌محمدی است. به مناسبت انتشار این آلبوم گفت‌وگویی با این خواننده انجام داده‌ایم که می‌خوانید.

▪ چطور شد که با وجود آن‌همه جسارت و تجربه‌گرایی به سمت خواندن آواز به سبک رایج رفتید؟

ـ وقتی جوان‌تر بودم علاقه داشتم جنبه های خاصی از توان تکنیکی‌ام را بالا ببرم و آن را به ظهور برسانم. اما بر اثر بالا رفتن سن و پختگی و درک بیشتر محضر بزرگان دریچه‌های جدیدی به رویش باز می‌شود و در این مسیر امکان دارد روی بعضی از چیزها خط بطلان بکشد و بعضی از عقاید را اصلاح کند.

در دورانی که من به‌طور جدی اما تازه‌کار آواز را شروع کرده بودم همنشینی با آهنگسازهای دیگر من را به سمتی برده بود که تکنیک نگاه معمول از اهمیت زیادی برخوردار بود.

این کار را می‌کردم و خیلی هم دوست داشتم. فکر می‌کردم بهترین عامل تمایز آواز من از دیگران می‌تواند قدم برداشتن در آن مسیر باشد. مدت‌ها بود احساس می‌کردم که عاملی باید به آواز من اضافه شود. احساس می‌کردم آوازم چیزی کم دارد و آن تاثیری که باید نمی‌گذارد. با وجود اینکه خیلی تلاش می‌کردم از تمام امکانات صدایم استفاده کنم و آواز را در بهترین حالت حسی و تکنیکی ارائه کنم اما در درونم احساس دیگری بود.

این دغدغه را با خودم داشتم تا اینکه با استاد لطفی همراه شدم. ایشان نکاتی را به من یادآوری کردند که مصداق «جانا سخن از زبان ما می‌گویی» بود. احساس می‌کنم راهنمایی‌های ایشان همان چیزهایی است که من سال‌ها دنبالشان می‌گشتم.. اولا احساس کردم که کرسی‌بندی‌های پیچیده ای که در تحریرها پیاده می کردم مسائل مهمتر و اساس آواز را تحت‌الشعاع قرار داده بود و ذهن مخاطب را مشغول پیچیدگی‌ها می‌کرد و گاه از اصل مقوله آواز دور می‌نمود.

در این مسیر با اشکالاتم آشنا شدم. آواز خوب الزاما به مفهوم یک آواز تکنیکی و پرصنعت نیست. در حالی که من خیلی صنعت می‌کردم. دریافتم که باید به طبیعت اصلی آواز برگردم و تفاوت‌ها را در بستری کاملا کلاسیک پیگیری کنم.

▪ این کار شما در واقع یک رجعت به اصالت موسیقی است در حالی که پیش از این صدای شما را جسورتر و تجربه‌گر می‌شنیدیم. فکر نمی‌کنید این رجعت شما را در کنار کسانی قرار می‌دهد که بارها این مسیر را تجربه کرده‌اند؟

ـ شخصیت آوازی من از من هیچ وقت سلب نمی‌شود. با وجود اینکه قدم در راه تازه‌ای گذاشتم اما همچنان کاراکترم در پس آوازم باقی است گرچه به نسبت کارهای دیگرم تاکید آوازم بر کلام است و نیز پیچیدگی‌های جمله‌بندی‌های تحریری کمی تلطیف شده است. من فکر می‌کنم شما به درستی من را با خودم مقایسه کرده‌اید که فکر می‌کنید آوازهای آلبوم شور خورشید عادی و معمولی شده است وگرنه اگر گستره مقایسه‌تان از من بیرون شود متوجه می‌شوید آن تفاوت‌ها همچنان وجود دارد.

اگر چه مسیر اصلی آواز کلاسیک همین‌گونه است اما باز یک سری ویژگی‌های خاص هست که من دارم و آن را حمل کردم منتها کمی پالایش‌شده‌تر، تصفیه‌شده‌تر و بی‌ایرادتر. از جمله استفاده از تحریر در بعضی کلمات که بسیاری از مکاتب اصلا صلاح نمی‌دانند چنین چیزی در آواز اتفاق بیفتد. کمااینکه استاد لطفی هم در این زمینه چندان موافق من نیستند.

اما این یک حالت شخصی است که خیلی اوقات بدون اینکه بخواهم بروز می‌کند. یکی دیگر از ویژگی‌های آوازم کرسی‌بندی‌های متفاوت و پرملودی روی تحریرهاست. در این خصوص سعی کرده‌ام مبتنی بر سلیقه استاد لطفی این کار را پیش ببرم. تا در کارهای دیگرم پی ببرم به اینکه چه چیزی کم دارم و کدام بخش از شخصیت قبلی‌ام باید حفظ شود.

▪ شور خورشید قبل از اینکه زیر نظر آقای لطفی منتشر شود ضبط شده بود. طبیعی است که با نظارت ایشان مقداری سلیقه شخصی هم در تدوین اثر وارد شده است. میزان این تغییرات چقدر است؟

ـ بیشترین تغییرات مربوط به آوازها و جواب آوازها و همچنین در تدوین قطعات بود. بنابراین قسمت عمده توجه استاد لطفی روی آواز من و جواب آوازها بود که می‌بایست روند کلاسیک خودش را حفظ می‌کرد.

▪ گاهی اوقات مراجعه به گذشته یک امر خوشایند است و گاهی موجب عسرت. آیا شما از این رجعت راضی هستید؟

ـ صددرصد راضی هستم. چون قبلا در آن شیوه کار و تجربه داشتم و نیز آثاری از این دست از من موجود است اکنون در کنار استاد مایل هستم در این وادی کسب تجربه کنم و آینده نیز معلوم خواهد کرد که کدام شیوه و بیان با مخاطب ارتباط بیشتری برقرار می‌کند.

خودم این راه را انتخاب کردم وچیزی به من تحمیل نشد. این مساله را با شعور و احساس خودم پذیرفتم. دوست داشتم بعد از سال‌ها کار کردن وارد حیطه‌ای شوم که کارهایی از این جنس انجام دهم و ترجیح می‌دهم آوازهایی بخوانم که مبتنی بر اصول گذشتگان و قدما باشد تا به عنوان یک خواننده کلاسیک مطرح شوم.

▪ با این وجود به نظر می‌رسد هر چه سن شما بالاتر می‌رود میزان محافظه‌کاری‌تان هم بالاتر می‌رود؟

ـ اسم این کار به نظرم محافظه‌کاری نیست. اصلا معتقدم سنت چیز بدی نیست. همان‌طور که فصل‌ها از پی هم می‌آیند، طبیعت من هم یک سیر جبری و تقدیری را پیش گرفته است اما هر بار با یک تجلی تازه و متفاوت.

این است که وقتی مدعی می‌شویم، می‌خواهیم آواز ایرانی بخوانیم، باید تعدادی تعاریف از پیش تعیین‌شده را نیز بپذیریم. این نمی‌شود که من آواز ایرانی بخوانم و از مولفه‌هایی استفاده کنم که مال این شیوه آوازی نیست. می‌خواهم بگویم که بلندپروازی در آواز می‌بایست تحت قوانین خاص اجرا شود.

▪ وقتی شما وارد عرصه‌ای شدید که پسوند کلاسیک را با خود دارد و مبانی‌اش از پیش تعیین شده است، چگونه می‌توانید جنبه تجربی نیز در کارهایتان لحاظ کنید؟

ـ من فکر می‌کنم مبتنی بر آن مسیر باید خیلی چیزها را تعیین کرد. در ضمن قرار نیست کسی پایش را از آن مسیر بیرون بگذارد. چگونه طی‌کردن یک مسیر به نوبه خود تازگی و نوآوری است. یک مسیر را به هزاران شکل می‌توان طی کرد.

شما صدها بار می‌توانید درآمد شور بخوانید که هر دفعه‌اش یک شکل و یک حالت دارد اما درآمد شور تعریفی برای خودش دارد که خارج از آن چیز دیگری می‌شود. شما نمی‌توانید از پرده‌های درآمد شور تخطی کنید. مثلا وقتی شما شور را می‌خوانید، نمی‌توانید به‌جای می کرن، می به‌کار بگیرید و بگویید من نوآوری کرده‌ام. در‌واقع شما می‌توانید نوآوری را در آن قالب مشخص و تعریفی که آن موسیقی به‌شما می‌دهد، انجام دهید. من هم سعی می‌کنم چنین کاری ارائه کنم. در آوازهای بعدی‌ام تلاش دارم با وفاداری به اصول و آنچه که از گذشته تابه‌حال به‌عنوان سنت باقیمانده است، بیان شخصی خود را نیز حفظ کنم.

▪ فکر می‌کنم داشتن بیان شخصی فی‌نفسه چندان اهمیت ندارد. بیان شخصی وقتی اهمیت پیدا می‌کند که موجب گسترش زبان آن هنر شود. شما فکر می‌کنید بیان شخصی شما چقدر به گسترش زبان آواز کمک می‌کند؟

ـ اصلا من به‌خاطر گسترش زبان آواز است که دارم فعالیت می‌کنم. حقیقت این است که وقتی یک هنرمند وارد جریان حرفه‌ای می‌شود، نتایج کارش منحصر به خودش نیست. حالا کار من اگر در یک مسیر درست پیش برود، اثرگذار خواهد بود و به‌عنوان یک جریان به قول شما موجب بزرگی و گسترش زبان آواز خواهد شد.

▪ با این وجود ارزیابی‌تان از قدم‌گذاشتن در این راه و پیوستن به موج دیگری از هنر آواز چیست؟

ـ زمانی چندان زیاد از حضور من در این شیوه نمی‌گذرد. به این خاطر به زمان نیاز دارم تا در شیوه‌ای که اسمش را کنترل گذاشتم، به تجربه و مهارت بیشتر برسم. در‌واقع در این روش خیلی از هیجاناتم را کنترل می‌کنم و عقلانی‌تر و خردمندانه‌تر آواز می‌خوانم.

▪ فکر می‌کنم همین پیش‌آگاهی به پاشنه آشیل شما تبدیل شده است. این‌طرز تلقی حال آواز شما را گرفته است.

ـ این بستگی به تلقی شما از مساله حال دارد. سلیقه‌ها و برخوردها در مورد این مساله متنوع است. به هر حال در آثار قبلی‌ تجربیاتی را به دست آوردم و در فصل جدید آوازم نیز در پی محک بسیاری از تکنیک‌ها و قاعده‌ها خواهم بود. مثلا وقتی با استاد لطفی درباره آواز صحبت می‌کردیم، ایشان اعتقاد داشتند تحریر بعد از شعر، نقش متمم دارد و باید کوتاه‌تر باشد. تازه این در حالی است که آن شعر نیاز به تحریر داشته باشد. این موضوع از نظر استاد یک قاعده است.

مگر در بعضی موارد که حال خواننده عجیب باشد و به ضرورت حال‌وهوا تغییری بدهد بهتر از آنچه که هست باشد. طبیعی است که وقتی من می‌خواهم آواز کلاسیک ایرانی بخوانم، باید از قوانین آن هم تبعیت کنم. باید جا بیفتم. وقتی کاملا این موضوع را درک کردم و با آن مانوس شوم، دیگر کمتر ردپایی از یک آواز کنترل‌شده خواهید دید.

آنجاست که شما شنوای حال من در هنگام آوازخواندن خواهید بود. منظورم این است که اگر در این زمینه صاحب تجربه بیشتر شوم، دیگر نیازی به کنترل نخواهد بود و این در من نهادینه خواهد شد. به عبارتی دیگر، امروز کنترل می‌کنم برای فردایی که دیگر نیازی به آن نباشد.

▪ در رپرتوار جدیدتان که همراه با گروه شیدای بانوان خواهد بود، تا چه میزان این کنترل وجود خواهد داشت؟

ـ فکر می‌کنم آزادی‌ام نسبت به شور خورشید بیشتر خواهد بود چون در طول این مدت بیشتر خواندم و به این شیوه انس گرفتم و کمتر به کنترل احتیاج دارم. در این کار کمی راحت‌تر و جاری‌تر آواز می‌خوانم.



همچنین مشاهده کنید