جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

راز مرگ مشکوک ناصر عبدالهی همچنان در ابهام


راز مرگ مشکوک ناصر عبدالهی همچنان در ابهام

سالروز تولد خواننده بوی شرجی

ناصرعبداللهی خواننده‌ای محبوب با صدایی بم و دوست داشتنی‌ بود که در زمان فعالیت حرفه‌ای اش توانست به خواننده‌ای محبوب بدیل شود. اما گویا دست سرنوشت مدت زمان طولانی را برای وی در نظر نگرفت. به مناسبت سالروز تولد ناصر عبدالهی که فردا دهم دی‌ماه است، زندگی کوتاه او را مرور می‌کنیم؛ از آغاز تا پایان...

● کودکی

ناصر عبداللهی در دهمین روز از دی ماه سال ۱۳۴۹ در محله باغ بندرعباس به دنیا آمد. پدرش عبدالرحمن عبداللهی از کارگران بازنشسته شرکت نفت و مادرش مهرنگار بندری نیایی خانه دار است. او چهار برادر و یک خواهر دارد، تنها خواهرش نسرین و برادرانش به ترتیب سن محمدطیب، نادر، علیرضا و عقیل هستند که ناصر برادر وسطی آنها است، یعنی سومی. کودکی‌اش با سختی و لکنت و بیماری شدید جسمی‌که منجر به تنهایی او می‌شد، سپری شد. وقتی خیلی کوچک بود به خاطر اتفاقی که جلوی چشمانش افتاد قدرت تکلم خود را از دست داد و تا دوران راهنمایی نمی‌توانست حرف بزند. او حتی در ادا کردن کلمات نیز مشکل داشت. اما باور داشت که همین لکنت زبان و عدم تکلم باعث شد خواننده شود. زیرا ابتدا دکتری در شیراز بود که علاج گنگی و لکنتی او را خوانندگی دانست. ‌ خانواده‌اش برایش یک ملودیکا خریدند تا بدون این که بدانند، او را به دنیای موسیقی سوق دادند. او با ملودیکا کارمی‌کرد و بعد از مدتی با نت‌ها ارتباط برقرار کرد و بعد از چند سال با گیتار آشنا شد و به این ترتیب موسیقی را ادامه داد. ناصر عبدالهی درسال‌های دوره راهنمایی بود که در مدرسه یک گروه سرود تشکیل داد و آنچه را برای بچه‌ها در نظر داشت به شکل آواز می‌خواند . به این ترتیب کم کم شروع کرد و در خفا برای خودش نواخت و خواند. نخستین تجربه‌های آهنگسازی وی در همین دوران شکل گرفت.

او خود درباره این دوران و نحوه آموزش موسیقی‌اش می‌گفت: «برادرم خواننده من بود. من گیتار می‌زدم و ملودی‌ها را می‌دادم تا او بخواند. اما قبل از برادرم خودم مجبور بودم بخوانم. من به همین شکل تعلیم دیدم زیرا اصلا کلاسی نبود که بخواهم بروم و آموزش ببینم. می‌نشستم و به صدای خواننده‌ها گوش می‌کردم و آنها را کپی می‌کردم. این شده بود یکی از تمرینات من. از این طریق می‌توانستم بفهمم که خوانندگی از چه عناصری تشکیل شده و دارای چه بخش‌هایی است. از صدای خواننده‌های ایرانی گرفته تا خواننده‌های هندی و عربی و ایرانی و... همه را کار می‌کردم و می‌خواندم.»

● عشق و ازدواج

ناصر عبداللهی در سال ۶۷ در هیجده سالگی با فهیمه غفوری‌، خواهر یکی از دوستان به قول خودش عزیزش ازدواج کرد که حاصل آن ۳ فرزند به نام‌های نوید، نازنین و نامی‌بودند‌. همسرش همیشه مشوق او بود. خودش درباره رابطه با همسرش چنین می‌گفت: او همیشه مرا همراهی نموده و برای پیشرفت من کمال صبر و حلم را پیشه داشته است‌. ایشان تا حدودی به سازهای پیانو و گیتار آشنا هستند و می‌توانم بگویم بهترین ملودی‌هایم را با مشورت همسرم ساخته و پرداخته‌ام.

او در باره آن دوران گفته است : «همان زمان‌ها بود که عاشق شده بودم . عاشقانه‌هایم را روی کاغذ می‌نوشتم و بعد آن را می‌خواندم. با گیتار روی آنها ملودی می‌ساختم. همین برایم انگیزه شد. البته در این بین تشویق اطرافیانم بی‌تاثیر نبود. حتی دوستان خانوادگی هم توانستند در این امر کمکم کنند تا اینکه بالاخره متوجه شدم خواندنم به دل‌ها می‌نشیند. در مهمانی‌ها و مراسمی‌که می‌خواندم خیلی‌ها با ضبط صوت‌های کوچکشان صدایم را ضبط می‌کردند. من بدون اینکه بخواهم صاحب یک سبک شده بودم چه از نظر ترانه چه از نظر خوانندگی و گیتارزدن و»....

● شهرت

به دنبال این جریان ناصر عبدالهی خوانندگی را از سال ۷۱ جدی گرفت و در سال ۷۴ با گروه صبح بخیر ایران آشنا شد. محمد جواد مباشر که مدیر سفرنامه صبا بود به او گفته بود که سبکی مثل سبک او جایش در موسیقی ما خالی است. او در آن برنامه خواند و با استقبال عمومی‌روبه‌رو شد و به تهران دعوت شد اما اوج کاری او پس از چند سال تلاش درسال ۷۸ با آلبوم عشق از اشعار و غزلیات محمد علی بهمنی و تنظیم فردین خلعتبری رخ داد.

او در طول عمر کوتاهش چند آلبوم بسیار مشهور را از خود به یادگار گذاشت : آلبوم‌های دوستت دارم، هوای حوا، عشق است و بوی شرجی.

● دلیل مرگ

عبداللهی در روزهای پایانی عمر بدون توضیحی درباره دلایل آن ناگهان به جنوب کوچ کرد و در یک روز نسبتا سرد پاییزی ناگهان در خانه بی‌هوش شد و به کما فرو رفت. این اتفاق ناگهانی آن چنان عجیب بود که با شایعات بسیاری همراه شد و حتی تا شایعه ضرب و شتم او. همین ضرب‌ و‌شتم هم جنبه‌های مختلف پیدا کرد، از شایعه اختلافات مذهبی تا بحث مشکلات خانوادگی. رضا کریمی، مدیر برنامه‌های سابق او پس از فوتش درحالیکه اعضای خانواده و کارکنان بیمارستان حاضر به دادن هیچ اطلاعاتی درباره مرگ او به رسانه‌ها نمی‌شدند به رسانه‌ها گفت: بر اساس شنیده‌های ما و گواهی پزشکی قانونی، مرگ نه در اثر مسمومیت دارویی و نه نارسایی کلیه بوده. مرگ ناشی از ضرب و شتم است . من خودم برگه پزشکی قانونی را ندیدم ولی بدنش را زمانی که در آی‌سی‌یو بستری بود دیدم. خودم از نزدیک آثار ضرب و شتم را دیدم. ضربه به مغز، کلیه‌هایش را از کار انداخته بود.»

دکتر امیدوار رضایی، رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس یک روز قبل از فوت ناصر عبداللهی ضمن بازبینی آزمایشات او علت به کما رفتن بیمار را ضربه خوردن اعلام کرد.

مهدی کاشی، مدیر برنامه‌های عبداللهی هم چند روز قبل از فوت او به کلی قضیه مصرف دارو را رد کرده بود و گفته بود:«ناصر از هیچ دارویی استفاده نمی‌کرد و به واسطه این که ایشان در زمانی که این اتفاق افتاده در منزل تنها بودند، هیچ کس نمی‌داند چه اتفاقی برای او افتاده. پزشک معالج او هم از این اتفاق متعجب است، چرا که از کار افتادگی کلیه، ربطی به مغز و کما رفتن ندارد. تا ناصر خودش به هوش نیاید نمی‌توانیم علت دقیق را مطلع شویم».

در هر حال ناصر عبداللهی با تمامی‌حدس و گمان‌ها و شایعات، هرگز به هوش نیامد و ظهر چهارشنبه ۲۹ آذر ماه، در ۳۷ سالگی در بیمارستان شهید‌هاشمی‌‌نژاد درگذشت تا راز مرگش را در سکوت کامل خانواده و نزدیکانش با خود به جهانی دیگر ببرد .

رضا صادقی پس از فوت وی گفت: «وقتی رفت بندر کسی نپرسید چرا رفتی، برای هیچ‌کس مهم نبود. ولی برای همه مهم بود که چرا توی کماست.

یک مشت حرف بیراه برایش درست کردند. هیچ‌کس به این فکر نکرد که چه کار می‌‌شود برایش کرد تا از کمای شایعات خلاص شود».

● آلبوم آخر

ناصر افشار، دوست ناصر عبداللهی مدتی پس از درگذشت وی از آمدن کاست جدید عبداللهی خبر داد. کاستی که قبل از مرگش آماده کرده بود:

«ازم نخواه با تو بمونم

تو هیچی از من نمی‌دونی

اگه بگم راز دلم رو

تو هم کنارم نمی‌مونی»

آری این آخرین آلبوم ناصر عبداللهی شاید پاسخی باشد برای سوالات بسیاری که او با خود به جهان باقی برد... این که چرا از تهران رفت‌؟ اواخر عمرش چرا تا این اندازه از همه جا بریده بود‌؟ چرا بی‌هوش شد‌؟ چرا فوت کرد و هزاران سوال بی پاسخ که شاید تنها در یک بیت خلاصه می‌شود‌: اگه بگم راز دلم رو‌/ تو هم کنارم نمی‌مونی.

نویسنده : صبارادمان