یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مبارزه در حریم رویا


مبارزه در حریم رویا

درباره فیلم آلیس در سرزمین عجایب

«نمای باز» و «نمای بسته» بررسی فیلم از دو منظر متفاوت است. نمای باز در سینما، یک شمای کلی و یک قاب وسیع است که در آن جزئیات تصویر را نمی‌توان دید. معمولا مشابه آواز دهل است که فقط از دور خوش به نظر می‌رسد! اما نمای بسته جزئیات تصویر را شکل می‌دهد. از دور نمی‌توان چین و چروک‌ها و ضعف‌های یک چهره را تشخیص داد اما در نمای بسته تقریبا نقطه ضعفی باقی نمی‌ماند که از نظر دورمانده باشد ولی بخش آخر نکته‌هاست که شامل دیالوگ ها، اطلاعات خواندنی و برخی ارجاعات حاشیه‌ای و فرامتنی فیلم می‌شود.

● نمای باز

وقتی نام تیم برتون به عنوان کارگردان یک فیلم به چشم می‌خورد باید انتظار دیدن تصاویری متفاوت و منحصربه‌فرد را داشت. او تقریبا در تمامی فیلم هایش جهانی خیال پردازانه و رویایی را ترسیم می‌کند اما خلاف انتظار ما از داستان آشنای «آلیس در سزمین عجایب»، این بار جهان فانتزی و رویایی چندان عاقبت خوشی نداشته است. ۱۳ سال از اولین باری که آلیس به این سرزمین سفر کرده، می‌گذرد و حالا این جهان انباشته از سرخوشی‌ها و بازیگوشی‌های کودکانه به یک دنیای تیره در حال فروپاشی تبدیل شده است.

آلیس این بار دیگر یک کودک نیست که بخواهد در مسیر تخیلات شیرینش، خودش را کشف کند. او این بار باید تمام آن اکتشافات مهیج دوران کودکی را نجات دهد. در این فیلم او بیشتر به بتمن شبیه است که می‌خواهد گاتهام سیتی آلوده و مخوف را از تباهی رها کند. سرزمین عجایب از همان آغاز با هیولا و سرباز و ستیز نابرابر آغاز می‌شود. آلیس هم مثل فردو در «ارباب حلقه ها» یا «هری پاتر» و حتی نئو در «ماتریکس» با یک وضعیت آخرالزمانی روبه رو می‌شود. در اینجا هم او یک منجی است که کم‌کم متوجه نقش خود می‌شود؛ نقش ایستادن در برابر آماج جنایت، پلیدی و تباهی.

● نمای بسته

جانی دپ که بازیگر بسیار محبوب تیم برتون است در این فیلم نقش کلاهدوز را بازی می‌کند. کلاهدوز همکار و مشاور آلیس و ملکه سفید(آن هاتاوی) به حساب می‌آید. او به همراه خرگوش، موش، دوقلوهای توئیدل و گربه‌ای به نام چستر ظلع مثبت و نیک داستان فیلم را تشکیل می‌دهند. آن سوی ماجرا ملکه سرخ ایستاده است که نقش آن را هلن بونهام کارتر بازی می‌کند. پیشکاران و مشاوران او همگی موجوداتی ترسناک و در عین حال مضحکند حتی خود او هم سری بزرگ و کاریکاتورگونه دارد که در کنار خباثت، بخش تمسخرآمیز و خنده دار وجود او را هم معرفی می‌کند. طبیعی است که هیولاها و موجودات عجیب و غریب را جز با تکیه بر جلوه‌های ویژه نمی‌شود به تصویر کشید و به همین خاطر فیلم پر شده از کاراکتر‌های انیمیشنی.

از هیولای اصلی ماجرا جابروکی گرفته تا شخصیت کرم ابریشم فرهیخته(!) به نام ابسلوم همگی موجوداتی انیمیشنی هستند اما نکته اصلی این است که در هیچ یک از این موجودات خلاقیت ویژه یا شکل بصری خاصی به چشم نمی‌خورد. جلوه‌های ویژه فیلمسازی را به کاری آسان برای کارگردان و امری قابل پیش بینی برای مخاطب تبدیل کرده است. مخاطب می‌داند که قرار است با چه چیزی رو به رو شود اما تیم برتون در این فیلم تلاش خاصی برای غافلگیر کردن مخاطبش انجام نداده است.

حتی ماجرای فیلم هم از همان آغاز قابل پیش بینی به نظر می‌رسد. آلیس مثل نئو در ماتریکس یا فرودو در ارباب حلقه‌ها خلاف تقدیر مشخص و قابل انتظار ماجرا عمل می‌کند. او قاعده تقویم سرزمین عجایب را بر هم می‌زند اما مخاطبی که فیلم‌های قهرمانی را دیده می‌داند که این روش برای طرح داستان بسیار کلیشه‌ای و آشناست. جدا از این، بازیگر اصلی فیلم هم به هیچ وجه نمی‌تواند انتظار مخاطب از یک قهرمان را برآورده کند. میا واسی کاسکا بازیگری است که بیشتر مناسب ایفای نقش دوران کودکی آلیس است.

چهره معصوم و بسیار کودکانه او در زره شوالیه و در حالی که شمشیر جادویی در دست گرفته و با هیولا می‌جنگد آن جدیت لازم را برای حس مبارزه به مخاطب نمی‌دهد. مگر آنکه فرض کنیم این فیلم هیچ مخاطبی در حیطه بزرگسالان ندارد و قرار است همچون فیلم «چارلی و کارخانه شکلات سازی» کودکان را نصیحت کند که مثلا پرخوری کار بسیار بدی است و مسواک زدن عاقبت خوبی دارد! در این فیلم هم دیالوگ‌هایی می‌شنویم که شبیه شعارهای موفقیت، پرطمطراق و مطول و کسالت‌آور به نظر می‌رسند: باید خود واقعی مان را پیدا کنیم، همیشه امکانات امورغیرممکن را هم بررسی کنیم و در پایان یادمان بماند که باید رویاهایمان را حفظ کنیم ضمن اینکه برای هزارمین بار دریک فیلم، دختر جوانی با جواب رد دادن به یک جوانک بد قیافه مضحک به یک نوع رستگاری و احساس قدرت درونی می‌رسد!

▪ نکته‌ها

۱) آلیس حریم رویا را به اختیار خود ترک می‌کند چون می‌گوید سوالاتی وجود دارد که باید به جواب‌شان دست یابد. فکر می‌کنید آن سوالات چیست؟ آلیس می‌خواهد تجارت پدرش را ادامه دهد. این یعنی اینکه تداوم رویاهای شیرین کودکی در عرصه سرمایه داری شکل می‌گیرد؛ تجارت خارجی یک کمپانی در هنگ‌کنگ و چین که پیشنهاد و اجرایش بر عهده یک دختر ۲۰ ساله است.

۲) صدای تاثیر‌گذار و قدرتمند شخصیت گربه به نام چستر. با صدا پیشگی استفن فری.

۳) آلیس: من همون کسی ام که راجع بهش زیاد صحبت می‌کنن.

چستر: من اهل سیاست نیستم.

۴) عقده ملکه سرخ، قلب است. او هرگز عاشق نمی‌شود. روی لباس سربازان، در و دیوار قصر و حتی روی لبش و روی چشم بند مشاورش طرحی از قلب دیده می‌شود. او اطرافش را پر از چیزی کرده است که ندارد؛ قلب.

۵) آلیس: من کاملا دیوانه شدم.

کلاهدوز: البته، تو کاملا دیوانه‌ای ولی می‌خوام یک رازی رو بهت بگم. آدمای خوب همشون همینطورند.

۶) سر تمام سربازان ملکه سفید از مهره‌های شطرنج تشکیل شده و جسم سربازان ملکه سرخ از ورق است که ارقامی هم روی شانه‌هایشان نقش بسته است. صحنه صف آرایی این دو ارتش در برابر هم، نوعی تقابل قدرت انتخاب و شعور را در برابر شانسی که عاری از عقلانیت است، مطرح می‌کند.

نیما سیروس‌کبیری



همچنین مشاهده کنید